صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

جمعه - ۲۱ آذر ۱۴۰۴
کد خبر: ۸۹۹۵۸۹
تاریخ انتشار: ۳۷ : ۱۹ - ۲۱ آذر ۱۴۰۴
پس از حملهٔ ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳، ایران از آشوب ناشی از آن بهره برد و شبکه‌ای ایدئولوژیک و فراملی از جوامع، دولت‌ها و شبه‌نظامیان شیعه از ایران تا عراق، لبنان، یمن و سرزمین‌های فلسطینی ایجاد کرد؛ چیزی که عبدالله دوم، پادشاه اردن، با نگرانی از آن به‌عنوان «هلال شیعی» یاد کرد. تا سال ۲۰۱۴ تحلیلگران مرتباً از کنترل چهار پایتخت عربی توسط تهران سخن می‌گفتند: بغداد، بیروت، دمشق و صنعا.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ماریا فانتاپیه رئیس برنامه مدیترانه، خاورمیانه و آفریقا در انستیتو امور بین‌المللی (Istituto Affari Internazionali) در رم و ولی نصر استاد روابط بین‌الملل و مطالعات خاورمیانه در دانشکده مطالعات پیشرفته بین‌المللی دانشگاه جانز هاپکینز در فارن افرز نوشتند: پس از حملهٔ ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳، ایران از آشوب ناشی از آن بهره برد و شبکه‌ای ایدئولوژیک و فراملی از جوامع، دولت‌ها و شبه‌نظامیان شیعه از ایران تا عراق، لبنان، یمن و سرزمین‌های فلسطینی ایجاد کرد؛ چیزی که عبدالله دوم، پادشاه اردن، با نگرانی از آن به‌عنوان «هلال شیعی» یاد کرد. تا سال ۲۰۱۴ تحلیلگران مرتباً از کنترل چهار پایتخت عربی توسط تهران سخن می‌گفتند: بغداد، بیروت، دمشق و صنعا.
 
به گزارش سرویس بین‌الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: از منظر نظامی، این محور امروز از هم پاشیده است. تنش‌زدایی محتاطانه میان ایران و عربستان سعودی طی دو سال گذشته—که پیش‌تر موتور اصلی درگیری فرقه‌ای منطقه بود—نیز به این برداشت دامن زده که نبرد فرقه‌ای در خاورمیانه پایان یافته است.
 
اما حتی اگر پرده بر محور مقاومت فرود آمده باشد، هویت سیاسی و مذهبی شیعه همچنان دست‌نخورده باقی مانده است. اگرچه شبکهٔ نیابتی ایران به تهران امکان می‌داد نفوذی فراتر از وزن طبیعی خود در جهان عرب داشته باشد، استقامت این محور همچنین بر قدرت پایدار ایمان، پیوندهای اجتماعی و خانوادگی شیعیان تکیه داشت. اینکه چه چیزی در آینده برای شیعیان منطقه رقم خواهد خورد، پرسشی کلیدی در برابر تلاش‌های کشورهای عربی خلیج فارس و ایالات متحده برای ایجاد ثبات پس از جنگ ویرانگر میان اسرائیل و حماس است. از همین رو، این بازیگران باید توجه بسیار بیشتری به جایگاه شیعیان منطقه—چه درون ایران و چه بیرون از آن—در برنامه‌ریزی‌های خود برای نظم جدید منطقه داشته باشند.
 
طرح کنونی برای خلع سلاح حزب‌الله بدون پایان‌دادن به اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل—و بدون بازسازی مناطق ویران‌شدهٔ شیعه‌نشین لبنان، جایگزینی خدماتی که شیعیان زمانی از حزب‌الله دریافت می‌کردند، یا افزایش سهم شیعیان در سیاست ملی—در عمل به حاشیه‌راندن شیعیان می‌انجامد. اگر اسرائیل تهدید خود برای یورش به لبنان را عملی کند، آن اقدام برای جامعهٔ شیعهٔ لبنان تهدیدی وجودی خواهد بود و آنان را به مقاومت وادار خواهد کرد. و با تثبیت دوبارهٔ حاکمیت سنی در سوریه و فشار ارتش آمریکا بر شبه‌نظامیان شیعه در عراق، احساس محاصرهٔ شیعیان ممکن است بُعدی منطقه‌ای به خود بگیرد. اگر شیعیان در تلاش‌های دولت‌سازی و دیپلماسی نادیده گرفته شوند، احتمالاً دوباره به سیاست‌های فرقه‌ای روی خواهند آورد—به‌عنوان راهی برای بقا—و این امر بی‌ثباتی گسترده‌تری ایجاد خواهد کرد. بدون سهیم‌کردن ایران در نظم جدید، مهار مؤثر آن نیز ممکن نخواهد بود.
 
جهش ایمان
 
اگرچه شیعیان تنها ۱۵ تا ۲۰ درصد از کل مسلمانان جهان را تشکیل می‌دهند، اما در خاورمیانه حدود نیمی از جمعیت مسلمان را شامل می‌شوند. آنان اکثریت در بحرین، ایران و عراق و نزدیک به اکثریت در یمن هستند و بزرگ‌ترین گروه مذهبی در لبنان را تشکیل می‌دهند. بااین‌حال، در سراسر قرن بیستم، چهرهٔ منطقه عمدتاً سنی بود. انقلاب اسلامی ایران در ۱۹۷۹ شبح برآمدن شیعیان—و واکنش سنی‌ها—را برانگیخت. تنش‌های فرقه‌ای زیربنای جنگ هشت‌سالهٔ ایران و عراق بود، جنگی که پیوندهای فراملی شیعه را تقویت کرد: ابومهدی المهندس، که بعدها رهبر شبه‌نظامیان شیعهٔ عراق شد، در آن جنگ از عراق گریخت و همراه ایرانی‌ها علیه صدام جنگید.
 
این پیوندهای فراملی پس از سقوط حکومت عراق در ۲۰۰۳ به‌طرز چشمگیری گسترش یافت. هویت مذهبی احیا شد، زیارت‌های شیعیان به ایران، عراق و سوریه افزایش یافت، و حوزه‌های نجف و قم دوباره نقش مرکزی یافتند. نیروهای سیاسی و نظامی شیعه خلأ قدرت در عراق را پر کردند.
 
در میانهٔ دههٔ ۲۰۰۰، سپاه پاسداران با کمک متحدان عراقی مانند المهندس و فرماندهان حزب‌الله لبنان مانند علی موسى دقدوق و عماد مغنیه، به سازمان‌دهی شبه‌نظامیان شیعهٔ عراقی پرداخت که حاضر نبودند خلع سلاح شده و به روند سیاسی تحت رهبری آمریکا بپیوندند.
 
با آغاز بهار عربی در ۲۰۱۱، نفوذ ایران و شیعیان افزایش بیشتری یافت زیرا جنگ‌های داخلی سوریه و یمن ماهیتی فرقه‌ای پیدا کردند. اگرچه حکومت علوی سوریه تنها پیوندی سست با تشیع داشت، اما تهدید اسلام‌گرایان سنی آنان را به ایران و حزب‌الله نزدیک‌تر کرد. در ۲۰۱۳ ایران و حزب‌الله نیروهای شیعهٔ افغان، عراقی و پاکستانی را برای جنگ در سوریه سازمان‌دهی کردند. در ۲۰۱۴ سپاه پاسداران به همراه شبه‌نظامیان شیعهٔ عراق جنگ تمام‌عیاری را علیه داعش آغاز کرد. قاسم سلیمانی، فرماندهٔ سپاه قدس، رهبری این نبردها را بر عهده گرفت و حضوری دائمی در میادین جنگ عراق و سوریه داشت. در یمن نیز، حوثی‌ها—که پیرو مذهب زیدی هستند—با ایران هم‌پیمان شدند.
 
پیروزی‌های نظامی بر داعش، حاکمیت شیعه در عراق، مقاومت حوثی در یمن و بقای حکومت سوریه را تضمین کرد. این پیروزی‌ها همچنین نبرد گروه‌های سنی مانند حماس و جهاد اسلامی فلسطین علیه اسرائیل را با مبارزات محور مقاومت پیوند داد. با تقویت این موفقیت‌ها، ایران توانست شبکهٔ نفوذ خود را از مدیترانه تا دریای سرخ گسترش دهد و «حلقهٔ آتش» پیرامون اسرائیل ایجاد کند.
 
شکاف‌های فزاینده
 
اما شکست قاطع داعش در سال ۲۰۱۹ زمینهٔ افول محور مقاومت را فراهم کرد. جذب جوانان شیعه به شبه‌نظامیان ضد داعش کاهش یافت. مراجع برجستهٔ شیعه نیز کمتر مایل بودند هویت مذهبی را با مبارزهٔ فراملیتی تحت هدایت تهران پیوند دهند. آیت‌الله علی سیستانی، مرجع تقلید ارشد عراق، از نجف فاصلهٔ خود را از محور افزایش داد و بر لزوم تمرکز بر دولت‌سازی و سیاست ملی تأکید کرد.
 
شبه‌نظامیان شیعه در عراق قلمرو وسیعی را در دست داشتند و عملاً از دولت مرکزی مستقل شده بودند. اما درگیری‌های درونی اعتبار آنان را کاهش داد. در ۲۰۲۰ سلیمانی و المهندس در حملهٔ آمریکا ترور شدند که ضربه‌ای بزرگ به محور بود. و در انتخابات ۲۰۲۱ ائتلاف‌های نزدیک به ایران تنها ۱۷ کرسی به‌دست آوردند—در مقایسه با ۴۸ کرسی در ۲۰۱۸.
 
حملهٔ حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به‌ظاهر قدرت محور را نشان داد، اما در واقع افول آن را آشکار کرد. اسرائیل در نوامبر ۲۰۲۴ با انفجار تجهیزات ارتباطی حزب‌الله، ده‌ها تن از فرماندهان آن را کشت و سیدحسن نصرالله را نیز در حمله‌ای هوایی ترور کرد. یک ماه بعد، حکومت اسد در برابر پیشروی نیروهای تحت حمایت ترکیه سقوط کرد.
 
وقتی اسرائیل و آمریکا در ژوئن حملات مستقیم خود علیه ایران را آغاز کردند، نیروهای نیابتی تهران برای دفاع از آن بسیج نشدند. ایران و متحدانش به ملی‌گرایی داخلی روی آوردند و از شعارهای فراملی فاصله گرفتند. امروز آنچه روزگاری شبکه‌ای تحت فرمان تهران بود، بیشتر شبیه مجموعه‌ای از گروه‌های مستقل است. در عراق ایران متحدانش را به سیاست‌ورزی تشویق می‌کند. و تغییرات فرهنگی و سیاسی در داخل ایران، راهبرد معنوی فراملی تهران را تضعیف کرده است.
 
اسرائیل می‌کوشد با تشدید شکاف‌های درونی شیعه، محور را نابود کند. اما تضعیف قدرت نظامی شیعه لزوماً به تضعیف هویت مذهبی و احساس هم‌سرنوشتی آنان نمی‌انجامد. زیارت‌ها در حال افزایش است؛ تنها در محرم امسال ۲۱ میلیون نفر به کربلا رفتند.
 
خطرات پنهان
 
با فشار بر شبه‌نظامیان برای خلع سلاح، شیعیان نگران آینده‌ای از حاشیه‌نشینی و خشونت‌اند. سوریه اکنون در دست نیروهای سنی است که زمانی با حزب‌الله جنگیده بودند. دولت جدید مورد حمایت ترکیه و عربستان است و احتمال سازش با اسرائیل را بررسی می‌کند. این وضعیت برای شیعیان لبنان و عراق نگران‌کننده است.
 
احساس تهدید می‌تواند شیعیان را به هویت‌گرایی فرقه‌ای سوق دهد. دروزی‌ها و علویان سوریه همین روند را آغاز کرده‌اند. برای جلوگیری از جنگ‌های داخلی جدید، دولت‌ها باید حقوق برابر برای همهٔ اقلیت‌ها تضمین کنند. در غیر این صورت، ایران بار دیگر به پشتیبان شیعیان تبدیل خواهد شد.
 
در عراق باید از رهبری میانه‌رو شیعه حمایت کرد. اصلاحات قانون اساسی برای پایان‌دادن به نظام سیاسی مبتنی بر شبه‌نظامیان ضروری است. فشار بیش از حد آمریکا برای دورکردن بغداد از تهران می‌تواند نتیجهٔ معکوس داشته باشد.
 
در سراسر منطقه، جلوگیری از خشونت مستلزم آن است که شیعیان آینده‌ای سیاسی و اقتصادی در کشورهای خود داشته باشند. خلع سلاح حزب‌الله بدون بازسازی مناطق شیعه‌نشین و بدون ادغام سیاسی شیعیان نتیجهٔ پایداری نخواهد داشت.
 
کشورهای عربی باید شیعیان را شهروندانی برابر ببینند، نه دست‌نشاندگان ایران. پیشبرد دولت‌سازی در لبنان و سوریه باید همراه با سرمایه‌گذاری اقتصادی در مناطق شیعه‌نشین باشد. در یمن نیز حفظ آتش‌بس با حوثی‌ها ضروری است.
 
بازسازی همراه با آشتی
 
اگر ایالات متحده خواهان پایان جنگ در خاورمیانه و شکوفایی عراق مستقل از ایران است، باید شیعیان را در نظم سیاسی جدید بگنجاند. در لبنان باید خلع سلاح حزب‌الله با برنامهٔ بازسازی اقتصادی و سیاسی همراه باشد. واشنگتن همچنین باید آتش‌بس میان حزب‌الله و اسرائیل را حفظ کند؛ زیرا هرگونه اشغال جنوب لبنان مقاومت شیعه را دوباره احیا خواهد کرد.
 
ایالات متحده همچنین باید از روند عادی‌سازی روابط میان کشورهای عربی و ایران حمایت کند، زیرا ایران برخلاف تصور دونالد ترامپ پس از جنگ ۱۲روزه احساس شکست نمی‌کند. ایران باور دارد موشک‌باران آن به‌اندازه‌ای بازدارنده بوده است که اسرائیل و آمریکا را از جنگ دوباره بازدارد.
 
پایداری منطقه به تعامل دیپلماتیک و اقتصادی ایران با جهان عرب وابسته است، اما این تعامل بدون پیشرفت در مذاکرات هسته‌ای امکان‌پذیر نیست. دیر یا زود، واشنگتن باید دوباره به میز مذاکره بازگردد.
 
شکاف‌نگه‌داشتن منطقهٔ شام ثبات نخواهد آورد. شیعیان باید در زندگی اجتماعی و سیاسی منطقه ادغام شوند. و ایران باید دریابد که از دیپلماسی و اقتصاد می‌تواند بیش از جنگ نیابتی سود ببرد. تضعیف شیعیان اگر با حذف سیاسی آنان همراه باشد، تنها آنان را دوباره به آغوش ایران خواهد راند و دور تازه‌ای از بی‌ثباتی رقم خواهد زد.