قسمت نود و پنجم خاطرات میلسپو: کمیساریای امور خارجه شوروی به ساعد، نخست وزیر پیشنهاد کرده که دولت ایران امتیاز نفت شمال را به روس‌ها بدهد در غیر این صورت رد کردن، آن را عملی غیر دوستانه تلقی خواهند کرد

قسمت نود و پنجم خاطرات میلسپو: کمیساریای امور خارجه شوروی به ساعد، نخست وزیر پیشنهاد کرده که دولت ایران امتیاز نفت شمال را به روس‌ها بدهد در غیر این صورت رد کردن، آن را عملی غیر دوستانه تلقی خواهند کرد
در اواسط سپتامبر آقای کافتارادزه معاون کمیساریای امور خارجه شوروی وارد صحنه شد و پس از یک سلسله ضیافت شام و عصرانه و ملاقاتهای رسمی برای گردش به شمال رفت. بمحض اینکه مراجعت کرد معلوم شد که به آقای ساعد نخست وزیر پیشنهاد کرده که دولت ایران امتیاز نفت شمال را به روسها بدهد. بنظر نمی رسد که آقای کافتارادزه هیچ گاه یک پیشنهاد خاص یا چیزی شبیه به طرح امتیازنامه تسلیم کرده باشد که بتواند اساس مذاکرات قرار گیرد. او فقط موافقت نخست وزیر را خواسته بود.

یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۲: شاه بعد از دیدن مدرسه‌ای که بچه روس‌ها در آنجا درس می‌خواندند گفت «به وزیر آموزش بگو از اینها یاد بگیرد»

یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۲: شاه بعد از دیدن مدرسه‌ای که بچه روس‌ها در آنجا درس می‌خواندند گفت «به وزیر آموزش بگو از اینها یاد بگیرد»
یادداشت‌های اسدالله علم: صبح شاهنشاه آریامهر (محل سکونت کارکنان ذوب آهن) را که به تازگی بسیار زیبا ساخته شده ملاحظه فرمودند. در مدرسه بسیار زیبایی که ساخته شده، بچه روسها هم در یک قسمت على حده درس می‌خوانند. آن جا را هم بازدید فرمودند. تمام شعار میهنی و ارتشی و حتی رژه ارتش سرخ بود. فرمودند: به وزیر آموزش بگو از اینها یاد بگیرند. بعد شاهین شهر را که در خارج اصفهان بخش خصوصی می‌سازد بازدید فرمودند. بعد سنگ بنای دانشگاه آریامهر را کار گذاشتند بعد به فرودگاه آمده و به تهران [بازگشتیم]. در فرودگاه علیا حضرت شهبانو به استقبال آمده بودند.

قسمت نود و پنجم خاطرات میلسپو: مذاکرات درباره پیشنهادات دو کمپانی آمریکایی از تابستان تا پائیز کشیده شد، بدون اینکه به امضای قراردادی از سوی دولت ایران بینجامد

قسمت نود و پنجم خاطرات میلسپو: مذاکرات درباره پیشنهادات دو کمپانی آمریکایی از تابستان تا پائیز کشیده شد، بدون اینکه به امضای قراردادی از سوی دولت ایران بینجامد
در اوایل بهار ١٩٤٤ دو کمپانی آمریکائی سوکونی - واکیوم و سینکلر نیز نمایندگانی به تهران فرستادند و پیشنهاداتی تسلیم کردند. مسئله در طول تابستان در مرحله مذاکره بود و تا پائیز کشیده شد، بدون اینکه به امضای قراردادی از سوی دولت ایران با تقدیم لایحه‌ای در این خصوص به مجلس بینجامد.

یادداشت‌های علم، سه‌شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۲: شاه گفت به فرمانده نیروی دریایی کمال عدم رضایت ما را اطلاع بده؛ من این جوان‌ها را روی کار آوردم که کار کنند، این هم کار آقایان!

یادداشت‌های علم، سه‌شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۲: شاه گفت به فرمانده نیروی دریایی کمال عدم رضایت ما را اطلاع بده؛ من این جوان‌ها را روی کار آوردم که کار کنند، این هم کار آقایان!
یادداشت‌های اسدالله علم: شاهنشاه فرمودند: به فرمانده نیروی دریایی کمال عدم رضایت ما را اطلاع بده. من این جوان‌ها را روی کار آوردم. (منظور حکومت سرهنگی است و همه اینها هم سرهنگ بودند که پس از متقاعد شدن کله گنده‌ها کار‌ها را در دست گرفتند) که کار بکنند، این هم کار آقایان! عرض کردم: دیشب که موضوع تشریف نبردن شاهنشاه را اطلاع دادم، بیچاره [رمزی]عطائی سکته میکرد. عرض کرد، من شش ماه بیشتر نیست کار را در دست گرفته‌ام، حداقل شاهنشاه شش ماه دیگر به من فرصت بدهند.

قسمت نود و چهارم خاطرات میلسپو: شوروی‌ها ترتیبی دادند که دو «مستشار» روسی را با موافقت سفارت امریکا داخل وزارت کشاورزی کنند

قسمت نود و چهارم خاطرات میلسپو: شوروی‌ها ترتیبی دادند که دو «مستشار» روسی را با موافقت سفارت امریکا داخل وزارت کشاورزی کنند
مشکل مهم دیگر از اشغال ساختمان‌های دولتی ایران توسط مقامات نظامی شوروی ناشی می‌شد که در بسیاری موارد بدون کسب اجازه قبلی و در تمام موارد بدون پرداخت مال الاجاره بود. حتی گاهی تقاضا می‌کردند که دولت ایران هزینه‌های تعمیر و سیم کشی ساختمان‌های مزبور را بپردازد. در حالیکه شوروی‌ها اینگونه موانع را در سر راهمان ایجاد می‌کردند ترتیبی دادند که دو «مستشار» روسی را با موافقت سفارت امریکا داخل وزارت کشاورزی کنند.

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۲: در مانور وقتی یکی از گلوله توپ کشتی‌ها به هدف نخورد، شاه به فرمانده نیروی دریایی فحش داد که سرشان را بخورد، من که این قدر با خارجی‌ها لجاجت می‌کنم به پشتیبانی اینهاست، اینها هم که اینطور گه از کار درمی آیند

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۲: در مانور وقتی یکی از گلوله توپ کشتی‌ها به هدف نخورد، شاه به فرمانده نیروی دریایی فحش داد که سرشان را بخورد، من که این قدر با خارجی‌ها لجاجت می‌کنم به پشتیبانی اینهاست، اینها هم که اینطور گه از کار درمی آیند
یادداشت‌های اسدالله علم: چند گلوله توپ به هدفها انداخته شد، یکی نخورد. شاهنشاه خیلی عصبانی شدند و به فرمانده نیروی دریایی فحش دادند. تا عصری حرف نزدند. من هرچه کردم که عرض کنم، نیروی دریایی ما جوان است، تکمیل می‌شود، شاهنشاه قانع نشدند. عرض کردم: موشکها هم برای تمرین است وگرنه موشک killer seas که فقط ۲۴ کیلومتر برد دارد، چه فایده دارد؟ فرمودند: موشک سرشان را بخورد چرا تیراندازی توپها این قدر بد بود؟ آن هم در حال صلح و اعصاب راحت و آن هم هدف ثابت.

قسمت نود و سوم خاطرات میلسپو: تعدادی از کارمندان که حاضر نشده بودند به عضویت «حزب توده» درآیند، توسط شوروی‌ها اخراج شدند

قسمت نود و سوم خاطرات میلسپو: تعدادی از کارمندان که حاضر نشده بودند به عضویت «حزب توده» درآیند، توسط شوروی‌ها اخراج شدند
در پائیز و زمستان ١٩٤٤ شورویها شروع به اخراج مقامات دولتی ایران از شمال کردند. در میان آنان تعدادی کارمندان سازمان‌هایی که تحت نظر امریکائیان اداره میشد وجود داشت که حاضر نشده بودند به عضویت حزب توده در آیند یا از طرق دیگر ناخشنودی روسها را برانگیخته بودند. هر چند دولت ایران و سفارت آمریکا بی درنگ و به طور کامل از حقایق آگاه شدند، هیچکدام حاضر نشدند این گونه دخالتهای خودخواهانه و زیان بار را با شورویها مورد بحث قرار دهند.

یادداشت‌های علم، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۲: شاه گفت «به بیمارستان شیر و خورشید نمی‌روم، آخر اسم علت نرفتنم هم ثریاست»؛ بیچاره ثریا!

یادداشت‌های علم، شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۲: شاه گفت «به بیمارستان شیر و خورشید نمی‌روم، آخر اسم علت نرفتنم هم ثریاست»؛ بیچاره ثریا!
یادداشت‌های اسدالله علم: سر ناهار فرمودند: نمیروم، علت را بعداً به تو خواهم گفت. به اتاق استراحت شاهنشاه رفتم. علت را جویا شدم فرمودند: «آخر اسمش ثریاست.» (ملکه سابق). بیچاره ثریا! «آن وقت علیا حضرت خیال خواهند کرد من مخصوصاً این کار را کردم.» از شاه تا گدا گرفتار زن‌هایمان هستیم.

تماشا کنید: خشمگین‌ترین رخ روس‌ها علیه ایران

تماشا کنید: خشمگین‌ترین رخ روس‌ها علیه ایران
همان‌طور که انتظار می‌رفت طرح پیوستن ایران به پیمان بغداد با واکنش تند روس‌ها مواجه شد و بلافاصله پس از اعلام الحاق ایران به پیمان بغداد، شوروی واکنشی سرشار از خشم با ارسال سه یادداشت رسمی و تند به تاریخ‌های ۱۹ مهر، ۴ آذر و ۱۴ بهمن به دولت ایران، مخالفت خود را اعلام کرد.

قسمت نود و دوم خاطرات میلسپو: مجبور بودیم برای هر بار سفر به شمال یا غرب تهران، برای اخذ پروانه به سرکنسولگری شوروی مراجعه کنیم

قسمت نود و دوم خاطرات میلسپو: مجبور بودیم برای هر بار سفر به شمال یا غرب تهران، برای اخذ پروانه به سرکنسولگری شوروی مراجعه کنیم
ما مخالفتی با نشان دادن گذرنامه هایمان و همراه داشتن معرفی نامه‌ای از سفارت آمریکا یا دولت ایران و حتی اخذ پروانه عبور دائمی از شوروی‌ها نداشتیم، ولی از اینکه مجبور بودیم هر بار که میخواستیم به شمال با غرب تهران سفر کنیم می‌بایست برای اخذ پروانه به سرکنسولگری شوروی مراجعه کنیم، ناراحت می‌شدیم‌.