پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سید مهدی فاطمی: علیرضا جهانبخش به احتمال فراوان و در انتقالی تاریخی راهی لیگ جزیره شده تا سودی ۲۴ میلیون یورویی بابت بند آزادسازی اش نصیب باشگاه آلکمار شود. انتقالی که برغم همه بزرگی اش یک سنت هم عاید خاستگاه اصلی آقای گل لیگ هلند یعنی داماش گیلان نخواهد کرد چرا که فوتبال ایران هرگز پیش بینی چنین روزی را نکرده است. اینکه یک بازیکن از تیمی شهرستانی آنقدر کارش بگیرد که در مهمترین لیگ فوتبال دنیا سر خواستنش دعوا باشد فوتبال ایران در کنار تمام مشکلات کوچک و بزرگی که دارد از وجود مدیر برنامههای کاربلد و حرفهای محروم است. اینجا مدیران برنامه بیشتر از آنکه منافع ملی (بازیکن و باشگاه) را در نظر بگیرند تنها به سود مقطعی خود میاندیشند و به عبارت عامیانهتر بخاطر قلوه گاو میکشند در حالی که اگر انتخاب درستی برای بازیکن صورت دهند تا سالهای سال از مزایای آن بهرهمند خواهند بود.
فوتبال روز دنیا را ببینید که چگونه سر انگشت مدیربرنامههای کار آشنا میگردد. چه کسی تصور میکرد رونالدو به کالچو برود؟ لیگی که سالهاست از آن شکوه گذشته فاصله گرفته و نسبت به دیگر لیگهای معتبر اروپایی افت فاحش داشته، اما به یکباره با انتقال بهترین بازیکن فعلی دنیا که تا حدودی از چشم رئالیها افتاده بود، همه توجهات را معطوف خود کرده و روزی نیست که اخبار و حواشی مربوط به این انتقال در صدر رویدادهای ورزشی دنیا قرار نگیرد. رفتن شماره ۷ افسانهای پرتغال به تورین به معنی حیاتی دوباره برای او نیز خواهد بود. شاید هیچ کجای دنیا تا این اندازه نمیتوانست برای فاتح پنج توپ طلای جهان انگیزه و شوق ایجاد کند.
اما در نمونه مشابه داخلی امید ابراهیمی که یکی از بهترینهای تیم ملی ما در جام جهانی بود به روایتی پیش از شروع جام جهانی با دست پاچگی خاصی راهی قطر شده تا در ازای مبلغی نه چندان چشمگیر از نظر مارکت جهانی فوتبال، ادامه عمر بازیگری اش را در الاهلی سپری کند. در حالی که سبک بازی و دوندگی و جندگدگی او به لیگهای بزرگی همچون آلمان و انگلیس شباهتهای بیشتری داشت. آیا فوتبال کند و تنبل قطر انتخاب خوبی برای فرمانده پرتلاش آبیها بود؟ آیا بهتر نبود او برای تعیین باشگاه جدیدش تا پایان جام جهانی صبر کرده و همچون علیرضا جهانبخش گزینهای شایستهتر را بر میگزید؟
مشکل همان ضعف قدیمی فوتبال ما و فقدان مدیران آشنا به علم روز و دلسوز است. وقتی مدیران باشگاهی را از میان نزدیکان و سفارش شدگان فلان و بهمان شخصیتهای سیاسی و ... منصوب میکنند حاصلی جز مغبون شدن فوتبال ما ندارد. وقتی بیگانه با فوتبالی را به عنوان نماینده اسپانسر به باشگاهی صاحبنام تحمیل کرده و همه کاره تیمش میکنند نتیجه این میشود که ابتدا سوپر جام که در تمام دنیا مرسوم است را هوا کرده و کمتر از چند روز مانده به آغاز لیگ تکلیف آن تیم پرطرفدارو برخی بازیکنانش هنوز معلوم نیست. بازیکنی که با تیم تمرین نکرده اگر تمدید هم کند چه کار آیی مثبتی برای تیمش خواهد داشت؟ چنین مدیرانی، دور را دست دلالان سود جو و منفعت طلب داده و نبود مدیر برنامه قوی نیز مزید بر علت شده تا هر آنچه اتفاق میافتد به زیان فوتبال ملی و باشگاهی ما باشد. نحوه عقد قرار داد با بازیکنان داخلی و خارجی که همواره دو سر باخت بوده، گواه این مدعاست. مجید حسینی ۲۱ ساله که تا یکسال پیش جوانی گمنام بود اگر از استقلال برود چه چیزی عاید این باشگاه خواهد شد؟ از انتقال امید ابراهیمی چقدر به آبیها رسید؟ یا پرسپولیس بابت قرارداد وحید امیری به ترابوزان ترکیه ریالی دشت خواهد کرد؟ قرار داد این بازیکنان را چه کسی نوشته؟ بر اساس کدام منطق نوشته است؟
فوتبال همچنان که باید به پرورش بازیکن، مربی و مدیر بپردازد نیازمند مدیران برنامه قوی و کار آشنا نیز هست. مدیربرنامههایی که برای ستارههای حال و آینده فوتبال ایران بهترین تصمیمها را رفته و از هرز رفتنشان جلوگیری کنند.