arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۴۵۱۸۸
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۱ - ۲۵ دی ۱۳۹۲

آمریکا چاره ای جز پذیرش نقش ایران ندارد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
علیرضا آیتی ،کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی تاکید می کند که ظاهرا بین ایران و آمریکا درعراق اتفاق نظر است ولی در باطن قضیه، برخورد دوگانه آمریکا با تروریسم زمینه هرگونه توافقی را مسدود می کند

طی هفته های اخیر بقایای القاعده در عراق و لبنان بار دیگر فعال شدند و حوادث اخیر را در استان الانبار به خصوص شهر فلوجه به وجود آوردند. فعال شدن دوباره این نیروها عمدتا تحت تاثیر تحولات سوریه بود کما اینکه گروه داعش طی بیانیه صریحی اعلام کرد که به زودی در دو کشور عراق و سوریه امارت اسلامی _ دولت اسلامی عراق و شام_ تشکیل می دهد که مراد ایجاد اولین حکومت القاعده در کشورهای اسلامی است. در این میان برخی رسانه ها نیز به چرایی بحران ایجاد شده در عراق می پردازند. خشونت درعراق، درحالی که دولت نوری المالکی نخست وزیر با دو چالش عمده روبه روست شدت می گیرد. نخستین چالش، به گفته تحلیلگران، افزایش بیگانگی اقلیت سنی است که احساس می کند در روند سیاسی به حاشیه کشیده شده است و بر این باوراست که با آن به عنوان شهروندان درجه دو رفتار می شود. دومین چالش، حضور شبه نظامیان مرتبط با القاعده است که حمله به نیروهای امنیتی عراق در استان انبار، به ویژه در شهرهای فلوحه و رمادی را گسترش داده اند. نیروهای آمریکا در سال ۲۰۰۳ صدام حسین را سرنگون کردند و در جنگ ۸ ساله ای که به بهای جان بیش از ۴ هزارسربازتمام شد درگیرشدند.  دلیل آمریکا برای جنگ این بود که عراق تسلیحات انهدام جمعی دارد، ادعایی که نادرست از کار درآمد.  اما نیروهای آمریکایی، بدون امضای پیمان نامه نظامی عراق را به دولت جدید تحویل دادند. حال دولت عراق اعلام  می کند برای مبارزه با تروریست ها نیازمند تجهیزات نظامی آمریکا یعنی هلی کوپترهای آپاچی و هوایپماهای فوق پیشرفته است. آنچه در عراق می گذرد  و نقش قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در این بحران بهانه ای شد تا با علیرضا آیتی کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه ، گفت و گویی داشته باشیم :

چرا ما شاهد بازگشت ناآرامی های امنیتی به عراق هستیم؟

البته بازگشت ناآرامی نیست. چون عراق طی یک دهه از اشغال و سپس در مقطع بحران سوریه همواره ناآرام بوده است. خطای های استراتژیک اشغالگران و متعاقبا ارتباط گیری آمریکا با القاعده در آن مقطع در عراق و همچنین ناامنی های سوریه باعث تقویت تروریسم در عراق شده که دیده می شود طی یک سال گذشته تاکنون اقدامات تروریستی زیادی را مرتکب شده، بگونه ای که سازمان ملل نیز نسبت به این قضیه ابراز نگرانی کرد.

آیا دولت نوری مالکی ضعیف شده است ؟

دولت مالکی سطحی از قدرت و اقتدار در داخل و خارج را داشت که همان را حفظ کرده است. دولت مالکی کشوری را تحویل گرفت که 30 سال به واسطه سیاست های مخوف حزب بعث و متعاقبا جنگ و اشغالگری آمریکایی تخریب شده است. مالکی عراقی را تحویل گرفت که نیروهای شرور بعثی، القاعده و سرویس های اطلاعاتی عربی – غربی و صهیونیستی در آن نفوذ و فعالیت داشته اند و هم اینک نیز محلی برای تحرکات القاعده شده است. بنابراین مالکی ضعیف نشده است، بلکه مردم عراق دولتی را در یک روند انتخاباتی ماموریت داده اند که این مشکلات را حل کند. ارتش عراق و دولت این کشور در ابتدای مسیر دشواری قرار دارند که نیازمند مبارزه جانانه، صبر و مجاهدت است. همین بس که مالکی اخیرا گفته است برخی مسیولان عراقی با القاعده ارتباط دارند. خوب، اداره این چنین کشوری دشوار نیست؟

آیا عدم تونایی ارتش در مهار نارامی ها به دلیل فقدان نیروهای امریکای است ؟

نیروهای آمریکایی و سرویس های اطلاعاتی سیا، موساد و برخی کشورهای عربی نقشی مخرب ایفا می کنند. اگر آمریکایی ها صرفا از عراق خارج می شدند و کاری دیگر به عراق نداشتند، خوب بود. خودشان به صورت فیزیکی نظامی خارج شدند ولی  بخش های امنیتی و دوستانشان در عراق ناامن سازی می کنند. آمریکایی ها ، سطوحی از ناامنی را باقی گذارده تا عراقی ها به آنان محتاج باشند. الان عراق برای زدن تروریست ها نیازمند هلی کوپتر است. بخشی از این نیاز را روسیه تامین کرده ولی عراقی ها به هلی کوپترهای آمریکا نیز نیاز دارند. این نیازمندی مطلوب آمریکا است و همین را نیز می خواسته است. ارتش عراق باید با اتکا به ملت و سیاست گذاری های داخلی حرکت کند. وجود برخی افسران بعثی و نفوذی ها در سیستم امنیتی و نظامی عراق نیز چالشی برای دولت عراق است. با این حال ارتش تاکنون خوب عمل کرده ولی برای اینکه مثل ارتش سوریه با قدرت عملیات کند نیازمند زمان و تجربه است.

آیا همانطور که برخی جمهوری خواهان ادعا می کنند عقب نشینی از عراق که طرح باراک اوباما پس از روی کار امدن در این کشور بود منجر به بازگشن خشونت شده است ؟

این بازی درون آمریکا است. اینکه مک کین یا دیگران سیاست خاورمیانه ای اوباما را به چالش می کشند خوراک و تبلیغات دو حزب در قبال یکدیگر است. اوباما چاره ای نداشت که از عراق خارج شود، چون مصیبت و شبه باتلاق عراق را جمهوری خواهان و نومحافظه کاران برای اوباما به ارث گذاشتند. اوباما اگر می ماند که هزینه های جنگ عراق، این کشور را دچار مشکل بزرگ اقتصادی می کرد. چهره ای برای اوباما در جهان اسلام نمی ماند. گزینه خروج باید تحقق می یافت ولی همانگونه که عراق را بوش اشغال کرد و خطا کرد که ماند، اوباما نیز از عراق خارج شد ولی خطا کرد که اجازه داد سطحی ای از ناامنی ها و تروریست های بعثی و القاعده در عراق بماند. خطا کرد که به عربستان و رژیم صهیونیستی اجازه نفوذ در عراق می دهد. عراق ضعیف، خواست آمریکا بوده است. عراق خراب نه، چون عراق خراب باعث تخریب بازارهای نفت می شود و آمریکا این را نمی خواهد. یک عراق ضعیفی که بتواند نفتش را صادر کند و تهدیدی برای عربستان و رژیم صهیونیستی نباشد برای آمریکا مطلوب است.

آیا احتمال دارد که با تعمیق بحران در عراق و به دلیل مسایل منطقه ای از جمله افزایش دامنه فعالیت گروه های ترویستی، امریکا نیروهای نظامی خود را به عراق بازگرداند؟

آمریکا به هیچ وجه خطای ورود مستقیم به بحران و جنگ را نمی کند. آمریکا به سوریه نتوانست حمله کند چون نمی خواهد هزینه بدهد. به همین دلیل ورود آمریکا به عراق یک شبه اشغال است که به نفع آمریکا نیست و دولت عراق نیز نمی خواهد چنین باشد. دولت عراق با استقلال در تصمیم گیری و حمایت مجلس و مردم و تجهیز ارتش می تواند موفق باشد و نیازی به نیروی نظامی خارجی نیست. آمریکا روی عربستان و اسراییل فشار بیاورد کار حل می شود، نیازی به اعزام نیرو نیست.

در صورتی که نیروهای امریکایی برنگردند آیا ارتش عراق و دلت می تواند از پس این میزان ناامنی برآید؟

اگر آمریکا کاملا مداخلاتش را پایان دهد. سرویس های امنیتی عربستان و اسراییل را متوقف سازد و اجازه تقویت القاعده در سوریه را ندهد، قطعا مشکلات عراق حل می شود. یک پایه مشکلات عراق، بعثی ها هستند که مرتب از کشورهای عربی پول می گیرند.

نقش کشورهای منطقه در این ناامنی ها چیست ؟

در میان کشورهای عربی نیز اختلاف نظر است. در سطح کلان همه آنها نمی خواهند عراق به دوران طبیعی خود بازگردد. ولی در سطح خرد، کویت از ناامنی در عراق نگران است و می خواهد با عراق کار کند. عمان هم آزاری به عراق نمی رساند. قطر و سعودی و امارات نیز با تحلیل های مختلف رویکردهای خاص خود را به عراق دارند. سعودی راس تخریب در عراق است و چون در سوریه ضربه خورد می خواهد در عراق جبران کند.

آیا طبق آنچه که در برخی رسانه های گفته می شود، حضور دشمنی واحد به نام داعش در عراق می تواند بسترساز همکاری های ایران و امریکا در این کشور شود؟

داعش و القاعده برای استفاده ابزاری آمریکا در مقاطع خاص هستند ولی ایران اینگونه به القاعده نگاه نمی کند. ضمن اینکه القاعده و داعش نگاه منفی به ایران دارند و لی ممکن است با آمریکا وارد معامله شوند. البته القاعده اصیل که در افغانستان است و طالبان رویکرد یکسانی با داعش ندارند چون داعش ایدیولوژیکی – پولی بوده در خدمت منافع سعودی – اسراییلی ها هستند که در نهایت منفعتش برای آمریکا است. ولی به صورت مقطعی فعلا عراق را تهدید کرده اند. آنها می خواهند عراق را خراب کنند و آمریکا این را نمی خواهد چون آمریکا نفت عراق و دموکراسی نیم بندی که آنجا شکل داده را می خواهد. همین را نیز در سوریه می خواهد البته سوریه نفتی ندارد ولی نقش گیری نیروهای مرتبط با سعودی را در سوریه دنبال می کند که به نفع رژیم صهیونیستی تمام شود. ایران نیز نمی خواهد عراق خراب شود و روند سیاسی که در این کشور شکل گرفته را حمایت می کند. ظاهرا بین ایران و آمریکا درعراق اتفاق نظر است ولی در باطن قضیه که می رویم برخورد دوگانه آمریکا با تروریسم زمینه هرگونه توافقی را می بندد.

تا چه اندازه با بیشتر شدن ناامنی ها احتمال قوت گرفتن بحث فدرالیسم باز هم مطرح است ؟

فدرالیسم در قانون اساسی عراق آمده، بگونه ای که در چارچوب عراق واحد و یکپارچه، قومیت ها در شمال و مرکز و جنوب بتوانند به صورت اداری و مالی صلاحیت هایی داشته باشند. اینکه این مدل به صورت کامل تحقق یابد نیازمند زمان و وقت است که الان عراق در حالتی از بحران مبارزه با تروریسم بسر می برد و باید این مرحله طی شود. ثبات در کشور برقرار شود آن گاه مردم در انتخابات تصمیم گیری کنند و شروطشان را بر احزاب و گروه های سیاسی تحمیل کنند. زمینه های داخلی باید فراهم شود از جمله اینکه قومیت ها تکلیف خود را با عراق روشن کنند. هنوز اهل تسنن در گروه تروریست های بعثی و القاعده و دخالت های سعودی هستند. باید اول اهل تسنن تکلیف خود را با تروریست ها روشن کنند که عشایر الانبار در این راستا وارد جنگ با القاعده شده اند. پیروز که شدند می توانند درست تصمیم بگیرند. اسامه النجیفی رییس مجلس و برخی شخصیت های میانه رو اهل تسنن در این روند کمک کننده هستند.

برخی منتقدان مالکی اعتقاد دارند که انحصارطلبی های سیاسی وی و راه ندادن به گروه های مخالف برای حضور در گردونه قدرت منجر به این ناامنی ها شده است . آیا با این تعبیر موافق هستید؟ اشتباهات نوری مالکی چه بود ؟

مالکی خصوصیتش این است که اولا ملی فکر می کند ثانیا به کسی باج نمی دهد و ثالثا اقتدارانه در برابر امتیاز خواهی دیگران عمل می کند. اهل تسنن رفتار مالکی را در برابر امتیازخواهی اکراد دیده اند. مالکی نفت و بودجه عراق را به راحتی به هر قومیتی نمی دهد. کابینه مالکی و مجلس عراق در کشور تعیین کننده هستند و از همه گروه ها واحزاب در این دو قوه حضور دارند. صداقت مالکی همین بس که منتقدانش در هر سه طیف کرد، شیعه و سنی دیده می شود. ولی پایگاه مردمی قوی دارد. در هر انتخابات، لیست مالکی در راس یا در بدترین حالت دوم است. عراق شخصیتی مقتدر و صادق می خواهد. ممکن است اطرافیان مالکی برخی خطاهایی داشته باشند که این در بین سیاستمداران وجود دارد ولی خود مالکی شخصیتی اخلاق مند و مقتدر است. مالکی با فشار برخی از گروهها، تعدادی از افسران گذشته که در سطوح پایین حزب بعث بودند را به کار برگرداند و با خوش بینی به آنان برخورد کرد. متاسفانه آنها نتوانستند اعتماد مالکی را جلب کنند. وقتی معاون رییس جمهور عراق(طارق الهاشمی) تروریسم از آب در می آید یا احمد العلوانی یک نماینده مجلس یک سال در مجلس حضور نمی یابد و به دولت مالکی توهین می کند و در مقابل ارتش سلاح می کشد، مالکی چه کند؟ خوب مجبور است برخورد کند. این برخورد از دید سعودی می شود برخورد طایفه ای. بعد هم یک سری از اشخاصی که از سعودی پول می گیرند در میدانی در استان الانبار تجمع می کنند. القاعده در میان آنها سلاح انباشت می کند. تجمع آنها می شود اتاق عملیات تروریستی علیه بغداد و . . .مالکی هم مجبور می شود برخورد کند.

برخی کارشناسان دلایل حضور داعش در عراق را اینگونه مطرح می کنند: نخست اینکه داعش در سوریه با دو گروه قوی به مبارزه برخاست  ( با ارتش و کردهای سوریه ) و این امر موجب شد که بسیاری از مناطق تحت نفوذ داعش در سوریه از دست برود و بعد از این عملا نیروهای داعش به عراق بازگشتند. دیگر  اینکه متاسفانه ارتش عراق ارتشی نیست که بتواند در مقابل ورود داعش ایستادگی کند. همچنین جدا از این، در سطح  خارجی هم، پشتیبانی بندر بن سلطان رییس سازمان امنیت عربستان از تروریست ها ( به شکل دادن دلارها، امکانات نظامی و پوشش های سیاسی و امنیت و.. ) موجب شده است حضور آنها در عراق تقویت شود..  در این راستا حضور آنها در عراق و لبنان مطرح است. آیا این دلایل با صحنه سیاسی حضور این گروه همخوانی دارد؟

قطعا داعش هم اینک در منطقه ای بین سوریه و عراق و لبنان تحرک داشته و به دنبال تشکیل امارت اسلامی در این منطقه با یارگیری از داخل اهل تسنن بودند.این منطقه با مناطق کرد نشین هم، هم مرز می شود. کردها این را نمی خواهند. اهل تسنن عراق و سوریه و لبنان هم زیربار این امارت نمی روند. کشورهای منطقه نیز احساس خطر کردند و سازمان ملل و کشورهای غربی و خود آمریکایی ها نیز نمی خواهند چنین امارتی تشکیل شود. ولی یک سطحی از بازی و مانور را آمریکایی ها به بندربن سلطان می دهند تا اولا در چارچوب مشغول نگه داشتن عراق – سوریه – حزب الله وایران به القاعده، بحران های منطقه را مدیریت کنند. ثانیا شیعه و سنی را با القاعده درگیر کند تا هر سه طرف ضعیف شوند. ثالثا از هزینه و خون مردم منطقه برای حل مشکلاتشان استفاده کنند. رابعا بخشی از القاعده ای که برای عربستان تهدید است و به دنبال فتح مکه هستند را مشغول نگه دارد که هوای بازگشت به ریاض به سرشان نزند. خامسا بخشی از القاعده که بدنبال عملیات در اروپا و آمریکا هستند را مشغول نگه دارند تا متوجه غرب نشوند و . . . البته آمریکا و غربی ها نگران انفجارات در روسیه نیستند؛ چون اخیرا روسیه را نیز جزیی از دشمن خود تصور می کنند.

پیتر برگن کارشناس امریکایی در امور افغانستان می گوید: "القاعده اکنون از حلب در غرب سوریه گرفته تا فلوجه در مرکز عراق، کنترل بیش از 400 مایل را در قلب خاورمیانه در دست دارد." از طرفی تمرکز رهبران القاعده همیشه بر این موضوع بوده است که رژیم ها ی کشورهای عربی را با مدل حکومتی طالبان در افغانستان جایگزین کنند و این حتی توسط ایمن الظواهری، رهبر طالبان نیز در سال 2001 مطرح شده بود. اکنون که آن ها شهرهای فلوجه و بخشی از الرمادی در استان الانبار عراق را نیز اشغال کرده اند، بیشتر به هدفشان نزدیک شده اند. القاعده به هدف خود که اعلام استقلال در بخشی از یک کشور است نزدیک شده است، اما اینکه این کشور عراق است. آیا ما در آینده شاهد یک دولت یا محدوده جغرافیایی خاص در منطقه خواهیم بود؟

قطعا محقق نخواهد شد چون شرایط و بستر آن در منطقه نه در سطح ملت ها و نه در سطح دولت ها وجود ندارد. اینها ابزاری هستند فقط برای استفاده سعودی – آمریکا و رژیم صهیونیستی. صنعت مرگی است که استعمار و هم اینک سعودی ها برای خاورمیانه درست کرده اند. خاورمیانه بر اثر استعمار و فساد برخی رهبران مستبد منطقه دچار فقر فرهنگی و افتصادی شده است. جوانان بیکار با افکار انحرافی که برخی از آنها با پول خدمت می رسانند و برای امرای کشورها می جنگند و برخی با عملیات انتحاری به خیال خود مستقیم به بهشت می روند. یعنی نیهیلیسم و پوچ گرایی به تمام معنا.

آیا با حضور گروه داعش  این احتمال است که با جابجایی قدرت در خاورمیانه و قدرت گرفتن قبایل به جای حکومت های مرکزی، این مرزها روز به روز ضعیف تر شوند؟

اینکه یک گروهک کوچکی مثل داعش بخواهد امارت اسلامی در یک نقطه استراتژیک در خاورمیانه ایجاد کند بعدا بخواهد آن را وسعت دهد و قبایل هر کدام از کشورها جدا شوند و تجزیه کشورها رخ دهد یک توهم صهیونیستی است که به دنبال تشکیل دولت یهود در قلب این طوایف است. چون در این شرایط، صهیونیست ها می توانند ادعا کنند که اطرافشان مملو از طوایف و مذاهب مستقل است و طبق همین امر یهود هم باید مستقل باشد. این تصور نزد کشورهای بزرگی همچون ایران یا ترکیه یا مصر و حتی غربی ها و آمریکایی ها نیست. و به همین خاطر دیده می شود وقتی خطر تقویت القاعده در سوریه برجسته شد، همه به تکاپو افتادند که اوضاع سوریه را سروسامان دهند. شورای امنیت هم اخیرا جلسه ای برگزار کرده و از دولت عراق در مبارزه با تروریسم حمایت کرده است.

به نظر نمی رسد که القاعده در حال گریز باشد، بلکه این گروه تروریستی در حال گسترش و کامیابی است. کاری که تروریست های القاعده در خاورمیانه و شمال آفریقا انجام می دهند، تعقیب است نه عقب نشینی. آیا پروژه ترویسیم آمریکا در خاورمیانه شکست خورده است؟

آمریکایی ها فکر می کنند که می توانند القاعده را مثلا در سوریه یا عراق جمع کنند و بعد از بهره برداری لازم، آنها را بمباران کنند و بکشند. این فکر خطا است. در مالی و آفریقا نیز امور را به فرانسه سپردند تا با القاعده بجنگد. آمریکایی ها و غرب در مجموع نمی تواند پیامدهای ناشی از خطاهای استراتژیک خود را مهار و کنترل کنند. اینکه القاعده را در افغانستان روی کار آوردند تا ایران را هدف قرار دهد، سیاست غلطی بود که گریبان آمریکایی ها را گرفت. آنها نتوانستند پیامدهایش را مهار کنند. اوباما نیز که اهل جنگ و بحران سنگین نیست چون هزینه انسانی و مالی اش توان این اقدامات سنگین را ندارد، بنابراین به عربستان و قطر و با پشتوانه اسراییل ماموریت داد تا کارهایی را در خاورمیانه پیگیری کنند از جمله اینکه دولت سوریه و حزب الله و عراق و ایران را با استفاده از ابزار القاعده مشغول سازند. به نظر می رسد فتنه مذهبی وسیله ای برای مهار جبهه مقاومت و همچنین مشغول نگه داشتن القاعده باشد. ولی قطعا کارساز نیست چون جبهه مقاومت با اقتدار و تجربه ای که دارد و پایگاه مردمی اش در میان شیعیان، اهل تسنن و مسیحی به هیچ وجه با القاعده قابل مقایسه نیست. جبهه مقاومت در هر بحرانی سربلند خارج شده و بحران های سختی را مدیریت کرده است. در مقابل جبهه آمریکایی دچار مشکلات فراوانی است. صدام، مبارک، بن علی، علی عبداله صالح از دوستان آمریکا بودند که سقوط کردند. امیر قطر بر سقوط بشار اصرار داشت که خودش زودتر از بشار سقوط کرد. دولت حزب عدالت و توسعه خواستار رفتن بشار بودند که الان خودشان با چالش داخلی مواجه شده اند. مرسی در مصر به جای اینکه با محور مقاومت پیوند بخورد با دشمنان بشار اسد همسو شد که وضعیت نامناسبی گریبانگیرش شد. بشار اسد ماند و تشکر جهانی از وی که با القاعده مبارزه می کند. هم اینک القاعده در سوریه شکست خورده است. به عراق رفته که قطعا در آن جا هم شکست می خورد. حال جبهه بعدی کجاست؟ غرب نگران است. در مجموع آمریکا نتوانسته در پروژه مبارزه با تروریسم موفق شود چون برخورد دوگانه می کند و تروریسم را به تروریسم خوب و بد تقسیم می کند و صداقت ندارد و باید در انتظار ضرباتی از تروریسم باشد.

گروه های تروریستی پس از تجربه ی چندین شکست در سوریه و مواجهه با بحران «تفرقه» و «جنگ» بین خود، این بار غرب عراق را هدف گرفته اند تا با تصرف آن، اولا تجدید قوایی کنند و از سوی دیگر، از جبهه شرقی دولت عراق و شام در آغازین روزهای سال 2014 رونمایی کنند.آیا این دیدگاه مورد تایید است؟

در توهم این مسیله بوده اند ولی دولت عراق اجازه این کار را نخواهد داد. جوانان عراقی بسیار باهوش و مستعد هستند و کشور را به راحتی به تروریست ها نمی دهند.

آیا حمله گروه های تکفیری القاعده به عراق و تصرف برخی شهرهای آن می تواند بر رویکرد امنیتی سیاسی آمریکا نسبت به بحران سوریه تأثیر بگذارد؟

رویکرد امنیتی سیاسی آمریکا در سوریه قطعا متاثر شده چون دولت سوریه، تروریست ها را در فشار گذاشته  و آمریکا متوجه شد که سیاست هایش در قبال سوریه شکست خورده است. القاعده به سمت عراق رفت و اگر نفت عراق و دموکراسی نیم بند عراق ضربه بخورد به نفع آمریکا نیست. آمریکا دوست داشت القاعده در سوریه باشد تا اسراییل بهره اش را ببرد ولی چنین نشد و دولت سوریه القاعده را ناکام گذاشت. پس القاعده باید بدنبال مکان دیگری باشد. عراق که نمی شود و جای دیگری را باید جستجو کنند.

به نظر می رسد این بحران می تواند حداقل دو تأثیر بر سیاست های منطقه ای آمریکا داشته باشد: اول تجدید نظر نسبی واشنگتن در حمایت از مخالفان مسلح تروریست دولت سوریه و دیگری اعلام هشدار جدی به آمریکا در خصوص احتمال تکرار این سناریو در افغانستان پس از خروج نیروهای آمریکایی. آیا این تفاسیر منطبق با واقعیت ها است؟

تاکید بر نشست ژنو دو برای سوریه و اینکه به معارضه سوریه می گویند پیش شرطی بنام رفتن اسد مطرح نیست از سوی آمریکایی ها در این راستا است. آمریکا با کمک ناتو و خود دولت افغانستان نیاز دارد که القاعده را رصد کند و این سناریو ادامه دارد.

گزینه های پیش روی تصمیم سازان سیاست خارجی آمریکا چه خواهد بود؟ اینکه گفته شده یکی اعمال فشار جدی روی متحدان منطقه ای خود که حامیان اصلی گروه های بنیادگرا در سوریه هستند و دیگری فراهم شدن فضای مناسب برای افزایش همکاری ها و تعاملات واشنگتن با کشورهایی همچون ایران در منطقه که از ابتدا با سیاست های گروه های افراطی در منطقه مخالفت داشته است و نسخه ای معتدل و صلح مند از اسلام را در مقابل اسلام رادیکال و خشونت آمیز جریان های سلفی و تکفیری ارایه می دهد.

آمریکا دیگر در شرایطی نیست که بتواند سیاست هایش را بر منطقه تحمیل کند. هم اینک عربستان کمی علیه اوباما گردن کشی می کند ولی من معتقدم این گردن کشی هم سقف دارد و در کنترل و همسو با منافع  آمریکا است. عربستان گردن کشی می کند که چرا به سوریه حمله نشده است؟ چرا حزب الله قوی شده است؟ و . . . این همان شعارهای آمریکا است. عربستان انتظار دارد که آمریکا با قدرت در صحنه عمل کند ولی آمریکای امروزی آمریکای اوایل سال 2000 نیست که به صورت هژمون بروز کرد و دو جنگ سنگین درمنطقه را تحقق بخشید. این آمریکا دست به عصا شده و در مقابل محور مقاومت و در برابر سیاست های ایران چیزی برای گفتن ندارد و برای همین نیز بدنبال توافق هسته ای ژنو با ایران است. این آمریکا نمی تواند نظرات عربستان را تامین کند. نظرات محور مقاومت و نظرات ایران از جمله نظریه  آقای روحانی رییس جمهور مبتنی بر جهانی عاری از خشونت و افراط گری بر نظرات مهار، فشارنظامی، محاصره اقتصادی، برخورد دوگانه با تروریسم و . . . فایق آمده است و در سازمان ملل بصورت قطعنامه در می آید. می توان گفت قدرت مانور ایران بیشتر شده است. آمریکا این را نمی خواهد ولی چاره ای ندارد با قدرت منطقه ای مثل ایران راه بیاید. مطمئن باشید اگر آمریکا دوباره قدرت بگیرد اولین کاری که می کند با سلفی ها والقاعده علیه ایران متحد می شود.

گروه های افراطی و تندرو در سال های اخیر و از خلال بحران سوریه، تجربیات جدیدی به دست آورده اند و اعتماد به نفس زیادی نیز پیدا کرده اند. غلبه نگاه ایدیولوژیک نیز نشان می دهد آن ها صرفاً به عراق و سوریه راضی نیستند. این گروه ها در سال های اخیر، ارتباطات قوی و شبکه ای گسترده ای با برخی دولت ها و بازیگران عربی و غربی پیدا کرده اند. از این رو آیا اگر تروریست ها برخورد جدی از سوی غرب و آمریکایی ها نبینند، با انتقال این تجربیات به کشورهایی همچون افغانستان (که پتانسیل بالایی دارند)، باید شاهد انتقال قدرت از دولت قانونی افغانستان به گروه های بنیادگرا باشیم؟

قطعا تروریسم وخشونت طلبی تکفیری باید مهار شود. دیگر نگاه ابزاری به این پدیده مثل گذشته نخواهد بود و عوارض خطرناکی برای آمریکا خواهد داشت. تجربه ای که هم اینک تروریست ها دارند برای خودعربستان و غرب خطرناک خواهند بود و از این رو می بینیم که جهان به نظریه دکتر روحانی در سازمان ملل با قاطعیت آری می گوید. چون خطر تکفیر را حس کرده اند. ولی برخورد دوگانه و نگاه ابزاری و همچنین حکومت وهابی بنام عربستان سعودی یک چالش است که وضعیتش باید مشخص شود. برخی اخبار حاکیست که آمریکاییها درون حاکمیت سعودی دست به یارگیری زده اند و خود سعودی ها هم از این قضیه ناراحت هستند.باید دید وضعیت حاکمیت در سعودی چه می شود.

گزینه  فوری و اضطراری برای مبارزه با این معضل امنیتی جهانی چه خواهد بود؟

یک صدایی و اتحاد جهانی در چهارچوب نظریه رییس جمهور مبتنی بر جهانی عاری از خشونت و افراط گری. ایران در این زمینه صادق است و باید طرف های دیگر نیز صداقت داشته باشند. حزب الله نیز در این روند صادق بود و شهید داد تا منطقه دچار فتنه نشود، قربانی داد تا ملت عراق و لبنان و سوریه اسیر تفکیری ها نشود. سید حسن نصرالله بی تردید یکی از بزرگترین استراتژیست های جهانی است. رهبر عربی که چندین دهه در بحرانی ترین نقطه خاورمیانه به صورت میدانی مدیریت بحران داشته است. چه در جنگ با اسراییل و چه در بحران سوریه. او عبارت استراتژیکی گفته است که روند تحولات سوریه و نشست ژنو 2این موضوع را اثبات می کند. او می گوید:« اکنون می توانیم بگوییم که ما در پانزده دقیقه آخر، قبل از یک پیروزی تاریخی و راهبردی جدید قرار داریم . . . روزی می رسد که همه از حزب الله به خاطر حضور در سوریه تشکر کنند.»
نظرات بینندگان