arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۷۳۰۷۲
تاریخ انتشار: ۴۶ : ۲۳ - ۱۰ فروردين ۱۴۰۳

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۴۸: تعهدی که درباره حفظ اسرار امریکایی‌ها دادیم

یادداشت‌های اسدالله علم: انگلیسی‌ها در خصوص حفظ اسرار آن از ما تعهداتی می‌خواهند که فکر می‌کنم باید از کشور‌های خیلی عقب افتاده بخواهند. بالأخره ما متحد آن‌ها هستیم به علاوه درباره حفظ اسرار اسلحه‌های خیلی جدید (خریداری شده از آمریکا) تعهدی داده ایم، بیش از این نمی‌توانیم بدهیم... من هم امر را امروز ابلاغ کردم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود. 

 

«انتخاب» هر شب یادداشت های روزنوشت علم را منتشر می کند.

 

۲۰ مرداد ۱۳۴۸: صبح به تشییع جنازه مرحوم (محمود) جم رفتم، به این جهت شرفیابی حاصل نکردم. قرار بود تشییع ساعت ۹ انجام بشود، من ده دقیقه قبل رسیدم ولی باز هم تشریفات شروع شده بود... ناراحت شدم، نه از جهت خودم، بلکه از این جهت که وزیر دربار هستم.

سفیر انگلیس را خواستم و اوامر دیروز شاهنشاه را در خصوص فروش سهام کنسرسیوم نفت ابلاغ کردم. امر دیگری هم فرموده بودند در خصوص فروش موشک زمین به هوای (ریپیر) Rapier. انگلیسی ها در خصوص حفظ اسرار آن از ما تعهداتی می خواهند که فکر می کنم باید از کشورهای خیلی عقب افتاده بخواهند. بالأخره ما متحد آنها هستیم به علاوه درباره حفظ اسرار اسلحه های خیلی جدید (خریداری شده از آمریکا) تعهدی داده ایم، بیش از این نمی توانیم بدهيم... من هم امر را امروز ابلاغ کردم. او هم امر شاهنشاه را قبول کرد. بعد از ظهر ... (غلامرضا) نیک پی وزیر آبادانی و مسکن با عجله پیش من آمد که شاهنشاه قدغن فرموده اند من و وزیر کشور امروز در شورای اقتصاد حاضر نشویم، به علت این که پریروز دعوای شدیدی با هم کرده ایم. می خواست من وساطت بكنم. البته تمام تقصیرها را به گردن (عطاالله) خسروانی وزیر کشور می انداخت.

شب قرار بود سر شام بروم، نرفتم... مرقومه ای از والاحضرت اشرف در جواب نامه ای که حسب الامر شاه نوشته بودم رسید که فردا به نظر مبارک خواهم رساند.

امروز تلگرافی از دوست من رسید که در سپتامبر خواهد آمد- يک ماه دیگر. نمی دانم به چه مناسبت این تلگراف مثل سابق مرا خوشحال نکرد. مثل این که تمام سعی من در این که در خودم يک ( وهم) illusion عشقی به وجود بیاورم نقش بر آب می شود. علاقه این دختر به توقف در پاریس مرا مظنون می کند و illusion مرا تبدیل به حقیقت بینی می سازد.

نظرات بینندگان