arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۸۷۰۸
تعداد نظرات: ۹ نظر
تاریخ انتشار: ۵۴ : ۱۵ - ۰۳ دی ۱۳۹۱

برای حضرت آیت الله خویی از منظر یک مقلد امام - ابوالفضل فاتح

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
این روزها که مصادف با سالگرد وفات حضرت آیت الله العظمی خویی است و نام و یاد آن بزرگوار به میان آمده است‏، فرض است تا به نکته قابل تاملی درباره ایشان، اشاره داشته باشم.

این سالها در عراق هر جا که حشر و نشری باشد، به ویژه نزد علما و نزدیکتر، ساکنان خیابان شارع الرسول نجف اشرف که منزلگاه مراجع شیعه است، نام آیت الله خویی بسیار به نیکی و بزرگی شنیده می شود. بی آنکه نیازی به آن باشد که سر رشته ای از علوم دینی داشته و یا سالها به تحصیل در حوزه های علوم دینی اهتمام ورزیده باشید،  تنها با اطلاعی اجمالی درمی یابید که تا چه اندازه همگان تحت تاثیر شخصیت اجتماعي و نفوذ علمی این مرجع بزرگ قرار گرفته اند. ایشان فقیه مرجع پروری بوده اند که بسیاری از مجتهدان و مراجع تقلید از جمله مرحوم آیت الله العظمی  میرزا جواد تبریزی و آیت الله العظمی سید محمد روحانی و آیات عظام سیستانی، وحید خراسانی و فیاض و محمد تقی قمی از شاگردان ایشان بوده اند.

عراق این سالها به شکل مستمری با پدیده تروریسم مواجه است. انفجار، تخریب و کشتار  حکایت روزانه کشوری است که ده سال است روی خوش به خود ندیده و مردم سرمای استخوان سوز زمستان و گرمای مهلک تابستان را در فقر و نبود امکانات  سپری می کنند. نه از آب آشامیدنی مناسب خبری هست، نه از برق و نه از  سیستم گرمایی و سرمایی.  بی‌نظمی، ناامیدی و فقدان برنامه ریزی در این کشور بیداد می کند. با این حال  اگر از راننده تاکسی،   کاسب و کاتب،  دانشجو وطلبه،  و هر کس دیگربپرسید، به صراحت می گوید همه ی این سختی‌ها به رهایی از کابوس صدام می‌ارزد. صدامی که جان و مال و ناموس مردم از دست اندازی‌اش در امان نبود و به هیچ قاعده دینی و غیر دینی وفادار پایبندی نشان نمی داد. کمتر کسی در عراق پیدا می شود که زخم سیاست‌های استبدادی صدام را نچشیده باشید.  حبس ، بی فرجامی، اعدام  و شکنجه حکایتی آشنا برای همه است. حوزه علمیه نجف اشرف نیز از این بلیه در امان نبوده است و همیشه مورد حمله، تعدی و تعرض بعثی‌‌ها قرار داشته است. بسیاری از طلاب و اساتید حوزه نجف تلخی روزگاری که مظلومانه شاهد دستگیری، اخراج، تبعید و یا اعدام دوستان و همکارانشان بودند را خوب به خاطر می‌آورند.

در این میان آیت الله سید ابوالقاسم خویی که از 13 سالگی در نجف اشرف رحل اقامت افکنده و در محضر بزرگانی چون «آیات عظام شیخ فتح‏ الله شریعت اصفهانی، شیخ مهدی مازندرانی، آقا ضیاءالدین عراقی، شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و شیخ محمدحسین نائینی» تلمذکرده بود، رسالت خود را حفظ حوزه علمیه نجف اشرف می دانست.  حوزه ی هزار ساله ای که شیخ طوسی پایه گذار آن بود و آیت الله خوئی حفظ و بالندگی آن را هدف خود قرار داده بود. از این روست که او هم نیش رقیب را تحمل می کرد  و هم طعن رفیق را.

برای فهم بهتر موضوع بایداز منظر نجف به مسئله نگاه کنیم. در نیمه دهه ی پنجاه و پس از آن‏ مکررا از آیت الله خویی برای بازگشت به ایران دعوت می شود تا در قم یا شهری دیگر به برقراری درس و بحث اشتغال ورزند و از مصائب عراق رهایی یابند‎؛ دعوتی که از سوی بلاد دیگر اسلامی نیز تکرار می شود.  به راستی برای آیت الله، سفر و تدریس و تالیف در دیگر بلاد اسلامی که مشتاق حضور ایشان بودند‏، آسانتر بود یا ماندگاری در عراق و تحمل مضایق حزب بعث و حاكم پلیدی چون صدام؟ اما آیت الله دومی را ترجیح می‌دهد و طی هشتاد سال هرگز عراق را جز برای سه سفر کوتاه ترک نکردند: حج، زيارت امام رضا (ع) و یک سفر ناگزیر درمانی.

حضرت آیت الله در سیاست ایران ورود مستقیم نمی کنند،  اما از آن سو ، در پی درگذشت مرحوم آيت الله سید مصطفی خمینی، به تقاضای امام خميني (ره) بر پیکر ایشان نماز می خواند،‏ در پی پيروزي انقلاب اسلامی نيز مردم را به پیروی از روحانیت فرا می خواند،‏ پس از پیروزی انقلاب نامه تفقد به امام می نویسند و در پی بیماری حضرت امام در سال 58 نامه دیگری می نویسند که هر دو از سوی امام یکی در اسفند 57 و دیگری بهمن 58 پاسخ تشکر دریافت می کند.  در طول جنگ تحمیلی نيز علی رغم فشار طاقت فرسای رژیم بعث، کلامی منافی یا علیه ایران  نگفت و به هیچ وجه حاضر نشد که برای اعزام سربازان عراقی مجوزی صادر کند یا کشتگانشان را شهید بخواند.

.

در این سوی اما، از جانب برخی بی مهری هایی صورت می گیرد:‏ بعضی مدارس دینی که نام و تصویر ایشان بر آن است مورد تعرض قرار گرفت‏، به ايشان تهمت هایی تلخ زده شد و متاسفانه در برخی تریبون های عمومی تکرار می شد‏، حتی در برخی ادارات کسانی به صرف تقلید از آیت الله خویی، مورد پرسش و مواخذه و چه بسا برخی در معرض اخراج قرار می گرفتند. در آن سو بعثی‌ها، هر روز موجی از تبعید، بازداشت،  اعدام  و فشار بر حوزه را هدایت و فشار مضاعفی را بر ایشان وارد می کردند. در انتفاضه عراق، همه اطرافیان ایشان از جمله فرزند کوچک‌ترشان ابراهیم را دستگیر و به شهادت رسانند. گلوی حوزه نجف را فشردند، اما او استوار ايستاد و همت خود را مصروف تربیت شاگردان باقی مانده، تالیف کتب مرجع و تاسیس موسسات دینی  در سایر بلاد برای تبلیغ و ترویج تشیع كرد، و مهمتر از همه، استقلال و بقای حوزه نجف اشرف را با اتکال به خداوند تضمین كرد.

او هرگز به کسی بد نگفت و بد ننوشت و کینه ای به دل نگرفت. آن روزها فضا فضای انقلابی بود و انتظار این بود که آیت الله با امام و نهضت او آنچنان که ما فکر می‌کنیم و می پسندیم همراه مي شد. اما برخی شاگردان آیت الله چنین باوری نداشتند، و کسانی در این سو باب اجتهاد و شرایط متفاوت عراق و ایران را نادیده می گرفتند. آیت الله خویشتن داری می کند، در برابر جسارت ها خم به ابرو نمی آورد و هتک و توهین های مکتوب را در نیز نزد خود نگه می دارد و به اطرافیان نشان نمی دهد. اما متاسفانه فضای نامناسب شکل گرفته بر ذهن و دل بسیاری از شاگردان ایشان اثر می‌گذارد و چه بساکه آثار متقابل آن همچنان باقی باشد.

آیت الله خویی منظری متفاوت با حضرت امام  داشت. آیت الله خویی فرزند حوزه نجف است و حفظ حوزه نجف را وظیفه خود می داند و بر سیاق دیگری حفظ اسلام و تشیع را اجتهاد می کند. امام تبعیدی به نجف است و مبارزه با رژیم شاه  را تکلیف خود می داند. سالها بعد یعنی امروز، شاید بهتر بتوانیم ظرایف این دو تکلیف را درک کنیم و تفاوت مشی سیاسی حضرت امام وحضرت آیت الله خویی را تحلیل کنیم. امام گرچه نسبت به سرنوشت و مجد و عظمت نجف حساس است و پیوسته نسبت به تبعید و دستگیری و اعدام روحانیان و فشار بر حوزه  معترض اما برنامه اصلیش  سقوط شاه و استقرار حکومت دینی در ایران و سپس گسترش آن به جهان است و لذا عمده ی همتش متوجه ایران است نه عراق چرا که آنجا را مساعد قیام نمی بیند. آیت الله خویی اندیشه اش حفظ حوزه هزار ساله نجف و میراث فقه شیعه است.  یکی تصدی گری را در وسعت نمی بیند و اجتهاد نمی کند و برای حفظ شیعه دکترین دیگری دارد و دیگری آن را در وسعت می بیند و اجتهاد می کند. رفتاری که می تواند مکمل  و متمم یکدیگر باشد نه لزوما در تباین، كه هر كدام از این دو مرجع بر اساس تكليف اجتهادی خود عمل كرده اند. ما شیفته و پیرو و امامیم و همچنان به آن افتخار می کنیم. امام معمار و احیاگر  و رهبر انقلاب شکوهمند اسلامیست، كه ما در سايه آن زیسته ایم و آن را منشاء تحولات عظيم در جهان اسلام مي دانيم. اما کیست که بتواند عظمت کار و دوراندیشی زعیم بزرگ حوزه نجف اشرف را نبیند و خدای ناخواسته‏،  این مرجع مولف و صاحب سبک و خستگی ناپذیر را به کم کاری یا عافیت اندیشی متهم کند؟ زندگی در سیطره کدام رژیم سخت تر از رژیم بعث و صدام بود؟ آیا در پنجاه  سال اخیر رژیمی مخوف‌تر وسیاهتر از رژیم بعث سراغ می رود؟ شهادت دو فرزند و داماد و فرزندان داماد و حواریون و تحمل  ده ها سال مضایق دوران صدام کافی است تا اندکی به عمق اخلاص واستقامت فقیه اهل بیت (علیهم السلام) پی ببریم.

از او درباره ی امام می پرسند و ایشان می گوید امام به تکلیف شرعیشان عمل می کنند و امام عظیم الشان  نیز در تمام شئون حوزه نجف اشرف، هرگز جلوتر از ایشان حرکت نمی کند. حتی آنجا که تفاوت نظر دارند، نهایتا نظری بر روی نظر ایشان ابراز نمی کنند. تفاوت نظر دو بزرگوار بر کسی پوشیده نیست و چه بسا امام از حوزه نجف در اوان مبارزه انتظار بیشتری داشته است،  اما ورود ديگران به مناظره بزرگان مسئله ساز است. یک بار که امام می شنوند ظاهرا غیبت ایشان شده است، به شدت برخورد می کنند و در جریان درگذشت یکی از بستگان ایشان، تسلیتی قابل تامل ارسال می نمایند. بزرگان حوزه ایشان را فقیهی جامع، نوآور و دارای قدرت استدلال و اعجاب بیان و سلوکی مثال زدنی می دانند. امروز که نگاه می کنیم در می یابیم بر خلاف بهتان زنندگان، اومرجع صامت نبود، ثابت و استوار و دوراندیش بود و اینک حوزه های علمیه از محصول علم و عمل ایشان بهره وافر می برند و او را صاحب مکتب فقهی می دانند که سالهای سال به نظریات ایشان ارجاع خواهد شد و فقه شیعه از آن بهره مند خواهد بود. دامنه نفوذ علمی و شاگردان ایشان تا آنجاست که بزرگان می گویند بعید است درس خارجی تشکیل شود و در آن «قال استادنا الخویی» و یا «قال سیدنا الاستاذ» تکرار نشود.

فقیه اهل بیت (علیهم السلام) تحت سلطه حزب بعث، مظلومانه تر از زیستنش ، غریبانه ازدنیا رفت. شبانه غسل و کفن شد و شبانه به خاک سپرده شد. به این هم بسنده نکردند وانتقام استقامت او را خیلی زود از فرزندش محمد تقی گرفتند و بعثی ها او را نیز  به شهادت رساندند.

امروز، حوزه علمیه نجف اشرف، در ظل توجهات امیرالمومنین حضرت علی (ع) دوباره سر بلند کرده است. نجف با سرمای سوزنده و گرمای مهلک و فقدان امکانات در کنار حرم معنوی امیر المومنین علی (ع)، به خودی خود آموزشگاه ساده زیستی و معنویت است. این حوزه ی با صفا و صمیمی که روزگاری میزبان امام عزیزمان نيز بود، در کنار آزادی ناشی از سقوط صدام و دور بودن از هیجانات بی حاصل سیاسی، نشاط و بالندگی مضاعفی یافته است. شارع الرسول با همه سادگیش، در کنار قم از مهم ترین کانون ها  برای تشیع است. آنجا مرجعیتی نظیر حضرت آیت الله العظمی سیستانی که از استوانه های علمی و فکری فقه شیعه و اسلام است، در خانه ای ساده که ازآن خودش هم نیست، پذیرای طلاب و مشتاقان از اقصی نقاط عالم است. حالا تعداد طلاب  نجف اشرف به بیش از هفت تا هشت هزار نفر رسیده است. طلابی که برای درس خواندن  آمده اند و می دانند مقامی دنیوی در انتظار آنان نیست و حتی برای تبلیغ نیز، به سنت حوزه نجف، اعزام نمی شوند. زعامت حوزه نجف اشرف به خوبی میداند که تا چه اندازه امروز مرهون مجاهدت ها و استواری های شخصیت هایی چون آیت الله خویی است و در همان حال دلشان برای ایران می تپد و روشنفکران و روحانیون را به مردم داری، همدلی و عاقبت اندیشی دعوت می کنند که اگر ایران و نظام اسلامی آسیب پذیرد، شیعه آسیب پذیرفته است. در قم نیز مراجع عظام  و بزرگان، قم و نجف را بالهای تشیع می دانند و همه می دانند که قلب نجف برای اسلام می تپد. امروز قم و نجف که در تلاقی تجربه های ارزشمند و مکتب فکری و اجتهاد بی نظیر دو شخصیت، حضرت امام خمینی و حضرت آیت الله خویی قرار گرفته اند ، فرصت یافته اند تا همه جانبه تر بیاندیشند و از این تلاقی و مناظره بهره وافری ببرند.

بیست و یک سال از فوت آيت الله خويي گذشته است. متاسفانه به عادت مالوفمان، هنوز رفتار بسیاری از ما با ایشان چنان نبوده که زیبنده تلاش های مرجع بزرگی چون او باشد، کما اینکه با بسیاری دیگر نیز در فراز و فرود روزگار به نیکی عمل نشد. گرچه جای اعاده ی آن بی مهری ها و گرامیداشت متناسب با شخصیتش برای او خالی است، اما مهمتر آموختن از خطاهای گذشته و پرهیز از داوری های غیر منصفانه و تندروی های غافلانه، جوانانه ویا سیاست بازانه است.

ابوالفضل فاتح

 
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۹
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱۹
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۹:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۳
5
128
خدایا این عالم و مرجع تقلید بزرگوار را بیامرز و روحش را دعاگوی شیعیان قرار ده .
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۴
5
48
بسیار زیبا نوشتید دست مریزاد .خدا بیامرزد آن متفکر آرام شیعه را با رفتاری معقول و دور اندیش.خداوند هر دو مرجع بزرگمان را رحمت کند و اختلاف افکنان میان شیعیان را هدایت یا ذلیل نماید.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۱:۴۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۷
0
1
درود بر شما که حق را بیان کردید
حسين
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۰:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۹
0
1
سلام علیکم :
هر وقت سخنان شما فاتح عزیز را خواندم یانوشته هایتان را مطالعه کردم در آن انصاف وعقلانیت ودلسوزی وتعهد را همرا باباورهای ایمانی یافتم آفرین بر شما عزیز هر جای هستی سالم وموفق باشی وانشاءالله قدرت دانسته شود
سيد عماد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۱:۱۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۳
0
1
احسنت آقاي فاتح احسنت
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۱:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۵
0
1
احسنت
اکبر
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۴۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
0
1
خواوند این مرجع بزرگ شیعه را با امام علی (ع) مشحور کند
سیدمحمد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۸:۱۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
0
1
روحش شاد
حجت
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۹:۱۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
0
1
گاهی اوقات برای اینگونه نگاهها دلم تنگ میشه ایشان یک تحلیل زیبا و بدور از تهمت و افترا و مرتد خواندن دیگری و خود را عین حق دیدن و...؟! را نگاشته است دستت درد نکند
نظرات بینندگان