پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح سر دسته [شش] از خواب برخاسته، رخت پوشیده سوار اسب دیوزاد ملعون شده، رودخانهی گلستان را گرفته رفتم سربالا. قدری که رفتم مردی پیدا شد، گفتیم: «این راه کجا میرود؟» گفت: «این راه میرود به ده بار، مال اولاد میرزا حسینعلی زغنهای.» چون ارادهی جاغرق داشتم، شخصی را بلد کرده جلو انداخته راندیم. گردنه را گذشته، افتادم به دره و رودخانهی جاغرق.
ده اول طرقبه است، بعد عنبران؛ هر دو دست محمدرضاخان برادر ظهیرالدوله است. از عنبران میرود به جاغرق که در دست حاجی میرزا محمدرضای مستوفی است. خلاصه راندیم، همه جا سایهی باغات پُرمیوه، اشجار قوی، آب رودخانه میآید به قدر دو سه سنگ، چون نهر زیاد کندهاند از بالا میبرند.
خلاصه از دهات گذشته، ده طرقبه خیلی آباد است و همچنین عنبران [و] جاغرق عمارات [و] خانههای خوب دارد. از جاغرق گذشته، یک فرسنگ بالا رفتیم. جایی بود زمین شبدر، درخت تبریزی و غیره داشت، سایه و هوای خوبی بود، آنجا به ناهار افتادیم. هاشم، یحییخان، محقق، محمدعلیخان، علی گرجی، آقا محسن، موچولخان، حسینخان، آقا دایی، یوسف، دَهباشی و غیره بودند. ناهار خورده، بعد قدری دراز کشیدم. محقق کتاب روزنامههای قدیم ما را میخواند. سیاچی [و] جعفرقلیخان غلامبچه هم بودند. اخبار رسیده بود که گربه کوفته خوب است. خوشحال شدم. بعد برخاسته چای [و] میوه خوردیم. نماز کردیم. عسل خوب دارد اینجاها.
از این محل که افتاده بودم الی زیر گردنه، دو فرسنگ دیگر راه بود. از گلستان به اینجا یک فرسنگ و نیم تا دو فرسنگ راه است. محمدخان کنهبلیسهی اردلان اسب دیوانه سوار بود، آمده بود بلدی میکرد. میگفت در یک فرسنگی گلستان ارقالی دیدهام. انشاءالله بنا شد فردا برویم شکار. میرشکار، محمدرحیمخان، شهابالملک، حاجی سعدالملک و غیره بودند. سه ساعت و نیم به غروب مانده سوار شده، از همان راه که آمده بودیم رفتم الی ده عنبران، از آنجا گذشته از دست چپ راهی بود، رفتم از بالای ده طرقبه رفته، از توی ده گلستان که بسیار کثیف بود رفتم منزل.
اقولبکه کاغذی به زبیده نوشته بود از احوال گربه، خواندم. شب قدری آتشبازی دستی فرنگی کرده، بعد از شام مردانه شد.
این درهی امروز دو سه عیب داشت: اولا خاک اینجا در اصل سیاهرنگ است، آب را به نظر سیاه میکند. اصل آبش هم بد است خوب نیست، کثیف است. ماهیهای بزرگ دارد، اما ماهی سیاه بد کثیف، مثل ماهیهای قنات مهرگرد [۱] طهران، بسیار بد است. از عبور مرور زوار و غیره از این راه، بوی تعفن از هر دره و این راه میآید، بسیار بسیار بوهای بد. دره هم تنگ است. اما اشجار میوهدار زیاد است. توت سفید خوب، توت سیاه، زردآلو، آلوچه، هلو، شلیل، آلوبالو، گیلاس، خیار؛ هر میوه بخواهی فرد اعلا دارد. نه اینجا، همهی خراسان اینطور است. درختهای قوی بزرگ، چنار زیادی داشت.
خلاصه در جاغرق سید اسماعیل نام آدمِ حاجی محمدرضای مستوفی بالاخانههای بسیار خوبی رو به رودخانه و باغها داشت؛ زنهای خوب داشتند – شب بعد از شام مردانه شد. محقق، میرزا علیخان و غیره بودند، میرشکار آمد برای شکار فردا صحبت شد. از رشادت محمدخان کنهبلیسه و میرشکار زیاد خندیدیم. بعد قدری تذکرهی حاجی لطفعلیبیک خواندم، بعد خوابیدم. فاطمه بله شد.
پینوشت:
۱- قنات مهرگرد بیشک قدیمیترین قنات موجود در تهران میباشد. این قنات بیش از هفتصد سال قبل در تهران حفاری شده و بانی آن را یک بانوی زرتشتی میدانند. این قنات در قبل از حکومت قاجاریه توسط مردم و امام جماعت مساجد و معتمدین محل اداره میشد. در زمان قاجاریه ادارهی این قنات با دربار بوده و زیر نظر مستقیم شاه اداره میشد. در زمان حکومت پهلوی ادارهی قنات مهرگرد توسط ادارهی بیوتات سلطنتی انجام میشد که از ادارات دربار شاه بود. مظهر اصلی قنات مهرگرد در خیابان ناصرخسرو در شرق عمارت شمسالعماره میباشد. محل مجرای قنات در دو جهت منشعب میگردد که جهت اول به طرف جنوب (خیابان ناصرخسرو) و جهت دوم به طرف شرق (کوچهی مروی) میباشد. علاوه بر اینها مجرای فرعی از خیابان صوراسرافیل به داخل محوطهی کاخ وزارت دارایی و با لوله و تنبوشه جهت انتقال آب به کاخ گلستان احداث گردیده که به علت خرابی محوطهی وزارت دارایی از حدود ۳۰ سال قبل مسدود گردیده است. (قنات در ایران، صص ۷۳-۷۴).
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۲۴۶ و ۲۴۷.