صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

جمعه - ۲۳ آبان ۱۴۰۴
کد خبر: ۵۸۳۱۹۹
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۱۵ آبان ۱۳۹۹
نوشته‌جات سپه‌سالار خراسان را توی کالسکه از امین‌الملک گرفته خواندیم. چهار ساعت به غروب مانده به منزل رسیدیم. دم سردر آخریِ باغ، دبیرالملک را دیدم، بردیم بالا. رفتیم بیرون نماز کرده بعد نشستیم به کاغذهای خراسان خواندن و جواب نوشتن. بعد کاغذهای استرآباد، الی غروبی مشغول شدیم... هوا بسیار بسیار سرد بود امروز، به طوری که یخ می‌کرد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ امروز که سه‌شنبه ۲۷ [جمادی‌الثانی] بود، صبح سه ساعت از دسته رفته [ساعت ۹] از خواب برخاستیم. دیشب شیرازی کوچکه بله شده بود، رفتم حمام. بعد رخت پوشیده از در خواجه‌ها سوار شدم. باد بسیار بسیار بد شدید سردی می‌آمد. مثل باد علی‌آباد. پایین کوه سوار کالسکه شدیم، راندیم سمت مسگرآباد. عین‌الملک، امین‌الملک، علی‌رضاخان، محمدعلی‌خان، میرزا علی‌خان، محقق، آقاعلی و غیره و غیره بودند.

از ده مسگرآباد گذشته رفتم در دره به ناهار افتادیم. باد کم بود، عرایض دیوان‌خانه را نورمحمدخان آورده بود، می‌خواندند. میرزا علی‌خان احکام می‌نوشت. حاجی میرزا علی پیدا شد. سیاچی، ملیجک، شوهری [و] ماچکی بودند. محمدولی‌بیک تفنگ‌دار که پیش سپه‌سالار رفته بود خراسان، آمده بود. نوشته‌جات خراسان [را] آورده بود.

بعد از ناهار سوار شده راندیم. محقق بود. طرلانی [شاهباز] تولکی [پرریخته] در دست داشت، می‌گفت مجیدآباد گرفته‌اند. می‌گفت: «ناخوش هستم.» خلاصه باد شدید بدی می‌آمد. راندیم، بی‌خود خیلی بالا رفتم. طرف کوه‌های بالای مسگرآباد یک دانه تیهوی نری از جلوی من برخاست. مملی را فرستادم رفت بالا قوش انداخت، گرفت. محمدرحیم‌خان، رحمت‌الله‌خان و غیره و غیره بودند. بعد از دستِ باد لاعلاج برگشتیم برای منزل. تا ده مسگرآباد که به کالسکه رسیدیم بسیار باد تند سرد از روبه‌رو می‌آمد. چتر گرفته بودم جلوی خودم که باد نخورد، باز نمی‌شد. بالاخره رسیدیم به کالسکه سوار شده راندیم.

نوشته‌جات سپه‌سالار خراسان را توی کالسکه از امین‌الملک گرفته خواندیم. چهار ساعت به غروب مانده به منزل رسیدیم. دم سردر آخریِ باغ، دبیرالملک را دیدم، بردیم بالا. رفتیم بیرون نماز کرده بعد نشستیم به کاغذهای خراسان خواندن و جواب نوشتن. بعد کاغذهای استرآباد، الی غروبی مشغول شدیم. دبیرالملک، امین‌الملک، علی‌رضاخان، آقاعلی، محمدعلی‌خان، افشاربیک و غیره و غیره بودند.

کشیک‌چی‌باشی از شهر عریضه نوشته بود که: «مرا دعوت کرده‌اند روز جمعه با پسر معیر بروم حمام، ساق‌دوش داماد باشم.» گفتم نوشتند که: «البته بروید.» بعد آمدیم اندرون، هوا بسیار بسیار سرد بود امروز، به طوری که یخ می‌کرد. گربه کوچکه فندق ناخوش شده است. اوقاتم تلخ شد. بعد از شام خوابیدم الحمدالله.

 

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۶۷ و ۶۸.