یادداشتهای اسدالله علم: صبح به کارهای جاری رسیدم. [سوک چان لو]سفیر کره [جنوبی]از من ملاقات کرد و هدیه مضحکی برای من آورد، «دوای مردانگی». ظهر ناهار با دوستم خوردم، ولی خوش نگذشت، بسیار بد اخلاق بود. زنها همه یکسانند، به محض آن که سوار بر آدم شدند، خودشان را گم میکنند.