پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : از خاندان خسته دل خبر و رسانه، کسی اگر حوصله کند و سلیقه به خرج دهد، میتواند از نطق خوشقواره حسن روحانی در نمایشگاه مطبوعات، خلعت فاخری برای قامت لرزان روزنامهها برش کند. این، دخلی به موافقان یا مخالفان دولت ندارد. هر کالایی که نامش عجالتاً «روزنامه» است و هر صاحب قلمی که عنوانش «روزنامهنگار» است، از ارکان سخن روحانی بینصیب و بینیاز نتواند بود. گرچه اولین نوبت نبود که رئیس دولت اعتدال، مشی و منزلت رسانه را محور خطابه خود قرار میداد اما آنچه دیروز گفت با اندکی قابگیری و قالببندی، حکم پیشنویس منشوری را دارد برای جامعه رسانهای ایران. در این پیشنویس، روحانی میان چهار مفهوم به ظاهر ناسازگار، دوستی برقرار میکند: نقد، امید، انقلاب و توسعه. تمام آن چیزی که دیروز در صحن مصلای تهران طنین انداخت، البته منحصر به این چهار نبود. او از ضرورت «نهاد مطبوعات» و «نظام مطبوعات» هم سخن به میان آورد؛ از «درد جانکاه جوانمرگی مطبوعات به دلایل واهی» هم گلایه کرد. از لحن امنیتی و هراسآور تیترهای برخی رسانهها هم اظهار شگفتی کرد؛ از «برابری تمام مطبوعات- بدون استثنا- در مقابل قانون» هم حرف زد؛ از «بازی شیطنتبار برخی پایگاههای خبری با آزادی مطبوعات» نیز خبر داد. تازه فقط اینها هم نبود. وقتی گرمای خطابه به زبانش نشست، آدرس رسانههایی را داد که از سر و شکلشان به سادگی «میتوان فهمید که فردا قرار است چه کسی دستگیر شود، کجا تعطیل شود و آبروی چه کسانی باید ریخته شود.» این دردها روی دل و زیر زبان اصحاب رسانه مدتها بود که مانده بود و کمتر کسی از آنها روایت میکرد. کار زمین مانده مدیران را این بار رئیس جمهوری برعهده گرفت و شجاعت را پیشه کرد و بلاغت را به خدمت گرفت تا شاید دلی از دلهای پردرد اهل مطبوعات بیاساید و شانهای سبک شود. اما غیر از این گلایهها، روحانی اضلاع یک معادله را نیز رسم کرد؛ بیایید هر ضلع را سوا از دیگری ورانداز کنیم.
1- به ظن رئیس دولت یازدهم، راه توسعه را نباید کورمال کورمال در شورهزار تکگویی جستوجو کرد. توسعهای اگر در میان باشد، هموارترین و کوتاهترین و مستقیمترین مسیر آن از میان ستونهای رسانه و روزنامه میگذرد. انگار توسعه، یک معنا و یک مبنا بیشتر ندارد: عمومیت یافتن آگاهی. البته که کتاب مهم است، آموزش مهم است، اقتصاد مهم است، دیوانسالاری و فنسالاری مهم است اما اینها همه آنگاه به استقرار پایدار توسعه خواهد رسید که روی ریل رسانه سوار شود. به این اعتبار هر کس هوای توسعه به سر داشته باشد، اما مهر رسانههای متکثر و آزاد را به دل نداشته باشد، سودازدهای خیالاندیش بیش نیست.
2- رسانه اگر رسانه باشد، «نقد فراگیر و آزاد» جان و جوهر آن خواهد بود. روحانی دیروز چند بار و هر بار به چند تعبیر و عبارت، رسانهها را به نقد فرا خواند. او سرشت نقد رسانهای را سرشتی سرکش و سراسری تفسیر کرد، امری که تمام ارکان و اضلاع یک نظام سیاسی را در بر میگیرد. در غیاب نقد، رسانه ابزار سرگرمی یا سرگردانی یا سرکیسگی خواهد بود. آنچه کالای فرهنگی رسانه را از سایر کالاهای فرهنگی ممتاز میکند، ظرفیت شگفت آن در نقد نهاد قدرت است.
3- روحانی به گواه گفتههای دیروزش، تعارضی نمیبیند که رسانه، اصلیترین محمل نقد قدرت باشد اما همزمان شیواترین ترجمان امیدآفرینی و اعتمادزایی هم باشد. به زعم او، فرمان امید اجتماعی در دست رسانههاست. کلید صندوقچه اعتماد عمومی هم در جیب آنهاست. به این اعتبار است که رسانه در دست راست، سلاح نقد دارد و در دست چپ، عنان امید و اعتماد. دست راست اگر کج باشد یا دست چپ، رسانه از شأنیت خود میافتد همان طور که رسانههای خیرهسر و اخلاقستیز، دست مجهز به نقد را دراز میکنند اما دست مزین به امیدآفرینی را در جیب بیمسئولیتی پنهان مینمایند.
4- نقد با توهم انقلابیگری فاصله دارد. به قول روحانی، انقلابی بودن به خلاف خیال خام خودنمایان، دروغ نگفتن است، تهمت نبستن است، چنگ به چهره بزرگان نکشیدن است. روحانی دیروز افزون بر تمامی گفتهها و تحلیلهای خود، اوج نامردمی را آنجا دید که کسانی دستشان را در جیب ملت کرده باشند و از ذخیره مال مردم ارتزاق کنند اما همزمان نسبت به «راه مردم» بی مهر باشند. روحانی دیروز روی دوش مطبوعات یک بیرق بزرگ نهاد، شاید جز مطبوعات کسی دیگر نتواند این بیرق را بردارد و به راه درآید. روی این بیرق با خط خوش نوشته است درمان ایران را باید در عقل و اعتدال جست نه افراط و دشنام.
*امیر یوسفی//ایران