پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
الجزیره نوشت: منازعه بین پکن و واشنگتن دیگر تنها یک جنگ تجاری به معنای سنتی آن نیست، بلکه به رقابت جهانی برای نفوذ اقتصادی تبدیل شده است که توسط تعاملات پیچیدهٔ منافع و زنجیرههای تأمین هدایت میشود و بر یک اصل جدید مبتنی است که میتوان آن را «بازدارندگی از طریق تعامل» به جای «بازدارندگی از طریق نابودی» توصیف کرد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: هر دو طرف ابزارهایی در اختیار دارند که قادرند طرف مقابل را تحت فشار قرار دهند، اما استفادهٔ کامل از آنها ممکن است به اقتصاد هر دو کشور آسیب برساند. بنابراین، این دو قدرت به سمت تشدید محدود و مکرر حرکت میکنند که اختلالات مدیریتشده ایجاد میکند، بدون آنکه به فروپاشی کامل منجر شود، بلکه توازن قدرت را از طریق فشار حسابشده و مستمر بازنویسی میکند.
در این مواجهه، هدف دیگر نابود کردن دشمن نیست، بلکه وادار کردن او به سازش تدریجی است، ضمن حفظ کانالهای تجاری و مالی باز.
به این ترتیب، اختلال به ابزاری هدفمند تبدیل شده است که برای مجبور کردن طرف مقابل به سازگاری استفاده میشود، نه برای تسلیم.
وابستگی متقابل به عنوان یک سلاح دو لبه
وابستگی اقتصادی بین چین و ایالات متحده به یک ابزار فشار متقابل تبدیل شده است. به جای تلاش برای کاهش تعامل، این همپوشانی بهعنوان اهرم برای فشار داخلی بر طرف مقابل مورد استفاده قرار میگیرد.
هر دو طرف میدانند که هر فروپاشی عمده در یکی از اقتصادها فوراً بر دیگری اثر میگذارد. بنابراین، سود تاکتیکی امروز با توانایی کشور در ایجاد اختلال سنجیده میشود، نه با اجتناب از آن.
رهبری دو کشور با یک معضل مواجه است: تشدید لازم است تا اعتبار سیاسی حفظ شود.
پکن بر این باور است که آزمایش توان تحمل واشنگتن ممکن است آن را به سازش وادار کند، در حالی که واشنگتن تمایل دارد فشار و استراتژی را با هم اشتباه بگیرد و رابطه را به یک نبرد اراده باز تبدیل میکند، که در آن گفتوگو به ابزاری برای فشار بدل میشود، نه وسیلهای برای آرامسازی.
الگوی حاکم: تشدید، سپس جذب، سپس ثبات
نشستها و تماسهای مداوم بین دو طرف با وجود تشدیدها حقیقت عمیقتری را آشکار میکند: این مواجهه بخشی از نظم است و نه خروج از آن. الگوی حاکم امروز شامل سه مرحلهٔ تکرارشونده است: تشدید، جذب، و ثبات موقت.
آنچه در نگاه اول اختلال به نظر میرسد، در حقیقت یک نظام منظم از آشوب است که در آن هر طرف مرزهای طرف مقابل را آزمایش میکند، بدون آنکه قوانین را بشکند یا پلهای ارتباطی را قطع کند.
پکن استراتژی اصطکاک تاکتیکی را به جای مواجههٔ تمامعیار اتخاذ کرده است. هدف آن نابود کردن اقتصاد آمریکا نیست، بلکه ایجاد اختلال در بخشهای حیاتی آن و وادار کردن واشنگتن به مذاکره از موضع ضعیفتر است.
سلاحهای چین در مواجهه اقتصادی
استراتژی پکن بر پایهٔ استنزاف تاکتیکی و نه برخورد کامل است. هدف، ایجاد اختلال در بخشهای حیاتی اقتصاد آمریکا و وادار کردن آن به مذاکره است. این استراتژی بر ۷ سلاح اقتصادی اصلی استوار است:
۱. فلزات کمیاب و آهنرباهای عملکرد بالا
این سلاح رأس ترانش چین است، زیرا چین حدود ۸۵٪ فرآوری فلزات کمیاب و ۹۲٪ تولید آهنرباهای عملکرد بالا را کنترل میکند و تقریباً ۹۰٪ عرضهٔ جهانی برخی عناصر حیاتی صنایع دفاعی و فناوری را تأمین میکند.
این قدرت به پکن امکان میدهد صادرات را محدود و فروش قطعات حساس را با تأیید دولت تنظیم کند، از جمله قطعات هواپیما، باتریها و تراشهها.
این اقدام باعث افزایش قیمتها تا پنج برابر برای برخی مواد و در موارد شدید تا ۶۰ برابر برای ساماریوم شده است.
ساخت جنگندهٔ F-۳۵ آمریکا به بیش از ۴۰۰ کیلوگرم از این فلزات و بیش از هزار تأمینکننده خارجی نیاز دارد، بنابراین هر اختلال در زنجیره باعث تأخیر و افزایش هزینه میشود. برآوردها نشان میدهد دستیابی آمریکا به استقلال در این مواد ۱۵ تا ۲۰ سال طول میکشد.
۲. تراشهها و نیمههادیها
صنعت تراشه به عناصر کمیابی مثل گالیم، ژرمانیوم و ایتریم وابسته است. چین ۹۸٪ گالیم و ۶۸٪ ژرمانیوم جهان را تولید میکند.
این امر به چین کنترل تقریبی بر مواد اولیهٔ حیاتی برای فناوری پیشرفته میدهد. همچنین چین حدود ۱۵٪ ظرفیت تولید تراشههای جهان را در اختیار دارد، در حالی که آمریکا ۱۲٪ دارد، که نسبت به ۳۷٪ در دههٔ ۹۰ کاهش یافته است.
پکن از این برتری برای ایجاد گلوگاههای کنترلشده در مراحل مونتاژ و پردازش استفاده میکند، که باعث افزایش هزینهها و تأخیر در تحویل میشود، بدون اینکه کل سیستم متوقف شود.
۳. قطعات انرژی خورشیدی
چین بیش از ۸۰٪ مراحل تولید انرژی خورشیدی، از پردازش سیلیکون تا تولید آلیاژها، تراشهها و مونتاژ نهایی را کنترل میکند.
حدود ۹۵٪ تولید جهانی پلیسیلیکون تحت کنترل چین است، بنابراین هر محدودیت در استانداردها یا تأییدها میتواند پروژههای انرژی سبز در غرب را کند و هزینهها را افزایش دهد.
۴. گرافیت و مواد کربنی
گرافیت مادهٔ اصلی باتریهای الکتریکی، بهویژه در قطب منفی است. چین ۷۰٪ تا ۹۰٪ تولید و پردازش گرافیت جهان را در اختیار دارد.
هر محدودیت در صادرات باعث افزایش هزینه باتریها و کاهش تولید خودروهای برقی میشود و برنامههای تحول انرژی سبز در آمریکا و اروپا را تهدید میکند.
۵. بخش کشاورزی: سویا بهعنوان نمونه
سویا یکی از ابزارهای فشار کشاورزی چین است. چین خرید از آمریکا را متوقف کرده و به برزیل و سایر کشورها روی آورده است، که باعث بحران نقدینگی و بازاریابی در بین کشاورزان آمریکایی شد و واشنگتن را مجبور به ارائه بستههای حمایتی بیش از ۵۰ میلیارد دلار کرد؛ بنابراین بخش کشاورزی به یک برگ فشار سیاسی داخلی در آمریکا تبدیل شده است.
۶. زنجیرههای قطعات هواپیما و پهپاد
چین ۷۰٪ تا ۸۰٪ بازار جهانی پهپادها، دوربینهای پیشرفته و سیستمهای هدایت را کنترل میکند.
بازار پهپاد در چین در سال ۲۰۲۴ حدود ۹.۷ میلیارد دلار ارزش داشت و پیشبینی میشود تا ۲۰۳۰ به بیش از ۲۲ میلیارد دلار برسد.
هر محدودیت چین در صدور مجوز قطعات حساس باعث تأخیرات پرهزینه در تحویل و تعمیرات صنایع غربی میشود.
۷. مدیریت ذخایر و کالاهای استراتژیک
چین از ذخایر عظیم خود در مس، آلومینیوم، غلات و نفت برای تأثیرگذاری بر قیمت جهانی استفاده میکند. خرید بیشتر باعث افزایش قیمت و عرضهٔ ذخایر باعث کاهش قیمت میشود.
این سیاست به چین امکان میدهد بازارهای جهانی را مختل کرده و بر تورم و نرخ ارز تأثیر بگذارد، و آن را به بازیگری اقتصادی تبدیل میکند که ریتم بازار را تعیین میکند، نه اینکه از آن پیروی کند.
سناریوهای آیندهٔ مواجهه
مسیر میان دو قدرت بین ۷ سناریوی احتمالی متغیر است:
۱. آشوب مدیریتشده: تشدید محدود و مستمر که اختلال را بخشی از نظم اقتصادی جهانی میکند.
۲. همزیستی اقتصادی: تنشهای پراکنده بدون قهر، با صلح شکنندهای مبتنی بر تعادل فشار و آرامسازی.
۳. آتشبس مشروط: تشدید بزرگ که توافق جزئی و موقت ایجاد میکند و تجارت را موقتاً بازمیگرداند.
۴. ائتلاف متقابل: واشنگتن شبکهای از جایگزینها با متحدان ایجاد میکند تا نفوذ چین را به تدریج کاهش دهد.
۵. جنگ سرد اقتصادی: تشکیل دو بلوک اقتصادی موازی، غربی با رهبری آمریکا و شرقی با رهبری چین.
۶. تشدید شدید: تبادل تحریمهای مالی و جنگ جزئی ارزی که اثرات ماندگار بر اقتصاد دو طرف دارد.
۷. سناریوی هرج و مرج: تشدید از کنترل خارج میشود و زنجیرههای تأمین و اعتماد به بازار فرو میریزد.
مدیریت درد به جای فرار از آن
آنچه بین واشنگتن و پکن رخ میدهد، مسابقهای برای مدیریت درد است، نه اجتناب از آن. واشنگتن ابزارهای فشار مالی و فناوری از طریق دلار و تکنولوژی دارد، اما کلیدهای مواد خام و زنجیرههای تولید به نفع چین است که نفوذ خود را در شبکههای کمیابی و تأمین ساخته است.
پکن با آرامش و ثبات حرکت میکند، صادرات فلزات، باتریها و آهنرباها را محدود میکند، زمان ترخیص گمرکی را طولانی میکند و از ذخایر استراتژیک خود برای ایجاد اختلال کنترلشده استفاده میکند که طرف مقابل را تحت فشار قرار میدهد بدون اینکه درها بسته شود.
در مقابل، واشنگتن کمتر توان تحمل تشدید را دارد و کندتر جایگزینها را پیدا میکند، که باعث میشود وزن برتری در این مرحله از «بازدارندگی از طریق تعامل» به نفع چین باشد.
پیروزی امروز با میزان صدای بلند یا تهدید مشخص نمیشود، بلکه با توانایی داشتن جایگزینهای واقعی و آمادگی قبلی برای مدیریت کمیابی سنجیده میشود.