صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

جمعه - ۰۷ شهريور ۱۴۰۴
کد خبر: ۸۷۶۴۰۹
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۳۱ تير ۱۴۰۴
سؤال: روابط ایران و افغانستان در چه وضعیتی بود؟ پاسخ: ما واقعاً اختلاف مهمی با آنها نداشتیم، جز مسأله تقسیم آب هیرمند که از مرز‌های مشترک عبور می‌کرد. در آن هم، گه‌گاه مسائلی پیش می‌آمد، اما در سایر نقاط مرزی هیچ مشکلی نداشتیم. حتی یک‌بار حکمیت را به ترک‌ها سپردیم که آن هم تمام شد رفت. اما چیزی که من به آن خیلی معتقد بودم این بود که اگر ایران و افغانستان به هم نزدیک نشوند، یک گناه نابخشودنی‌ست. چون این دو ملت، آن‌قدر به‌هم شبیه و نزدیک هستند که باید روابط‌شان بسیار عمیق‌تر از آن چیزی باشد که هست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: محمود فروغی فرزند محمدعلی فروغی نخست‌وزیر دوران پهلوی بود. وی فارغ‌التحصیل دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه تهران و از کارمندان وزارت خارجه بود. او در دوران خدمت خود سرکنسول ایران در نیویورک، سفیر ایران در برزیل و سوئیس و آمریکا و افغانستان، معاون وزارت امور خارجه و کفیل وزارت امور خارجه بود.

سؤال: روابط ایران و افغانستان در چه وضعیتی بود؟

پاسخ: ما واقعاً اختلاف مهمی با آنها نداشتیم، جز مسأله تقسیم آب هیرمند که از مرز‌های مشترک عبور می‌کرد. در آن هم، گه‌گاه مسائلی پیش می‌آمد، اما در سایر نقاط مرزی هیچ مشکلی نداشتیم. حتی یک‌بار حکمیت را به ترک‌ها سپردیم که آن هم تمام شد رفت.

اما چیزی که من به آن خیلی معتقد بودم این بود که اگر ایران و افغانستان به هم نزدیک نشوند، یک گناه نابخشودنی‌ست. چون این دو ملت، آن‌قدر به‌هم شبیه و نزدیک هستند که باید روابط‌شان بسیار عمیق‌تر از آن چیزی باشد که هست.

سؤال: نقش اقتصادی چطور بود؟ ایران در آن زمان درآمد نفتی بالایی داشت.

پاسخ: بله، در آن دوره ما از درآمد نفتی یک تمول و ثروت ملی پیدا کرده بودیم که در مقایسه با افغانستان خیلی بیشتر بود. این خودش عاملی برای ایجاد فاصله بود. مثل دو برادری که یکی ثروتمند شده و دیگری همان‌طور باقی مانده. خب این اختلاف سطح زندگی، هم تأثیر اجتماعی دارد و هم سیاسی.

من معتقد بودم همان‌طور که اگر همسایه‌تان فقیر باشد، آرامش شما هم به خطر می‌افتد، در روابط بین دو ملت هم همین قانون صدق می‌کند. افغانستان به‌شدت فقیر بود. طبق آمار رسمی خودشان، درآمد کل صادرات‌شان در سال‌های خوب، حداکثر به ۷۰ یا ۷۵ میلیون دلار می‌رسید. خب با این مبلغ، چطور می‌شود کشور را اداره کرد؟

ولی با وجود این فقر، غرورشان مانع از آن می‌شد که به‌راحتی کمک خارجی قبول کنند. مثلاً سفیر دانمارک که هم‌زمان با من وارد کابل شد، پیشنهادی برای کمک ۳۰ یا ۳۲ میلیون دلاری به دولت افغانستان داد. اما تا آخر مأموریتش، این قرارداد به تصویب نرسید!

سؤال: شما از چه زمانی درگیر مسئله رودخانه هیرمند شدید؟

جواب: از همان ابتدا که وارد کار شدم، سعی‌ام این بود که ببینم این مسئله هیرمند را چطور می‌شود حل کرد. اولین گزارشی هم که به تهران نوشتم، دقیقاً درباره همین موضوع بود.

سؤال: اختلاف ایران و افغانستان از کجا شروع شد؟

جواب: ریشه‌اش برمی‌گردد به حدود سال ۱۸۵۷، زمان سلطنت ناصرالدین‌شاه. آن‌وقت‌ها انگلیسی‌ها آمدند حکمیت کردند برای تعیین مرز بین ایران و افغانستان. سیستان را تقسیم کردند؛ یک تکه‌اش را دادند به افغان‌ها، یک تکه‌اش را برای ما گذاشتند. ما آن روز قبول کردیم، ولی سرچشمه تمام این اختلافات از همان‌جاست. اگر همان موقع اعتراض کرده بودیم، شاید کار به اینجا نمی‌رسید.

سؤال: خود رودخانه هیرمند چطور رودی است؟

جواب: رودخانه عجیبی‌ست. از داخل خاک افغانستان می‌آید، چند کیلومتری وارد خاک ما می‌شود و دوباره برمی‌گردد به افغانستان. حدود هزار کیلومتر طول دارد. یک رودخانه وحشی است؛ سال‌هایی هست که به قول خودشان، سال «نوح» است، یعنی آن‌قدر آب می‌آید که همه جا را سیل می‌برد. ولی سال بعدش ممکن است یک قطره آب هم در رودخانه نباشد، خشک خشک.

سؤال: یعنی این وضعیت همیشه وجود داشته؟

جواب: بله، در تاریخ سیستان که مرحوم ملک‌الشعرای بهار تصحیح کرده، آمده که در بعضی سال‌ها رودخانه خشک می‌شده، ماهی‌ها و مرغابی‌ها می‌مردند. یک وضعیت ناپایدار دارد. هر وقت خشک می‌شد، اختلاف بالا می‌گرفت. وقتی سیل می‌آمد هم، هر دو طرف آسیب می‌دیدند و باز اختلاف ایجاد می‌شد.

سؤال: آیا سابقه حکمیت یا میانجی‌گری هم وجود داشته؟

جواب: بارها. اگر اشتباه نکنم، آخرین حکمیت بزرگ را ماک‌ماهون در سال ۱۹۰۲ انجام داد. بعد هم در سال ۱۹۴۸ دوباره خشکسالی شد و اختلاف خیلی شدید شد. حتی تا جایی پیش رفت که سفرا را احضار کردند. در آن زمان، من دبیر اول سفارت در انگلستان بودم.

سؤال: در آن سفر، اعلیحضرت با چه کسی در افغانستان مذاکره کردند؟

جواب: شخصی بود به نام نوراحمد اعتمادی. یا صدراعظم بود، یا وزیر مختار افغانستان، درست یادم نیست. حضوری با اعلیحضرت صحبت کرد. همان دیدار مقدمه‌ای شد برای تشکیل هیئتی در سال ۱۹۵۱.

سؤال: این هیئت چه کسانی را شامل می‌شد؟

جواب: منشی آمریکایی داشت، یکی از ونزوئلا هم بود، و چند متخصص آبیاری. گزارشی تهیه کردند و سهمی از آب را برای ایران و سهمی را برای افغانستان تعیین کردند. ولی هر دو کشور آن را رد کردند.

سؤال: چرا رد کردند؟

جواب: در ایران فضای بدی بود. اگر کسی می‌گفت مثلاً سهم ایران باید ۷۰ مترمکعب در ثانیه باشد، به خیانت متهم می‌شد. هیچ‌کس جرئت نمی‌کرد چیزی بگوید؛ و واقعیت این بود که ما هیچ متخصص واقعی در مورد رود هیرمند نداشتیم.

سؤال: افغان‌ها چطور؟

جواب: آنها چندین نفر متخصص باتجربه داشتند. مثلاً سردار محمد نعیم، که سال‌ها وزیر خارجه‌شان بود، پسرعموی پادشاه هم بود. یکی دیگر هم بود که اسمش یادم نیست؛ تا خبری می‌شد، او را می‌آوردند. وزیر زراعت و آبیاری‌شان هم مهندس رضا بود، تحصیل‌کرده MIT. خیلی وارد بودند، ولی ما هیچ‌کس را نداشتیم.

سؤال: یعنی کارشناسان ایرانی هم اطلاعات درستی نداشتند؟

جواب: نه. بعضی‌ها ادعا می‌کردند، ولی وقتی رفتم بررسی کردم، دیدم مثلاً علامتی که نشان می‌دادند، اصلاً در خاک افغانستان بود. یعنی حتی نمی‌دانستند محدوده کجاست!