پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
«انتخاب» هر شب یادداشتهای روزنوشت علم را منتشر میکند.
۲ خرداد ۱۳۵۲: در رکاب شاهنشاه به مشهد آمدهایم. طبق معمول به حرم مطهر مشرف شدند. تعمیرات صحن و حرم مطهر خیلی چشم گیر بود، به طوری که چندین دفعه شاهنشاه اظهار خوشوقتی و اظهار مرحمت فرمودند که باعث سربلندی من و نایب التولیه بود. البته در درجه اول خود من، زیرا اوامر شاهنشاه را مستقیماً من اجرا میکنم و نایب التولیه تحت دستورات من است و مسئولیت مستقیم در پیشگاه شاهانه من دارم. یک مطلبی را باید بگویم که از اول وقت صبح شاهنشاه با خوشحالی حرکت فرمودند، یعنی از یک پیش بینی کوچک من خوشحال شدند. فرموده بودند که با هواپیمای بزرگ ایران ار خواهیم رفت، چون ملتزمین زیاد هستند. من احتیاطاً گفتم جت استار را هم حاضر کنند، چون میدانم شاه علاقهمندی به پرواز شخصی دارند. اتفاقاً وقتی دیدند جت استار حاضر است خیلی خوشوقت شدند و فرمودند: من با آن هواپیما میروم؛ بنابراین خوشوقتی از اول وقت شروع شد.
باری زیارت به خوبی برگزار شد. سر مقبره اجداد من که به طور زیبایی چراغانی شده است، سؤال فرمودند: چند جای قبر دیگر این جا هست؟ من به عرض رساندم دو جا که لابد استدعای چاکر را قبول میفرمائید که یکی به من داده شود. فرمودند: این قدرها حق داری. البته با نهایت لطف و مرحمت. سر ناهار صحبتهای طولانی برای آبادانی کشور و نقشههای بزرگ و مفصلی که شاهنشاه دارند از جمله اینکه تولید فولاد ایران ظرف ده سال آینده باید به ۱۵ ملیون تن حداقل برسد، در کرانه خلیج فارس باید خط آهن کشیده شود که سنگ آهن یا مواد اولیه صنعتی دیگر از بندرعباس به سایر نقاط حمل گردد و بنادر خرمشهر و شاپور زیاد متراکم نگردد، صنایع ایران بیشتر در ساحل خلیج فارس تأسیس شود، برق ایران اتمی گردد و گاز فقط به مصرف پتروشیمی برسد. واقعاً فکر و ذکر شاه جز برای ترقی و تعالی کشور هیچ چیز دیگر نیست. باید به افغانستان از لحاظ مالی و سیاسی کمک شود، با پاکستان قرارداد پانزده ساله تولید گندم برای ایران عملی گردد.
صبح وقتی شاهنشاه از حرم به طرف ملک آباد حرکت کردند، من سر مقبره مادر و پدرم نماز خواندم و برای مادرم خیلی گریستم. راستی برایش دلتنگ شدهام.
عصری به لشکر تشریف بردند. وضع آن جا بسیار خوب و بنیه سربازان چشمگیر بود. آنها را هم تشویق فرمودند. بعد سر سد گلستان در وکیل آباد رفتیم که گرچه کوچک است، چون با قیمت ارزانی لایروبی شده، خواستند ببینند. هوا مثل بهشت بود. مدتی پیاده راهپیمایی فرمودند و باز راجع به آبادانی خراسان به وزرا که در رکاب هستند، اوامر صادر فرمودند. بعد از شام [خبر امضای قرارداد نفت]رسید. با این خبر یکی از فصول پر افتخار تاریخ ما شروع میشود.