قسمت بیست و پنجم خاطرات میلسپو: در مقابل اعتراض چای‌کاران، اجازه دادیم محصول خود را آزادانه بفروشند؛ قصد ما این بود که تجارت چای را آزاد کنیم، بدون اینکه صنعت داخلی را نابود کرده باشیم

قسمت بیست و پنجم خاطرات میلسپو: در مقابل اعتراض چای‌کاران، اجازه دادیم محصول خود را آزادانه بفروشند؛ قصد ما این بود که تجارت چای را آزاد کنیم، بدون اینکه صنعت داخلی را نابود کرده باشیم
چای‌کاران ایرانی که شدیداً از جانب نمایندگانشان در مجلس حمایت می‌شدند - یکی دو نفر از نمایندگان منافعی در این صنعت داشتند - تقاضا کردند که یا ما سوبسید آنها را افزایش بدهیم، یا ورود چای خارجی را منع کنیم. آنچه ما کردیم این بود که به چایکاران ایرانی اجازه دادیم چای را آزادانه در بازار بفروشند و از وارد کنندگان خواستیم که مقداری از محصول داخلی را در مقابل حق حق وارد کردن چای خارجی بخرند. با این ترتیب قصد ما این بود که تجارت را تا جایی که می‌توانیم آزاد کنیم بدون آنکه صنعت داخلی را نابود کرده باشیم.

یادداشت‌های علم، جمعه ۲۴ آذر ۱۳۵۱: وقتی درباره گوسفندداری در سرخس، طرح خودم را عرض کردم، شاه گفت «اول ببین رودخانه تجن را روس‌ها و افغان‌ها منحرف نمی‌کنند، بعد آن را اجرا کن»

یادداشت‌های علم، جمعه ۲۴ آذر ۱۳۵۱: وقتی درباره گوسفندداری در سرخس، طرح خودم را عرض کردم، شاه گفت «اول ببین رودخانه تجن را روس‌ها و افغان‌ها منحرف نمی‌کنند، بعد آن را اجرا کن»
یادداشت‌های اسدالله علم: وقتی راجع به گوسفند داری در سرخس برای پانصد هزار گوسفند طرح خودم را به عرض رساندم، فرمودند: اول ببین آیا رودخانه تجن را روس‌ها و افغان‌ها منحرف نمی‌کنند، بعد این طرح را اجرا کن. برو کاملاً تحقیق کن. راجع به نفت فرمودند: میدانی چه میگویم؟

قسمت بیست و چهارم خاطرات میلسپو: پیشنهاد کردیم تجارت را به مؤسسات خصوصی بازگردانند، ولی دشواری‌های عظیمی راه هرگونه انتقال سریع از رژیم انحصارات دولتی به آزادی تجارت را سد کرده بود

قسمت بیست و چهارم خاطرات میلسپو: پیشنهاد کردیم تجارت را به مؤسسات خصوصی بازگردانند، ولی دشواری‌های عظیمی راه هرگونه انتقال سریع از رژیم انحصارات دولتی به آزادی تجارت را سد کرده بود
یشنهاد کردیم هر چه زودتر و سریع‌تر تجارت را به مؤسسات خصوصی بازگردانند. ولی دشواری‌های عظیمی راه هرگونه انتقال سریع از رژیم انحصارات دولتی به آزادی تجارت را سد کرده بود، بخصوص که این وضع در یک کشور شرقی در دوران اضطراری جنگ و در برابر تقاضا‌های روسیه توتالیتر در مورد تجارت پایاپای اتفاق می‌افتاد.

یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۵۱: شاه می‌خواهد به کلی مسأله قرارداد‌ها و امتیازات نفتی را براندازد؛ این کار دنیا را به هم می‌ریزد

یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۵۱: شاه می‌خواهد به کلی مسأله قرارداد‌ها و امتیازات نفتی را براندازد؛ این کار دنیا را به هم می‌ریزد
یادداشت‌های اسدالله علم: نفتی‌ها شرفیاب شدند، جلسه سه ساعته در حضور شاهنشاه داشتند. شاهنشاه می‌خواهند به کلی مسأله قرارداد‌ها و امتیازات نفتی را براندازند، یعنی ما فروشنده و آنها خریدار بشوند و بس. قدم انقلابی عجیبی است. دنیا را به هم میریزد.

قسمت بیست و سوم خاطرات میلسپو: وزارت دادگستری و شهربانی به توطئه کنندگان پیوسته بودند و برای ناراحت کردن و بی اعتبار ساختن ما از حدود وظایفشان فراتر می‌رفتند

قسمت بیست و سوم خاطرات میلسپو: وزارت دادگستری و شهربانی به توطئه کنندگان پیوسته بودند و برای ناراحت کردن و بی اعتبار ساختن ما از حدود وظایفشان فراتر می‌رفتند
بدبختانه در تهران بیش از هر جای دیگری با دشواری مواجه بودیم. در اینجا نادرستی، اشکال تراشی، دسیسه و تبلیغات به بی ن وضع رسیده بود. نخست وزیر و وزیران از ما پشتیبانی ناچیزی می‌کردند در حالیکه وزارت دادگستری و شهربانی به توطئه کنندگان پیوسته بودند و برای ناراحت کردن و بی اعتبار ساختن ما از حدود وظایفشان فراتر می رفتند. گروههای مختلف سرمایه داران ایرانی و دوستانشان در مجلس ابتدا فشار آوردند که برنامه اضطراری خود را در مورد حمل و نقل و تأمین و توزیع کالاها به آنان واگذار کنیم.

یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۵۱: سفیر انگلیس هر چه پرسید گفتم «نمی دانم»؛ خندید

یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۵۱: سفیر انگلیس هر چه پرسید گفتم «نمی دانم»؛ خندید
یادداشت‌های اسدالله علم: گفتم امریه از شاهنشاه دارم که با شما صحبت کنم و آن این است که یاغیان ظفار به این طرف مسقط رو به روی بندرعباس رسیده اند. یک عده ۲۵۰ نفری آن جا هستند و این گزارش ژنرال انگلیسی است که اکنون مشاور سلطان مسقط و عمان است. خیلی تعجب کرد. گفتم: به هر حال شاهنشاه می فرمایند اگر این خبر درست باشد و سلطان از ما بخواهد، ما فوری با عده زیاد آن جا می رویم و به کلی ریشۀ آنها را می‌کنیم. این کار را نمی‌شود تحمل کرد. بعد پرسید: عمر سقاف این جا چه کار داشت؟ گفتم: نمی‌دانم. خندید. گفت: شنیده ام حرف زیاد زده است، ولی بی موضوع. گفتم: نمی‌دانم گفت: فارلند چرا عوض شد. گفتم: نمی‌دانم. گفت: جانشین او نمی‌دانی کیست؟ گفتم: نمی‌دانم.

قسمت بیست و دوم خاطرات میلسپو: به ناچار به مجلس امتیازاتی دادیم و جلو تصویب قوانینی را گرفتیم که ممکن بود به عواقب مصیبت باری منتهی شود

قسمت بیست و دوم خاطرات میلسپو: به ناچار به مجلس امتیازاتی دادیم و جلو تصویب قوانینی را گرفتیم که ممکن بود به عواقب مصیبت باری منتهی شود
بی حوصلگی و هیجان بر جلسات مجلس حکم فرمایی می‌کرد. ما که مایل بودیم اصل حفظ اسرار اداری را که در قانون اختیارات قید شده بود، رعایت کنیم به ناچار امتیازاتی دادیم و بدین سان جلو تصویب قوانینی را گرفتیم که اگر شروع میشد، ممکن بود به عواقب مصیبت باری منتهی شود.

یادداشت‌های علم، ۲۱ آذر ۱۳۵۱: شاه مرقوم فرمودند که وصیت‌نامه‌شان در حال حاضر نوشته شده

یادداشت‌های علم، ۲۱ آذر ۱۳۵۱: شاه مرقوم فرمودند که وصیت‌نامه‌شان در حال حاضر نوشته شده
یادداشت‌های اسدالله علم: مدتی راجع به وصیت نامه خود که تنظیم فرموده‌اند با من حرف زدند. من حق ندارم این جا چیزی بنویسم، چون خدای نکرده ممکن است بر وصیت نامه اثر بگذارد، ولی مرقوم فرموده‌اند «در حال حاضر نوشته شده است».

قسمت بیستم و یکم خاطرات میلسپو: بعضی تغییرات جزئی در سازمان وزارت دارائی به عمل آورده بودیم

قسمت بیستم و یکم خاطرات میلسپو: بعضی تغییرات جزئی در سازمان وزارت دارائی به عمل آورده بودیم
ما بعضی تغییرات جزئی در سازمان وزارت دارائی به عمل آورده بودیم که البته مادام که وضع اضطراری ادامه داشت و اصلاحات مربوطه به شیوه کار صورت نگرفته بود، هیچ شباهتی به شکل دائمی مورد درخواست مجلس نداشت. آقای براون ریگ قانون استخدام کشوری جدیدی آماده کرده بود ولی وضع مجلس در آن هنگام تقدیم هر لایحه ای از این نوع را غیر مقتضی می ساخت.

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۵۱: باز مدتی با شاه در خصوص علت تعویض سفیر آمریکا بحث کردیم

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۵۱: باز مدتی با شاه در خصوص علت تعویض سفیر آمریکا بحث کردیم
یادداشت‌های اسدالله علم: صبح به اختصار شرفیاب شدم. فرمودند: "به آمریکایی‌ها بگو، اردنی ها می‌گویند تانک‌های ما را که شما تعمیر می‌کنید، موتور [آن را] هم باید بدهید. این که قرار نبود؛ قرار بود شما آمریکایی‌ها بدهید." باز مدتی در خصوص علت تعویض سفیر آمریکا بحث شد. فرمودند: دلیلی ندارد بخواهند بر علیه ما عملی بکنند! کاغذی در این خصوص مهدی شیبانی استاندار مازندران به من نوشته بود ارائه دادم. فرمودند: خیالبافی کرده. ولی قدری هم فکر فرمودند.

قسمت بیستم خاطرات میلسپو: نمایندگان مجلس مخالفت‌هائی با لایحه مالیات بر درآمد می‌کردند و ادعا داشتند نرخ‌هایی که ما پیشنهاد کرده‌ایم کشاورزی و صنعت را نابود، نظام اجتماعی ایران را مختل و مردم را از کشور خواهد راند / روزنامه‌ها بخصوص روزنامه‌های کمونیستی و چپگرا نمایندگان مجلس را مورد حمله قرار دادند

قسمت بیستم خاطرات میلسپو: نمایندگان مجلس مخالفت‌هائی با لایحه مالیات بر درآمد می‌کردند و ادعا داشتند نرخ‌هایی که ما پیشنهاد کرده‌ایم کشاورزی و صنعت را نابود، نظام اجتماعی ایران را مختل و مردم را از کشور خواهد راند / روزنامه‌ها بخصوص روزنامه‌های کمونیستی و چپگرا نمایندگان مجلس را مورد حمله قرار دادند
نوز نمایندگان مجلس مخالفت‌هائی با لایحه مالیات بر درآمد می کردند و ادعا داشتند که این قانون غیر ضروری است، دولت نباید کسر بودجه داشته باشد و نرخهایی که ما پیشنهاد کرده ایم کشاورزی و صنعت را نابود، نظام اجتماعی ایران را مختل و مردم را از کشور خواهد راند، من و و رابینسون با شکیبائی به این انتقادات پاسخ می‌دادیم. امتیازات و سازشهای گوناگونی پذیرفتیم. عمر مجلس سیزدهم در ۲۳ نوامبر ١٩٤٣ به پایان می رسید و نمایندگان ظاهراً امیدوار بودند تصویب این لایحه را تا آن تاریخ به تعویق انداخته و دولت را وادار کنند که لایحه را به مجلس بعدی تقدیم کند.