پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : همه او ر ا می¬شناسند. دوستان و مخالفان و از همه بهتر وبیشتر دشمنان. متولد 1313. در سن 14 سالگی عازم قم می¬شود. شاگرد آیات عظام بروجردی، امام خمینی ، محقق داماد، گلپایگانی و حائری یزدی. مخالف سلطنت محمدرضا شاه پهلوی و انقلاب سفید او بود. علیرغم تعهدش به اسلام و انقلاب دیدی باز داشت و قبل از انقلاب سفرهای زیادی به خارج از کشور رفت . 7 بار به زندان افتادو مجموعاً 4 سال و 5 ماه اسیر جلادان آن رژیم بود.تفسیر 22 جلدی بر قرآن نوشت. در سال 1340 کتاب سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار را تدوین کرد ( که به همین علت از سوی ساواک تا سرحد مرگ شکنجه شد) و در سال 1345 کتاب امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار را منتشر کرد. شخصیتی که از ابتدای نهضت امام خمینی یکی از یاران امام و از مبارزین راستین از سربازخانه تا زندان و کمیته مشترک بود. از سوی امام عضو شورای انقلاب شد و از موسسین جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی. همو که اول انقلاب از سوی گروه افراطی فرقان ترور شد و امام امت با تشبیه او به مدرس زنده ماندن او را به زنده ماندن نهضت گره زد. ریاست مجلس و ریاست جمهوری ، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و فرماندهی جنگ از او چهره ای ساخت که او را از دیگران متمایز نمود. آری او هاشمی رفسنجانی است. از برجسته ترین نخبگان اسلام و ایران. آیا زمان آن نرسیده قدر نخبگان جامعه خویش را با هر نوع سلیقه ای بدانیم و حرمت نگه داریم . لطفاً انکار نخبگی ایشان نکنید که یادآور شعر زیبای ابن سینا در رد نامسلمانی اش خواهد بود آنجا که گفت:
کفر چو منی گزاف و آسان نبود محکم تر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آن هم کافر پس در همه دهر یک مسلمان نبود
بی جهت نیست که از سال 54 مرتباً از سوی دشمنان تخریب می¬گردد. از سلطنت طلبان و فراریان و سازمان مجاهدین خلق( بخوانید منافقین) تا تندروهای چپ (یا اصولگرا و اصلاح طلب) . اشتباه نشود سخن برسر نقد نیست بلکه اشمئزاز از بوی تعفن تخریب است. آنجا که حسن وی نیز عیب و نقض نمایانده می-شود.
روی سخن نویسنده به دشمنان نیست. آنان عناد می¬ورزند و هر چه شخص بزرگتر و کارآمدتر باشد بیشتر او را تخریب می¬کنند بلکه از دوستانی است که بعضاً از سر صدق و صفا مطلب می¬نویسند و در زمین دشمنان توپ میزنند. اینک گزیده هایی از مکتوبات را پیش رو قرار داده تا فرق انصاف و عدالت و نقد با تخریب و نخبه کشی خوب تبیین شود.
1- هاشمی فضای داخلی را ملتهب می¬کند و به طور دائم از کشورهای خارجی می¬خواهد فشارشان را بر داخل کشور بیشتر کند. دولت وحدت ملی با استراتژی براندازی شعار تعادل و پرهیز از افراط را سر می¬دهد. ( جلالی مسئول دفترآیت ا... مصباح یزدی در سخنانی در مشهد، روزنامه آفتاب یزد مورخ 6/9/91)
2- .... حالا گویا مرد بحران ها قصد کرده آنچه از نسل اول انقلاب به جا مانده را یکجا به درون چاه ویل خود پایین بکشد. [ نگارنده بعد از تهمت فتنه انگیزی به آیت ا... و ساقط کردن دولت اینگونه نتیجه می¬گیرد] لذا حسرت بزرگ رجعت به 8 سال پیش در دل برخی ابدی خواهد شد. (عبدالرضا سلطانی روزنامه ایران مورخ 29/8/91)
3- هاشمی خود بزرگ بینی و خود فهمی داره ؛ فکر می¬کنی هاشمی مهمه؛ هاشمی به انقلاب خیانت کرد. ( مصاحبه جعفر شجونی با روزنامه اعتماد مورخ 28/8/91 )
4- بزرگترین عمل هاشمی و دوستان در شرایط فعلی سرمایه گذاری بر خشونت زائی و سرباز زدن مردم از فرمان رهبری با عنوان شیرین « کمک رسانی به فرمانده » است. .... بصیرت حکم می¬کند در شرایط اقتدار نظام جمهوری اسلامی و رهبر بزرگش درگیر صحنه سازی مزورانه حریف از قدرت افتاده داخلی(مقصود هاشمی است) نشده و چشم به عرصه های نبرد جهانی بدوزیم.اینها فریادهای آخرین یک غریق پیش از استغراق کامل است.( دکتر زهرا طباخی، روزنامه وطن امروز ، مورخ 21/8/91، انزوای بدون جرح خانواده هاشمی)
5- [ هاشمی رفسنجانی:] مگر ما از قبل نگفته بودیم فلانی نژاد بهمان است؟ پس دم بصیرتان گرم ما می¬دانستیم وشما نه.
[نویسنده در ذیل این مطلب با ابلیس خواندن ایشان می¬نویسد:] شیطان انگار تولید مثل کرده و شیطانک های اهل بصر آفریده. (حسین قدیانی در مقاله « بصیرت ابلیس؟!» ، روزنامه وطن امروز، مورخ 10/8/91)
اینگونه جملات و کلمات در فضائی پراکنده است که قرار بود اخلاق و معنویت میدان داری کند. آیا امام صادق (ع) نفرمودند حرمت مومن از کعبه بالاتر است. وآیا پیامر رو به روی کعبه نایستاد وبه او نفرمود :« ای کعبه خوشا به حال تو خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامی داشته به خدا قسم حرمت مومن از تو بیشتر است زیرا خداوند تو را تنها از یک چیز حرام کرده ولی مومن را از سه چیز حرام کرده است: مال، جان، و آبرو تا کسی به او گمان بد نبرد. »
برادران بیائید با خدای خویش نجوا کنیم و در کردار و گفتار خویش نظر افکنیم . فرض بر اینکه هاشمی رفسنجانی هیچکدام از صفات فوق الذکر را نداشته و ندارد. واصلاً نخبه جامعه ما نیست، آیا رواست بر مومن تهمت و اهانت ابلیس زدن و خائن گفتن و... . اگر مسلمان و مومن هستیم -که ان شاء الله هستیم- باید گویشمان و نوشتارمان به گونه ای باشد که ایمانمان را ذوب نکند. مگر صادق آل محمد (ع) نفرمود: کسی که برادر مسلمانش را متهم کند ایمان در قلب او ذوب می-شود همانند ذوب شدن نمک در آب. » . چقدر فاصله است بین گفتار مرشدمان خمینی کبیر که حتی نام دشمنان خدا را با پیشوند " آقا " خطاب میکرد و ما که قلم از نیام کشیده و هر چه می خواهیم مینویسیم و گویا آخرتی وجود ندارد و کلام خدا که فرمود « آنچه بر زبان جاری شود ملک رقیب عتید می نویسد و نزد خود نگاه میدارد.» در حق ما نازل نشده است.
دنیا با همه عظمتش آنقدر نمی ارزد که آخرت ابدی را فدای آن کنیم و خدای ناکرده «خسر الدنیا و الآخره» گردیم. چه زیبا فرمود پیامبر بزرگوار اسلام که تیره بخت آنکه آخرت خویش را فدای دنیای خویش کند و بدبخت تر آنکه آخرت خویش را به دنیای دیگران بفروشد.