پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : نطفه تاسيس جنبش غيرمتعهدها (Non-Commitment Movement -NCM) در سال 1961 كه
خيلي زود در طفوليت نام خود را عوض كرد و جنبش عدم تعهد Non-Aligned
Movement - NAM) خوانده شد در اجلاس سال 1955 باندونگ اندونزي كه خود به
تازگي از زير يوغ استعمار هلند رها شده بود بسته شد؛ جنبشي كه راه دراز و
طولاني پيموده شده خود از نياز به وحدت در بلگراد در ميان دوقطب سياسي جهان
آن روز تا وحدت به نياز به مشاركت در حل مسائل جهاني در پرتو
يكجانبهگرايي امريكا در تهران را پشت سر گذاشته است و الان به مثابه انسان
بالغي ميماند كه بايد با مسووليتپذيري در رويارويي با مشكلات راه خود را
به سمت تحقق آرمانهاي اصلي بنيانگذاران جنبش در صحنه كنوني بينالملل كه
شتاب تغيير از بارزترين ويژگيهاي آن است به جلو ببرد.
جهان و روابط
بينالمللي در شرايط كنوني در نقطه عطفي واقع شده كه هر عمل دسته جمعي و
تاثيرگذاري ميتواند جهت آينده منحني حركتي نظام آينده بينالملل را شكل
دهد. دنيا شاهد جابهجايي قدرت و شكلگيري نحوه جديد از مناسبات بينالمللي
است و در چنين شرايطي برگزاري اجلاس شانزدهم عدم تعهد در تهران اگرچه
ميتواند معاني جديدي به روند آينده شكلگيري تقسيم قدرت متمركز جهاني در
دست سازمانهاي منطقهيي و تخصصي و ساير سازمانهاي مدني بدهد اما اين امر
خود مسووليت ايران را بعد از برگزاري اين اجلاس دو چندان ميكند.
ارائه
تصويري از آنچه جمهوري اسلامي ايران در جهان كنوني منادي آن است، اين مدعا
را روشنتر ميسازد. الگوي ارائه شده از سوي انقلاب اسلامي در تحقق مدل
استقلال، آزادي و توسعه و پيشرفت بومي در حقيقت بيانگر عدم تجويز و استفاده
از الگوهاي سياسي?ـ اجتماعي غرب يا شرق براي كشورهاي در حال توسعه به ويژه
كشورهاي مستقل كه جنبش عدم تعهد تبلور خواست آنان است، است، زيرا استفاده
از اين نظريهها و مدلها با ساختارهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي اين كشورها
سازگاري نداشته و تبيين اين موضوع و پيداكردن راههاي اجرايي اين نظريه از
محوريترين موضوعات مورد بحث در شرايط كنوني است.
به ديگر سخن دستيابي به اهداف و منزلتيابي جنبش عدم تعهد در اين دوره
نيازمند آن است كه ايران در طول مدت رياست خود بر اين جنبش الگوي جديدي از
رفتار و روابط چه در كشورهاي عضو و ميان اعضا و چه با دنياي خارج را در
دستور كار خود قرار دهد. اين امر زماني ميسر ميشود كه اولا اعضا بتوانند
تعريف جديدي از موقعيت خود در دنياي كنوني ارائه دهند و در حقيقت جايگاه
خود را در صحنه بينالمللي به درستي تعريف و تبيين كنند و در قدم بعدي سعي
كنند موقعيتخود را با ديگر اعضا و سپس ساير كشورها در فضاي همكاري و
مشاركت تعريف كنند.
يكي از ملزومات دستيابي به چنين نقطهيي نيازمندي به نظريهپردازي براي
ارائه يك تصوير صحيح از نظام كنوني بينالمللي آنگونه كه هست و آنگونه
كه ايران ميخواهد در طول دوران رياست بر جنبش عدم تعهد به آن دست يابد،
است. اين امر مستلزم برنامهريزي كوتاه، ميان و درازمدت و نيز سازماني
مناسب و كارا از همين امروز براي جلوگيري از سپرده شدن به دست فراموشي يا
بسنده كردن به برگزاري اجلاس يا صرفا پرداختن به مسائل رسانهيي و
تبليغاتي است. به هر صورت نفس برگزاري اجلاس و نيازي كه دنيا به تفاهم و
مذاكره به جاي رويارويي و جنگ احساس ميكند، قدم ارزنده و موفقيتي براي
سياست خارجي ايران محسوب ميشود ولي پيروزي نهايي مستلزم نگاه همهجانبه
به مسائل بينالمللي است. سياست خارجي در يك سر طيف ارتباط تنگاتنگي با
سياست داخلي دارد و در سر ديگر طيف آينه تمامنماي آن است.
در دنياي كنوني ديگر نميتوان صرفا به اين بسنده كرد كه كشوري در
سياستهاي راهبردي و رويكردهاي اصلي در سياست خارجي خود به دنبال پرهيز
از جنگ و خشونت باشد، بلكه بايد به دنبال سياستگذاريها و اجراي تصميمات
مشترك به وسيله استفاده از خرد جمعي بود. در دنيايي كه همچنان زورمندان
اهداف واقعي خود در استثمار ملتهاي ضعيفتر را در وراي حركات تزيين شده
خود قرار ميدهند و اصولا هيچ كشوري ادعا نميكند كه جنگطلب و جنگافروز
است بلكه هر كسي اين قبيل اقدامات را در پرتو جملات زيبا و عامهپسند
پنهان ميكند، نداي توسعه همكاريهاي مشترك سياسي، اجتماعي و اقتصادي همه
كشورهاي مستقل جهان و مشاركت در سرنوشت خود و نگراني براي جهان و جهانيان
كاري بس مشكل است كه ايران بايد پايههاي محكمي در جنبش عدم تعهد تعبيه
كند.
نقطه عطف تحولات نظام بينالملل فقط در صحنه سياست بينالمللي و شكلگيري
نظامي جديد نيست بلكه تئوريهاي همگرايي نيز دستخوش تغيير شده و
دستاندركاران سياست خارجي يا چنانچه سازمان يا ارگان مجزايي مسووليت تحقق
ايده ايجاد دبيرخانه جنبش را برعهده گرفت نيز بايد به اين تغيير توجه
داشته باشند. اگر قبلا در نظام دوقطبي مبتني بر رقابت بلوك شرق و غرب
هدايت اغلب سازمانهاي منطقهيي و جهاني تحت تاثير اين دوقطب بود، همگرايي
كشورها هرمي و از بالا به پايين دستوري و از طرف صاحبان قدرت تعريف و
تجويز شده و اجرا ميشد. در آن نظام مقوله انحصاري عمل كردن دولتها براي
انحصار قدرت و جلوگيري از تقسيم آن بود و لذا به ساير بازيگران غيردولتي
اجازه مانور و نقشآفريني داده نميشد و دولتها نيز مهمترين وظايف خود
را برقراري امنيت از طريق فعاليتهاي سياسي- نظامي بر اساس فرمول موازنه
قدرت يا امنيت دستهجمعي تلقي ميكردند و ساير موضوعات اصلي جهان يا مطرح
نبود يا در درجه دوم اهميت تلقي ميشد.
اگر گفته ميشود مدلهاي جديدي در روابط بينالملل در حال شكلگيري هستند
توجه به شاخصههاي جديد و نويني است كه با دخالت دادن شهروندان كشورها در
قالب سازمانهاي مدني در صحنه داخلي و نيز توسعه نقش سازمانهاي منطقهيي و
تخصصي و از جمله جنبش عدم تعهد و ساير سازمانهاي مردمنهاد در مقدرات
بينالمللي بتوان به نتيجه بهتري دست يافت. لازمه توفيق در اين حركت توجه
به روش مشورتي و تصميمگيري دستهجمعي و پذيرش نظام چندقطبي در صحنه سياست
داخلي و خارجي است. اين امر تاكيد بر ايده سياست متكثر و دستهجمعي و در
سياست خارجي پذيرش نظام چندقطبي بر اساس مزيت نسبي هر كشور يا سازمان و
استفاده از تمام توانهاي علاقهمند به مداخله در صحنه سياسي چه در داخل و
چه در صحنه جهاني كه به نوعي تاييد ايده شكلگيري و تداوم سير حركتي جنبش
عدم تعهد است، خواهد بود.
در دنياي كنوني با كاسته شدن از انحصار دولت از طرفي و تعدد بازيگر در
صحنه داخلي و خارجي از سوي ديگر روبهرو هستيم و وجود آنها قابل كتمان
نيست. اگر چه بعضا شكل يا ماهيت اين بازيگران نيز متضاد مينمايد ولي هنر
دولتها كه سريعترين تغييراتشان همچنان از سرعت و شتاب تغييرات سياسي-
اجتماعي داخلي و جهاني كمتر و عقبتر است به نحوه بهكارگيري اين تنوع
نقش بازيگري است چه در صحنه داخلي و چه در صحنه بينالملل. هماكنون كه
جنبش عدم تعهد پا در راه جديدي بعد از اجلاس شانزدهم در تهران گذاشته است،
اگر قصد داريم جنبش راه پرسنگلاخ كنوني در نظام بينالملل را هم به راحتي
بپيمايد و هم باعث اميد نسلهاي آينده مردم جهان باشد فارغ از دغدغههاي
اجرايي كه همه دستاندركاران طي چند ماه گذشته داشتهاند و زحمات آنان كه
خود جاي تشكر دارد كمي بينديشيم كه راه را از كجا آغاز كنيم و چگونه پي
محكمي براي اين خواسته خود كه افزايش نقش و كاركرد جنبش عدم تعهد در نظام
بينالملل و استفاده از همافزايي براي حل مشكلات جهان است، بريزيم.
فقط بار ديگر به ياد بياوريم كه هر يك از تعاريف ارتباط سياست خارجي و
داخلي را پذيرفتيم ديپلماسي نيز فارغ از آن نخواهد بود و براي يك ديپلماسي
موفق خارجي پشتوانه داخلي تاثير آن را چند برابر و تا حدي تضمين ميكند.
الگويي كه انقلاب اسلامي معرفي كرده است دشمنان زيادي دارد و ما بايد هر
بهانهيي را از آنها بگيريم تا با همدلي مشكلات اين مرحله از كشور و نيز
روابط خارجي خود را سامان داده و راهنمايي باشيم براي ساير كشورهاي عضو در
تحقق به استقلال واقعي.