پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: محمود فروغی فرزند محمدعلی فروغی نخستوزیر دوران پهلوی بود. وی فارغالتحصیل دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه تهران و از کارمندان وزارت خارجه بود. او در دوران خدمت خود سرکنسول ایران در نیویورک، سفیر ایران در برزیل و سوئیس و آمریکا و افغانستان، معاون وزارت امور خارجه و کفیل وزارت امور خارجه بود.
سؤال: بعد از بازگشت از شوروی، چه اتفاقی افتاد؟
جواب: گزارشم را دادم. یک هفته تا ده روز گذشت، بعد وزیر خارجه مرا به حضور پذیرفت و طبق روال معمول، به عنوان سفیر ایران در سوئیس معرفی شدم. به برن رفتم و مشغول به کار شدم.
سؤال: اقامت شما در سوئیس خیلی کوتاه بود؟
جواب: بله، خیلی کوتاه. علتش هم قانونی بود که آقای آرام به تصویب رسانده بودند؛ طبق آن، سفرا پس از رسیدن به سن ۶۵ سال بازنشسته میشدند. آقای قدس که سفیر ایران در واشنگتن بودند، بر اساس همین قانون بازنشسته شدند و مرا به جای ایشان به واشنگتن منتقل کردند. دوره سفارت آقای قدس هم بیش از یک سال نشد.
سؤال: شما در چه تاریخی به واشنگتن رفتید؟
جواب: حدوداً اواخر ماه مارس ۱۹۶۳ بود. سعی کردم طوری برنامهریزی کنم که برای عید نوروز هنوز به واشنگتن نرسیده باشم. دلم نمیخواست در زمان تحویل سال درگیر تشریفات باشم؛ بنابراین با کشتی آهسته رفتم. حدود دو روز پس از عید نوروز به واشنگتن رسیدم.
سؤال: در آن زمان رئیسجمهور آمریکا، جان اف. کندی بود؟
جواب: بله، زمان کندی بود. نامههای استوارنامهام را به او تقدیم کردم. متأسفانه همان سال، در ماه نوامبر، کندی ترور شد.
سؤال: اولین دیدارتان با کندی چگونه بود؟
جواب: بسیار گرم و دوستانه. حدود ۲۰ تا ۲۵ دقیقه طول کشید، در حالی که این دیدارها معمولاً کوتاهتر است. عکسهایی هم گرفتیم. همانجا موضوع کمک غذایی را مطرح کردیم؛ چون در ایران قحطی بود. کندی هم فوراً دستور داد یک کشتی حامل گندم به خلیج فارس منحرف شود. بعد از آن هم هرگاه در مراسم رسمی یا دیدارهای غیررسمی با او برخورد میکردم، رفتار بسیار خوبی داشت.
سؤال: روابط شما با وزارت خارجه آمریکا چگونه بود؟
جواب: با دین راسک، وزیر خارجه، و هریمن، معاونش، روابط بسیار خوبی داشتم. هریمن در واقع معاون کل بود، ولی یک مقام دیگر به نام تَسبوت مسئول منطقه ما بود که شامل حدود ۱۷–۱۸ کشور میشد. با او هم روابط نزدیکی داشتم.
سؤال: درباره نقش آمریکا در انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، نظرات مختلفی مطرح است. شما چه نظری دارید؟
جواب: صادقانه بگویم، این مسائل قبل از اعزام من به آمریکا شروع شده بود. تصور اینکه آمریکاییها برنامهای طراحی کرده باشند و بعد بر ایران تحمیل کرده باشند، برایم سخت است. به نظرم مذاکرات و مشورتهایی بوده، ولی اینکه دستوری صادر شود، نه. شاید بعضی مأموران جوان یا تندرو در بدنه اداریشان نظراتی داشتند، اما در سطوح بالا چیزی ندیدم.
سؤال: آیا منظور شما میلر بود؟
جواب: نه، اسم شخص دیگری بود که الان به خاطرم نمیآید. ولی هیچوقت با مقامات اصلی مثل تالبوت یا دین راسک صحبت صریح و مستقیمی درباره اینکه “باید اصلاحات ارضی انجام بدهید” نداشتیم.
سؤال: درباره اغتشاشات دانشجویی و نقش دولت آمریکا، شما چه تجربهای دارید؟
جواب: یک بار که وزارت خارجه ما از جنجالهای دانشجویان ایرانی در آمریکا گلهمند بود، من این موضوع را با تالبوت مطرح کردم و گفتم بعضیها میگویند خود دستگاههای آمریکایی در این قضایا نقش دارند. بعد از مدتی به من گفتند که تحقیق کردند و چنین چیزی نبوده. اما بعدها، زمانی که در افغانستان بودم، شنیدم که برعکس، برخی نهادهای آمریکایی نقش داشتند.
سؤال: در سطح بالا، آیا ارتباط مستقیمی بین شاه و سفیر آمریکا وجود داشت؟
جواب: ممکن است. ولی من هیچوقت در جریان چنین ارتباطی نبودم. نه میتوانم بگویم حتماً بوده، نه میتوانم بگویم نبوده. میدیدم کسانی میآمدند و میرفتند و ملاقاتهایی داشتند، ولی من دخالتی نداشتم.
سؤال: آیا ممکن بود گفتوگوهایی خارج از مسیر سفارت صورت بگیرد؟
جواب: بله، کاملاً ممکن بود. ممکن است کانالهای دیگری وجود داشته که من در جریانشان نبودم. البته همیشه این احساس را داشتم که بعضیها وارد جزئیات میشوند، ولی به نظر من این درست نبود که ما وارد جزئیات سیاست داخلیمان با یک کشور خارجی شویم.
سؤال: برخی معتقدند شاه از آمریکا و انگلیس دستور میگرفت. نظر شما چیست؟
جواب: خیلی سخت است که چنین چیزی را بپذیرم. البته در روابط بینالملل نوعی مراعات متقابل هست که شاید به چشم نیاید. اما اینکه شاه واقعاً دستور بگیرد، من قبول ندارم. خود شاه هم در کتابش جایی نوشته بود که منتظر نظر سفیر آمریکا یا انگلیس میماند؛ من نمیدانم این را در حالت بیماری نوشته یا واقعاً اعتقادش بوده.
سؤال: در ماجرای ۲۸ مرداد، دخالت آمریکا را چگونه میبینید؟
جواب: در آن زمان من سرکنسول ایران در نیویورک بودم و درگیر مسائل سیاسی داخلی نبودم. ولی به نظرم آمریکاییها روی “اسب برنده” شرط بستند. شرایط به نفع شاه بود و آنها هم حمایت کردند. در سالهای ۵۷ و ۵۸ دیگر آن شرایط وجود نداشت.
سؤال: آیا به عنوان سفیر، موردی دیدید که آمریکا برای ایران تعیین تکلیف کند؟
جواب: هرگز. در دوران من، چنین چیزی ندیدم. ولی نمیتوانم بگویم که ممکن نبود از من عبور کرده باشند. نمیتوانم آن را کاملاً رد کنم.
سؤال: درباره فروش اسلحه، بعضیها میگویند آمریکا ما را مجبور میکرد. تجربه شما چه بود؟
جواب: نه، برعکس. در زمان من مرتب میپرسیدند چرا این مقدار اسلحه میخواهید. حتی یک بار با تالبوت بحثم شد و گفتم که ما باید خودمان تشخیص بدهیم که از چه چیزی تهدید میشویم. نمیتوانند به ما بگویند که دشمن ما کیست.
سؤال: درباره حرفی که سناتور هامفری نقل کرده بود، که یکی از ژنرالهای ایرانی گفته این اسلحهها برای سرکوب مردم خودمان است، نظرتان چیست؟
جواب: در زمان من چنین چیزی اتفاق نیفتاد. تصور اینکه یک ژنرال چنین حرفی را علنی بزند، برایم دشوار است. اگر هم کسی چنین نیتی داشت، حتماً علناً نمیگفت. اصلاً اسلحههایی مثل اف-۱۴ به درد اینکار نمیخورند. این حرفها بیشتر افسانهاند.