یادداشتهای علم: شاهنشاه به من فرمودند، پاکستانیها میخواهند کم کم سنتو را به هم بزنند (پیمان دفاعی)، زیرا از آمریکاییها که هنگام جنگ هند و پاکستان کمک نکردند خیلی گله دارند. به این جهت جلسه قریب الوقوع آن را در لندن دارند به هم میزنند. آمریکاییها هم خیلی ناراحت هستند.
خاطرات حسن روحانی: قاچاقچی که رانندگی می کرد، به ما گفت: عمامه هایتان را از سر بردارید. ما هم عمامه ها را برداشتیم و روی زانوهای خودمان گذاشتیم. راننده با سرعت به پیش می رفت و در مرز شلمچه، مقابل پاسگاه ژاندارمری توقف کرد و پولی به مأمورین داد و بعد ما را وارد خاک عراق نمود. پس از طی مسافت کوتاهی وارد روستایی شدیم و در آنجا ما را به خانه ای هدایت کرد.
تورق خاطرات چهرهها در «انتخاب»؛
خاطرات هاشمی رفسنجانی: آقای [علی]فلاحیان، [وزیر اسبق اطلاعات]، تلفنی از فشار روزنامهها علیه او در مسأله قتلها و خودکشی سعید امامی، اظهار نگرانیکرد و برای مشورت، ملاقات خواست. آقای [مهرداد]محمودی آمد و در مورد راهنمای استفاده از اینترنت، توضیحاتی داد.
خاطرات حسن روحانی:، فردی آمد و گفت: اگر میخواهید به عراق بروید، من یک قاچاقچی را میشناسم که میتواند شما را به عراق ببرد. من استقبال کردم و قرار شد ایشان برود و آن قاچاقچی را به مدرسه بیاورد. بعد از یکی دو ساعت آن فرد به همراه قاچاقچی به مدرسه آمدند و با من و دوستان صحبت کردند. وی گفت: از هر نفر سیصد تومان میگیرم و شما را به نجف میرسانم.
یادداشتهای علم: آن قدر خسته ام که نمیتوانم چیز بنویسم. صبح پست مفصل تقدیم کردم. عریضههای خودم هم بود که فرستاده شد. در سازمان ملل راجع به قطعنامههای در حقیقت شوروی و آمریکا توافقی نشده، مشغول جستن راه حل میباشند.
تورق خاطرات چهرهها در «انتخاب»؛
خاطرات هاشمی رفسنجانی: دیروقت به خانه رسیدم. فائزه شام آورده بود. دیروز صبح از سفر عُمره برگشته؛ از سفرش راضی است. سه روز که در ریاض بوده، با امیرعبدالله، [ولیعهد عربستان سعودی]و سعود فیصل، [وزیر امورخارجه]ملاقات داشته است؛ به او احترام گذاشتهاند. ضیافت خانوادگی دادهاند. گفت، آنها روی نقش من در توسعه روابط و رفع کدورتها و سازندگی ایران، به عظمت یاد کردند.
خاطرات حسن روحانی: غروب همان روز به مدرسه ى خان رفتم و موضوع سفر به عتبات عالیات را با آقای محمدی گلپایگانی در میان گذاشتم. به من گفت: با چه کسی میروی؟ گفتم: تنها. سپس از من پرسید: آیا مدارکی تهیه کرده ای؟ گفتم: به جز شناسنامه چیز دیگری ندارم. گفت: حداقل نیاز به یک ورقهی هویت داری. خود ایشان برگهای داشت که به آن ورقهی هویت میگفتند و معرف آن بود که صاحب آن ورقه، طلبه است و در حوزهی علمیهی نجف تحصیل میکند.
یادداشتهای علم: بعد از ظهر زوی دوریل، نماینده اسرائیل، پیش من آمد. گله از رویه ایران داشت. به او گفتم ما بر فرض یک رأی مخالف بدهیم، یک خودکشی بیهوده است. در صورتی که همه کشورهای خاورمیانه و اغلب کشورها به آن رأی می دهند. شما چرا نمی خواهید پرستیژ ما بين اعراب محفوظ بماند؟ شاید روزی به درد خود شما هم بخورد.
تورق خاطرات چهرهها در «انتخاب»؛
خاطرات هاشمی رفسنجانی: کمیسیون زیربنایی [مجمع تشخیص مصلحت نظام]جلسه داشت. درباره سیاستهای معدن بحث بود. عصر دکتر [عبدالله]جاسبی، [رییس دانشگاه آزاد اسلامی]آمد. گزارشی از وضع دانشگاه آزاد و تحرکات اخیر جمعی از دانشجویان داد. معتقد است، دکتر [مصطفی]معین، [وزیر فرهنگ و آموزش عالی]و نیروهای چپ، پشت سر این حرکاتاند
خاطرات حسن روحانی: تصمیم گرفتم نام فامیل خود را در حوزه تغییر بدهم، ولی در شناسنامه تغییری ندهم؛ لذا با دوستان مختلف مشورت کردم تا بتوانم نام فامیل مناسبی انتخاب کنم. مثلا یکی پیشنهاد میکرد نام خانوادگی خود را «اسلامی» انتخاب کنم و دیگری امامی» یا «تشیعی» را مطرح میکرد. هر کس نامی را پیشنهاد میکرد تا در نهایت نام «روحانی» را برای خود برگزیدم و به اصرار دوستان سور هم دادم و از آن پس به همین نام معروف شدم.
یادداشتهای علم: آنقدر خسته هستم که امکان این که یک کلمه بنویسم، نیست. اصولا سرم کار نمیکند. از سر شب تا حالا که ۱۲ است، عریضه مفصلی به شاهنشاه عرض کردم که صبح باید فرستاده شود.
تورق خاطرات چهرهها در «انتخاب»؛
خاطرات هاشمی رفسنجانی: آمریکا برای اطلاعاتی که به دستگیری [اسلوبودان]میلوشویچ، [رییسجمهور سابق یوگسلاوی]و همکارانش- به عنوان جنایتکاران جنگی- منجر شود، پنج میلیون دلار جایزه تعیین کرده است. در کوزوو، آوارگان آلبانیتبار که برمیگردند، از مردم صربکه باعث آوارگی آنها شدهاند، انتقام میگیرند؛ هرج و مرجع به وجود آمده است و سربازان حافظ صلح هم کار زیادی نمیتوانند بکنند.