پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مهرشاد ایمانی، سرویس سیاست «انتخاب»: شاید بتوان ذکاءالملک را یکی از تأثیرگذارترین چهرههای سیاسی ایران در گذار از قاجاریه به پهلوی دانست. محمدعلی فروغی که زندگیاش تصویرگر پیچیدگیهای روشنفکری و قدرت سیاسی در ایران در اوایل قرن بیستم است؛ شخصیتی که هم مدرنیست است، هم رگههای محافظه کاری در او دیده میشود، هم دولتمردی کلیدی و تعیین کننده است و میتواند ادامه سلطنت پهلوی پس از رضاشاه را تثبیت کند و هم البته ادیبی مهم.
فروغی در سال ۱۲۵۴ در تهران به دنیا آمد؛ در خانوادهای اهل ادبیات و تجارت. نیاکان او از طبقه تجار بودند جد بزرگش میرزا ابوتراب، از ادیبان و علمای برجسته بود که در دوران نادرشاه، نماینده اصفهان در شورای کبیر مجمع مغان شد که برای تأیید سلطنت نادرشاه تشکیل شده بود. پدربزرگش هم، محمدمهدی ارباب اصفهانی، از تاجران برجسته و چهرهای فرهنگی بود که مدام به هند میرفت و تجارت میکرد و با انگلیسها هم مراودات زیادی داشت. در زمینه تاریخ، جغرافیا و نجوم هم تألیفاتی داشت. پدر ذکاءالملک یعنی محمدحسین فروغی هم فردی فرهنگی بود و دو زبان عربی و فرانسه را به خوبی میدانست. او در دارالترجمه ناصری کار میکرد و مترجم مخصوص شاه شد و نهایتا مدیریت دارالترجمه و وزارت انطباعات به او سپرده شد و نخستین روزنامه غیردولتی ایران با نام «تربیت» را بنیان گذاشت. فروغی از کودکی تحت تأثیر پدرش قرار داشت و از پنجسالگی سوادآموزی را آغاز کرد؛ مقدمات عربی و فارسی را نزد پدر آموخت و سپس با علوم طبیعی که تازه در ایران معرفی شده بودند، آشنا شد. مطالعات زبانی او گسترده بود و توانست به عربی، فرانسوی و انگلیسی مسلط شود و در وزارت انطباعات بهعنوان مترجم کار خود را آغاز کرد.
او به مدرسه دارالفنون رفت و بعدا در مدرسه علوم سیاسی که پدرش ریاست آن را بر عهده داشت، به تدریس تاریخ پرداخت و پس از مرگ پدر ریاست مدرسه علوم سیاسی را برعهده گرفت و لقب ذکاءالملک به دستور محمدعلی شاه به او رسید.
فروغی در دوران مشروطه به سرعت وارد فضای سیاسی شد. او در اولین دوره مجلس شورای ملی با سمت معاون اداری و مالی مشارکت داشت؛ نقش او در شکلدهی دبیرخانهٔ مجلس بر اساس ساختار اداری مجالس اروپایی برجسته بود.
فروغی در سال ۱۲۸۶ فروغی به لژ بیداری فراماسونها پیوست. به گفته اسماعیل رائین در این لژ، به مقام استاد اعظم با عنوان چراغدار رسید؛ نشانهای از جایگاه مهم او در تشکیلات ماسونی آن زمان. او در دوره دوم مجلس پس از خلع محمدعلی شاه، به نمایندگی مردم تهران درآمد و مدتی بعد، پس از کنارهگیری مستشارالدوله، ریاست مجلس را به عهده گرفت. در این دوره، تحت فشار کشورهای خارجی مخصوصا انگلیس، فروغی در پی انتصاب نایبالسلطنه احمدشاه بود و در نهایت به تعلیم و تربیت احمدشاه جوان پرداخت.
فروغی در دوران فعالیتهای دولتی چندینبار به مناصب مختلف رسید. او در کابینه صمصامالسلطنه، وزیر مالیه شد و بعدتر در کابینه مستوفی به وزارت عدلیه و امور خارجه منصوب شد و برای مدتی هم به ریاست دیوان عالی کشور رسید و در آن مقام، اساس تشکیلات دستگاه قضا را پایهگذاری کرد؛ ساختاری که در دوره پهلوی توسط داور تکمیل شد.
بعد از جنگ جهانی اول یعنی در سال ۱۲۹۸ به عنوان نماینده ایران در کنفرانس صلح پاریس شرکت کرد. او یکی از اعضای هیئت نمایندگی بود که مسایل سیاسی و مالی ایران پس از جنگ را دنبال میکرد، اما نتایج تلاشهای او در آن کنفرانس رضایتبخش نبود و او پیش از کودتای سال ۱۲۹۹ به ایران بازگشت. در دورههای بعد، او چندینبار به سمت وزیر امور خارجه و وزیر مالیه در دولتهای مختلف منصوب شد؛ یکی از این دورهها در کابینه رضاشاه بود، جایی که فروغی مسئولیت مهمی در سیاست مالی و دیپلماتیک ایفا میکرد.
یکی از مهمترین نقشهای سیاسی فروغی، شرکتش در انتقال سلطنت از سلسله قاجار به پهلوی بود. در ۹ آبان ۱۳۰۴ شمسی، مجلس پنجم با اکثریت آراء ماده انقراض سلطنت قاجار را تصویب کرد و حکمرانی را به رضاشاه سپرد. در همین زمان، فروغی که وزیر مالیه بود، کفیل نخستوزیری شد تا انتخابات مجلس مؤسسان را مدیریت کند. با اعتماد رضاشاه فروغی مأمور تشکیل اولین کابینه پهلوی شد. او مراسم تاجگذاری رضاشاه را برگزار کرد. فروغی متن خطابه تاجگذاری را نوشته بود؛ در این سخنرانی، رضاشاه به عنوان ناجی ایران و همپایه پادشاهان باستان معرفی شد. زبان او، بازتابدهنده نگاهی باستانگرایانه داشت که نشان میداد خطمشی تازه سیاسیای در ایران در حال شکلگیری است.
فروغی در نخستین دوره نخستوزیری خود چند اقدام مهم انجام داد؛ یکی قانون ثبت و نظاموظیفه اجباری را تصویب کرد، دوم رسمالقاب را لغو کرد و همچنین انتخابات دور ششم مجلس شورای ملی را برگزار کرد
همه اینها در حالی رخ داد که رضاشاه دو ماه پس از تاجگذاری از طریق تیمورتاش به فروغی ابلاغ کرد که خواهان استعفای اوست و سرانجام کابینه فروغی در ۱۵ خرداد ۱۳۰۵ به کار خود پایان داد. محسن فروغی پسر محمدعلی فروغی میگوید: «استعفای پدرم از نخستوزیری علل و جهات مختلفی داشت. دخالتهای تیمورتاش -وزیر دربار- و عدم سازش با اقلیت مجلس را باید از جمله عوامل اصلی به حساب آورد. میرزا حسنخان مستوفیالممالک که در دوران مشروطیت پنج بار رئیسالوزرا شده بود، جانشین پدرم شد تا شاید شخصیت و سوابق وی مانع اعمال نفوذ در دولت گردد».
فروغی بار دیگر در شهریور ۱۳۱۲ به نخستوزیری بازگشت. در این دوره، او جواز تأسیس فرهنگستان ایران را از رضاشاه گرفت و فروغی کوشید خطمشی فرهنگستان علاوه بر ترویج زبان فارسی کاهش نفوذ زبان عربی باشد. از دیگر اقدامات او میتوان به تأسیس دانشگاه تهران، برگزاری جشن هزاره فردوسی با شرکت دهها تن از مستشرقان و ایرانشناسان در مشهد و تشکیل انجمن آثار ملی برای احیاء فرهنگ ملی ایران اشاره کرد. تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدی از دیگر اقدامات فرهنگی او است. او ضمن آنکه نخستوزیر بود ریاست فرهنگستان و انجمن آثار ملی را هم برعهده داشت.
در دومین دوره دوم نخست وزیری فروغی که تا آذر ۱۳۱۴ ادامه داشت، تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه، سردار اسعد بختیاری وزیر جنگ فروغی و مصباحالسلطنه اسدی نایبالتولیه آستان قدس رضوی و پدر داماد فروغی به دستور رضاشاه به قتل رسیدند. فروغی هم با شفاعت محمدولی اسدی، نایب التولیه آستان قدس رضوی، صرفا از نخستوزیری عزل و تا شهریور ۱۳۲۰ خانهنشین شد.
فروغی در دوره خانهنشیاش از سیاست اجرایی فاصله گرفت و به فعالیتهای علمی و ادبی معطوف پرداخت و تحقیق، تألیف و سخنرانی در محافل فرهنگی بخش عمده فعالیتهای او بود. از جمله آثار مهم او در این دوره، ترجمه و ترویج تفکرات فلسفی غرب بود. کتاب «سیر حکمت در اروپا» یکی از شاخصترین آثار اوست که بخشهایی از آن بیانگر تأثیر فلسفهٔ دکارت است. در این اثر، او کوشش کرد بنیان عقلگرایی غرب و دلایل مدرنیته را به زبان قابل فهم برای جامعه ایرانی بازتاب دهد. در زمینه ادبیات هم دست به تألیف و تصحیح آثار کلاسیک زد. او آیین سخنوری، تلخیص شاهنامهٔ فردوسی، تصحیح دیوان حافظ، تصحیح کلیات سعدی و ترجمه شفای ابنسینا را در کارنامه خود دارد.
اگرچه فروغی در دوران پهلوی جایگاهی مهم داشت، اما مغضوب رضاشاه نیز شد.
یکی از نقاط عطف مهم زندگی سیاسی فروغی، شهریور ۱۳۲۰ بود؛ زمانی که با بحران اشغال ایران توسط قوای متفقین و برکناری رضاشاه، کشور وارد دورهای حساس شد. با استعفای علیمنصور نخستوزیر وقت، رضاشاه تصمیم گرفت بار دیگر به فروغی روی آورد تا اداره کشور را به دست گیرد. فروغی پذیرفت و کابینه خود را به مجلس معرفی کرد، اعلام کرد دولت او به سیاست ترک مخاصمه گرایش دارد و مذاکراتی برای پایاندادن به مناقشه بینالمللی را آغاز کرد.
مجلس با اکثریت به دولت او رأی اعتماد داد. در این دوره، گزینههایی برای آیندهٔ نظام سیاسی ایران بررسی شد. انگلیس و روسیه گزینههای مختلفی داشتند؛ از بازگرداندن قاجارها تا استقرار جمهوری. بخشی از محافل بینالمللی فروغی را به عنوان کاندیدای ریاستجمهوری در نظر گرفتند، اما او این پیشنهاد را نپذیرفت و خودش سلطنت پهلوی را گزینه مطلوب میدانست.
به روایت تحلیلگران، تصمیمگیری سریع او برای استقرار محمدرضا پهلوی بر تخت سلطنت، نشاندهنده تصمیم مستقل او بود و نه تحمیل کشورهای دیگر از جمله انگلیس. در طول همین رویدادها، ارتش سرخ شوروی در کرج دیده شد و رضاشاه از فروغی کسب نظر کرد. فروغی به شاه قول داد که ولیعهد را بر تخت بنشاند، و نهایتا متنی که استعفای رضاشاه را محتوای آن داشت را با قلم خودش نوشت و به امضای شاه رساند.
فروغی برای سومین بار، پس از به تختنشستن محمدرضا شاه، نخستوزیر شد. مجلس سیزدهم که نمایندگان آن در دوره رضاشاه انتخاب شده بودند، ابقاء شد. فروغی در این دوره سیاست خارجی جدیدی را تعریف کرد که متناسب با شرایط جنگ دوم جهانی بود. او پیمان سهجانبهای بین ایران، شوروی و انگلستان را به تصویب مجلس رساند اما پس از حدود شش ماه نخستوزیری، به دلیل مخالفتهایی در مجلس و همچنین بهانه بیماری، از سمتش کناره گرفت و علی سهیلی، وزیر امور خارجه دولت او، جانشین وی شد.