ما در ایران به هنگام عمل ضعف و تزلزل آشکاری از خودمان نشان دادیم که بی مناسبت نیست دلایل آن را ذکر کنیم. اصولاً تصمیمهای کلی را رئیس جمهوری و وزیر خارجه میگیرند. اجرای این تصمیمها با در نظر گرفتن اوضاع و احوال خاص در سطوح پائین تر صورت میگیرد. وقتی مقامات بلندپایه تصمیمی در یک مورد خاص اتخاذ میکنند، غالباً براساس اطلاعات و توصیه هائی قرار دارد که از ادارات پائین تر وزارت خارجه واصل شده است.
یادداشتهای اسدالله علم: به منزل برگشتم. به محض ورود شاهنشاه تلفن فرمودند که ببین چه عکسی پدرسوختهها در روزنامه ها از من و هیوم چاپ کرده اند. مثل اینکه من دارم به هیوم تعظیم میکنم. باید پدر اینها را دربیاوری من فوری مشغول تحقیق شدم. معلوم شد یک وقتی شاهنشاه امر فرموده بودند هنگام تقدیم استوارنامه سفرا، عکسهایی که سفرا را زیاد در حال تعظیم نشان میدهد چاپ نکنند. به این دلیل... روزنامه [از دو عکس موجود] آن یکی را چاپ کرده است. باری به هر صورت همه مسئولین را از سردبیر روزنامه اطلاعات تا مسئول کانون خبرنگاران عکاس همه را گرفتم، تا ببینم نتیجه تحقیقات بعد چه میشود. ولی از این عمل خودم بسیار ناراحت هستم...
هنگامی که پرزیدنت روزولت در اواخر نوامبر ١٩٤٣ در کنفرانس تهران شرکت کرد درباره مسئلۀ ایران بینش پیدا کرد. او با فکری سازنده به آینده و دوران پس از جنگ مینگریست. طی نیم ساعت گفتگویی که با من داشت علاقه شدیدی به حضور مستخدمین امریکائی در ایران نشان داد و همانطور که متذکر شدم این کشور را درمانگاهی برای اجرای برنامه های پس از جنگ خود نامید. او در نظر داشت همان نوع خدمات امریکائی را در نقاط مشکل دیگر آسیا تأسیس کند.
یادداشتهای اسدالله علم: سر ناهار من پهلوی دست علیا حضرت شهبانو نشسته بودم و دست راست ایشان هیوم نشسته بود، چون مهمان بود. عليا حضرت یواشکی به من شکایت کردند که بیچاره پیر شده و هنگام صحبت مخصوصاً وقتی که شراب میخورد به صورت من تف می پراند! عرض کردم چاره نیست باید تحمل فرمائید.
استقلال و حاکمیت ایران در بهترین شرایط چیزی جز آرزو و وعده و وعید بیش نیست و تا وقتی که این کشور حکومتی نداشته باشد که بتواند اختیارات و مسئولیتهای حاکمیت را بر عهده بگیرد واقعیت ندارد و نمیتواند داشته باشد. افزون بر آن شرایط حکومت در ایران مانع از هرگونه تلاش در برقراری آزادیهای اولیه و تأمین پیشرفت اقتصادی و رفاه اجتماعی می شود. اگر ایران می خواهد به ثبات واقعی دست یابد که آن نیز ناشی از آزادیهای سیاسی و افزایش سطح زندگی است دقیقاً باید در امور داخلی آن مداخله به عمل آید.
یادداشتهای اسدالله علم: صبح سفیر آمریکا را خواستم. موضوع یونان را به او گفتم که من دیروز اشتباه کرده بودم، چون مسافرت شاهانه state Visit میباشد. باید رئیس جمهور به سفارت بیاید و این یک [امر حتمی] must هست. او هم قبول کرد. چون سفیر آمریکا از پیش من میرفت که شرفیاب شود و زود به منزل آمده بود، یک ساعتی [مرور کلی] tour d'horizon کردیم. از مسافرت شاهنشاه به کشورهای سوسیالیستی پرسید. گفتم خیلی خوب بود و راضی هستند. بعد گفتم که این کشورهای کوچک به خصوص رومانی و یوگسلاوی چون میخواهند خود را از یوغ مسکو برهانند، خیلی احساس احتیاج به ما میکنند، هم چنین لهستان، حتی چکسلواکی هم بی میل نیست. ولی نمیتواند، چون قشون روس در آن جا هست، پدرشان را در می آورد.
ما آمریکائیان در حالیکه فکر تساوی حق حاکمیت کشورها را با پی آمدهای ناسیونالیستی آن پذیرفتهایم، رهبری یک اصل دیگر را بر عهده گرفتهایم که آشتی دادن آن در زمانها و مکانهای مختلف با اصل حاکمیت ملی دشوار است.
یادداشتهای اسدالله علم: یادداشت دیگری سفیر آمریکا راجع به یونان داده بود. فرمودند: سفیر آمریکا را بخواه و به او بگو ما این بی تفاوتی شما را قبول نمیکنیم و به شما [هشدار]warning میدهیم که در این جا هم اگر سلطنت را از بین بردید، مثل ایتالیا و عراق پشیمان خواهید شد.
در امور اقتصادی، دولت ایالات متحد پس از جنگ جهانی اول هدفها و اصول گوناگونی را اعلام کرد. ما یک برنامه نیرومند ترویج و توسعه بازرگانی خارجی را ترتیب داده و خواستار تساوی فرصتها و در جستجوی مواد خام بویژه نفت بودیم. در ایران نیز اوضاع این کشور افکاری را در مغز ما بوجود آورد. دولت متبوع ما بدون پذیرفتن هیچ گونه تعهدی دعای خیر خود را بدرقه راه دو هیئت مالی کرد و در سالهای ۲۱-۱۹۲۰ و نیز در سالهای ٤٤-١٩٤٣ دو شرکت نفت امریکائی در صدد اخذ امتیاز نفت در ایران برآمدند.
یادداشتهای اسدالله علم: امروز صبح... سفیر شوروی دیدنم آمد. راجع به تشریف بردن والاحضرت شمس به شوروی، که در ژوئن قرار بود باشد [ولی] والاحضرت رد کردند، برای سپتامبر دعوت میکرد. واقعاً زیر سایه شاه به کجا رسیدهایم. دعوت دولتی مثل شوروی را رد میکنیم، مجدّداً با التماس دعوت میکنند. یا سفیر انگلیس و تملّقهایی به من میگویند! مدتی راجع به اوضاع آمریکا دنیا صحبت کردیم و جای تعجب است که تنها به دیدنم آمده بود (بدون مترجم) و به انگلیسی صحبت داشتیم.