
سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
«انتخاب» هر شب یادداشتهای روزنوشت علم را منتشر میکند.
۷ اردیبهشت ۱۳۵۲: دیشب حالم سخت به هم خورد. معدهام خراب شد و تهوع پیدا کردم. صبح با سختی برخاستم، دوش آب سرد گرفتم که شاید سواری بروم، ممکن نشد. مجدداً حالم به هم خورد. باری تا ظهر خوابیدم. نیم ساعت به ظهر نهاوندی رئیس دانشگاه تهران پیش من آمد. توضیح داد که ما از وزرا دعوت کرده بودیم، خودشان نیامدند؛ حتی معاونین وزارتخانهها به من اطلاع دادند که ما نمیتوانیم در کمیسیونها حاضر شویم، چون دولت گفته است نروید. بعد هم من میدانستم که دولت از این مذاکرات سخت ناراحت خواهد شد. قبلاً هم به عرض شاهنشاه رسانده بودم آن شخصی هم که گفته است زمینهای بایر را بگیرند، این طور گفته است [که]اگر زمینهای داخل شهر تهران تا ده سال دیگر ساختمان نشود، دولت به قیمت منطقه خریداری کند (در صورتی که همین حالا دولت هر جا را دلش بخواهد ملی اعلام میکند). اینها همه بهانه جویی است که کلک این کنگره هم از بیخ و بن کنده شود. از ساعت ۱۰ صبح تا یک بعد از ظهر آباابان وزیر خارجه اسرائیل که به طور محرمانه به تهران آمده است، شرفیاب بود. بعد من در سلمانی شرفیاب شدم (ساعت یک بعد از ظهر). عرایض مختلف و زیاد داشتم، ضمن سلمانی عرض کردم. یک ساعت طول کشید. شاهنشاه فرمودند: از وزیر خارجه که به طور محرمانه در سویس با وزیر خارجه عراق مذاکره میکند، هیچ خبری نرسیده. جای تعجب است (من اطلاع داشتم). عرض کردم: تحقیق کنم؟ فرمودند: نه. فرمودند: به سفیر آلمان بگو مردکه پانصد ملیون مارک را پنج سال است در تهران معطل کردهاید که ادوات جنگی بسازیم، حالا به ما میگوئید ۳۷ ماه عقبتر از برنامه هستیم؟ تکلیف فرع این پول چه میشود؟ مطالب نهاوندی را عرض کردم. فرمودند: همین الساعه فوری به نخست وزیر تلفن کن و تمام را بگو. عرض کردم: نهاوندی مطالب را به قید محرمانه به چاکر گفت. فرمودند: هیچ اهمیت ندارد. همه را بگو. نمیدانم شاهنشاه از نخست وزیر چه رودرواسی دارند؟
لای عبدالله، مولای عبدالله برادر ملک حسن پادشاه مراکش مهمان ما است. امروز وارد شد. من هنوز او را ندیدهام....
یادداشتهای اسدالله علم: شاهنشاه مرا احضار و فرمودند که به رئیس دانشگاه بگو این چه حرفهایی است که در کمیسیونها میزنند؟ کی گفته است باید زمینهای بایر را غصب کرد؟ به علاوه چرا وزرا را دعوت نکردهاند که لااقل حرفهای خود را بزنند؟ من فوری متوجه شدم که نخست وزیر از انتقاداتی که از دولت به عمل آمده ناراحت است و میخواهد کلک این جلسه را هم مثل حزب مردم بکند. (چون شاهنشاه امر فرمودهاند دائمی باشد).