اتحاد شوروی خودش را متعهد به یک برنامه بلندپروازانه صنعتی شدن دائمی کرده و برای تولیدات کشاورزی و معدنی و صنعتی خود در جستجوی بازارهای خارجی است. کیفیت و کمیت منابع طبیعی روسیه هر چه باشد دولت مسکو مایل است کنترل بر مواد خام معدنی و کشاورزی و بعضی مواد خوراکی موجود در سایر کشورها را در دست داشته باشد. این اهداف اقتصادی مربوط به درک شورویها از مسئله امنیت ملی میشود و بنابراین تجارت برای روسیه امروزی امری حیاتی بشمار می رود.
یادداشتهای اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه را خنداندم. عرض کردم: دیشب که سفارت پاکستان بودم، سفیر مصر گفت: امیدوارم برای بازیهای ورزشی آسیایی از اسرائیلیها دعوت نکنید که اعراب بتوانند شرکت نمایند. من برای آن که جواب صحیحی ندهم، گفتم: تا آن وقت شما اسرائیلیها را به دریا میریزید و سفیر از آن خنده های بلند که خودش را مسخره میکرد سر داد. شاهنشاه هم خیلی خندیدند. فرمودند: باید میگفتی دعوت این ورزشکاران با فدراسیون جهانی است. عرض کردم: اصلا نخواستم وارد بحث شوم.
سقف شگفتانگیز کاخ مرمر، جلوهای از گنجینه هنرهای ایرانی را در خود جای داده و چشمهای هر بازدیدکنندهای را مدتها مشغول خود میکند.
از اطلاعاتی که بدست آمده معلوم میشود وقایعی که در ایران روی داد بخشی از حوادثی است که در کشورهای بـالتیک و اروپای شرقی و منچوری به وقوع پیوست و با تصویری که هر روز روشنتر میشود و بلاهایی که بر سر این کشورها و نقاط دیگر آمده است تطبیق میکند. ایران یک مورد تصادفی یا استثنائی نیست و اگر هم بود هنوز از نقطه نظر همکاری سه قدرت و نظم جدید جهانی یک مسئله مهم و فوری را تشکیل میداد. مسئله ایران بدون همکاری شوروی نمی تواند با مسالمت و سازندگی حل و فصل شود.
یادداشتهای اسدالله علم: امروز حال بسیار بدی پیدا کردم. خواهر زنم ایران که زن دکتر نفیسی است بر اثر اشتباه در معالجه آپاندیسیت بستری و مردنی است. اشتباه را هم شوهرش که دکتر است کرد. زن بسیار خوبی است. ناهار که پیش مادر زنم رفتم، دیدم به جای آن که راجع به وضع دخترش با من صحبت کند در خصوص املاک و پول و غیره صحبت آغاز کرد! از زندگی بیزار شدم.
در زمان جنگ ما خبر نداشتیم روسها در جلسات سری خود چه میگویند، ولی شیوهای که به آن عمل میکردند، به کلی با اصولی که پذیرفته بودند و تضمینهایی که داده بودند، مغایرت داشت.
یادداشتهای اسدالله علم: یک تلگراف به عنوان حافظ اسد رئیسجمهور سوریه بود. عرض کردم: در چهارم آبان تلگراف نکرده است. با وصف این تلگراف را حاضر کردهام. لابد توشیح نمیفرمایید. فرمودند: خیر امضاء میکنم. خیلی تعجب کردم. فرمودند: تعجب نکن، ما میخواهیم رابطه برقرار کنیم و مشغول مذاکراتی هستیم. این چیزها را باید تحمل کرد. اهمیت ندارد. آنها عقدهای هستند ما که نیستیم.»
کارشناسان انگلیسی که در مرکز تدارکات خاورمیانه انجام وظیفه میکردند از نزدیک با ما همکاری داشتند. پرسنل ارتش انگلیس مامور مساعدت به ما در تهران و جنوب و غرب کشور شده بود. با توجه به کمبود کارمند، بدون کمک آنان ما قادر به هیچ کاری نبودیم ولی تعداد زیاد انگلیسیهائی که در درون و پیرامون سازمانهای دولتی ایران و با مشارکت ما کار می کردند تبدیل به مایه دردسر و ناراحتی گردید که هر چه زمان میگذشت جدی تر می شد.
یادداشتهای اسدالله علم: عصری سفیر انگلیس به دیدنم آمد. میخواست خودش و دولتش را تبرئه کند که تانکهای چیفتن اگر به جای ۷۵۰ اسب فعلاً ۶۸۰ اسب قوه دارند این عیب را رفع میکنیم و توپهای کشتیهای خریداری انگلیس اگر سیستم آخری نیست علت آن چیست و کارهای تجارتی. بعد هم جریان مسافرت هویدا نخست وزیر را به انگلیس که برحسب دعوت هیث، نخست وزیر انگلیس، صورت گرفته است تعریف می کرد که البته [اهمیت] significance کاری نداشته، ولی خوش و بش خوبی بوده است برای افکار عمومی ایران و انگلیس و تظاهر به نزدیکی دو ملت. در خصوص عراق به تفصیل صحبت کردیم. گفتم: افکار قدیمی ایران هنوز معتقد است که شما در عراق انگشت دارید و این حکومت بعثی هم در دست شماست.
یادداشتهای اسدالله علم: فکر شاهنشاه مشغول دو مسأله عمده است. یکی مذاکرات نفت که هنوز جریان دارد و باید تمام شود، دیگری هم کمی باران در جنوب خوزستان و مشرق فارس. عرض کردم: کشور به این بزرگی بالاخره بعضی گوشه هایش هم باران نمیگیرد. این غصه ندارد.