یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۵۱: علیا حضرت گفت میل دارم شخص سنگین وزنی با ولیعهد برای مسابقات فوتبال به اهواز برود، چون سفر اول او است

یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۵۱: علیا حضرت گفت میل دارم شخص سنگین وزنی با ولیعهد برای مسابقات فوتبال به اهواز برود، چون سفر اول او است
یادداشت‌های اسدالله علم: عصری علیا حضرت تلفن فرمودند که فردا ولیعهد به اهواز برای مسابقات فوتبال جوانان می‌رود. میل دارم شخص سنگین وزنی با او برود، چون سفر اول اوست. عرض کردم: هر چه امر بفرمایید اطاعت میشود. فرمودند: خیلی خوب بود اگر خودت میرفتی. عرض کردم: با افتخار...

قسمت چهل و پنجم خاطرات میلسپو: روزنامه مهر ایران را که به دولت بدهی مالی داشت با دو سه روزنامه دیگر که تا حد بی نزاکتی [به ما] فحاشی می‌کردند حذف کردیم

قسمت چهل و پنجم خاطرات میلسپو: روزنامه مهر ایران را که به دولت بدهی مالی داشت با دو سه روزنامه دیگر که تا حد بی نزاکتی [به ما] فحاشی می‌کردند حذف کردیم
یکی دیگر از مراحل ناخوشایند ماجرائی بود که ما با سیاست داخلی اصطکاک پیدا کردیم. برای مدیران جراید نیمه گرسنه ایرانی، اعلامیه ها و آگهیهای دولتی جنبۀ حیاتی داشت و آنها بصورت تفاوت بین مرگ و زندگی به آنها می نگریستند. دفتر نخست وزیر این بذل و بخشش را با گشاده دستی ولی بازدهی سیاسی بسیار ناچیز انجام می‌داد. آقای سهیلی با زیرکی پیشنهاد کرد که این کار پردردسر را به من واگذار کند و من با حسن نیت آن را پذیرفتم. ما تعداد روزنامه‌هائی را که آگهیهای دولتی را دریافت می‌کردند به پنج شش روزنامه که تیراژشان زیاد بود محدود ساخته و روزنامه مهر ایران را که به دولت بدهی مالی داشت با دو سه روزنامه دیگر که تا حد بی نزاکتی فحاشی می‌کردند حذف کردیم. نتیجه این کار را در نقل قول زیر مشاهده می کنید:

یادداشت‌های علم، سه‌شنبه ۲۶ دی ۱۳۵۱: شاه به ظاهر برای شکار [و] در باطن برای مذاکره به پاکستان می‌رود

یادداشت‌های علم، سه‌شنبه ۲۶ دی ۱۳۵۱: شاه به ظاهر برای شکار [و] در باطن برای مذاکره به پاکستان می‌رود
یادداشت‌های اسدالله علم: شاهنشاه برحسب دعوت بوتو، به ظاهر برای شکار [و] در باطن برای مذاکره به پاکستان تشریف بردند.

قسمت چهل و چهارم خاطرات میلسپو: شیوه‌های سیاسی «سید ضیاء» مشکوک بود؛ او به سایر نمایندگان القا می‌کرد که نفوذ خاصی بر من دارد

قسمت چهل و چهارم خاطرات میلسپو: شیوه‌های سیاسی «سید ضیاء» مشکوک بود؛ او به سایر نمایندگان القا می‌کرد که نفوذ خاصی بر من دارد
از سوی دیگر شیوه‌های سیاسی سید ضیاء مشکوک بود. او بدون شک امیدوار بود روابطی با هیئت برقرار کند که ما در ماشین سیاسی او به صورت مهره‌ای در آئیم و این فکر را به سایر نمایندگان القا می‌کرد که نفوذ خاصی بر من دارد. در واقع من با تقاضا‌های او همانند تقاضا‌های سایر نمایندگان رفتار می‌کردم؛ بعضی را می‌پذیرفتم و برخی دیگر را رد می‌کردم

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۵۱: شاه گفت دو راه پیش پای نفتی‌ها گذاشتم، خیلی هم رم نکردند

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۵۱: شاه گفت دو راه پیش پای نفتی‌ها گذاشتم، خیلی هم رم نکردند
یادداشت‌های اسدالله علم: شرفیابی نفتی‌ها تا پاسی از شب طول کشید... وقتی شاهنشاه برگشتند، دیدم خوشحال و سرحال هستند. پرسیدم: چه طور شد؟ فرمودند: دو راه جلوی پای آنها گذاشتم. یکی این که یا نظر مرا بپذیرید تا ۲۵ سال به شما نفت بفروشیم، با تخفیف مناسب که راضی باشید و به شما میدهیم و یا این که قرارداد شما را در ۱۹۷۹ تمام میکنم، بعد خودم میدانم چه میکنم. فرمودند: خیلی هم رم نکردند.

قسمت چهل و سوم خاطرات میلسپو: قصد داشتیم بی‌طرفی مطلق را در سیاست داخلی و خارجی ایران رعایت کنیم؛ مع‌ذلک این کار را دشوار یافتیم

قسمت چهل و سوم خاطرات میلسپو: قصد داشتیم بی‌طرفی مطلق را در سیاست داخلی و خارجی ایران رعایت کنیم؛ مع‌ذلک این کار را دشوار یافتیم
واقعیت این بود که ما در فکر و نیت خود قصد داشتیم بیطرفی مطلق را چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی رعایت کنیم. مع ذلک این کار را دشوار یافتیم که با همه سیاستمداران و گروه‌های ایرانی و قدرت‌های خارجی رویه دقیقاً یکسانی داشته باشیم، زیرا اشخاصی با ابراز همدلی و دوستی و تقاضا‌های منطقی به ما مراجعه می‌کردند برخی دیگر با روحیه انتقادی و تقاضا‌های غیر ممکن و بعضی‌ها هم اصلاً مراجعه نمی‌کردند.

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۵۱: شاهنشاه پیشنهاد نفتی‌ها رد کردند و به من گفتند «توی دهانشان زدم»

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۵۱: شاهنشاه پیشنهاد نفتی‌ها رد کردند و به من گفتند «توی دهانشان زدم»
یادداشت‌های اسدالله علم: عصر نفتی‌ها شرفیاب شدند و دستشان را باز کردند. البته به ما تا حال چیزی نگفته بودند، ولی همان مسأله مشارکت بود. با این تفاوت که اگر به اعراب در سال ۱۹۸۳ پنجاه و یک درصد مشارکت میدهیم، به ایران از حالا میدهیم. البته شاهنشاه رد کردند.

قسمت چهل و دوم خاطرات میلسپو: اشخاصی پولهای زیادی برای مبارزه با هیئت خرج کرده‌اند؛ بدنبال آنان انگلهای اقتصادی از انواع مختلف قرار داشتند

قسمت چهل و دوم خاطرات میلسپو: اشخاصی پولهای زیادی برای مبارزه با هیئت خرج کرده‌اند؛ بدنبال آنان انگلهای اقتصادی از انواع مختلف قرار داشتند
گروه مخالف ما در مجلس از تعدادی نمایندگان که دارای مغز تجارتی بودند، سیاستمداران و بازرگانان از جمله سودجویان سابق، انحصارطلبان و استعمارگران الهام می‌گرفت. برنامه‌ی مالیاتی و فعالیتهای اقتصادی ما دشمنی تعدادی از مالکان عمده و تجار کم و بیش متنفذ را برانگیخته بود. به ما گزارش داده شد که این اشخاص پولهای زیادی برای مبارزه با هیئت خرج کرده‌اند. بدنبال آنان انگلهای اقتصادی از انواع مختلف قرار داشتند

یادداشت‌های علم، شنبه ۲۳ دی ۱۳۵۱: شاه در جواب سفیر انگلیس درباره نفت گفت ارواح ننه شان

یادداشت‌های علم، شنبه ۲۳ دی ۱۳۵۱: شاه در جواب سفیر انگلیس درباره نفت گفت ارواح ننه شان
یادداشت‌های اسدالله علم: دیروز سفیر انگلیس از من پرسید: این خبر راکی به اکسپرس داد؟ با آن که می دانستم نخست وزیر بود گفتم نمیدانم. به شاهنشاه که عرض کردم، فرمودند: ممکن است کمپانی نفتی فرانسوی داده باشد. ضمناً سفیر انگلیس می گفت گو این که شما نفت را ملی کرده اید ولی برای کمپانیها هم contractual rights and qualification باقیمانده است. سر شام عرض کردم. فرمودند: ارواح ننه شان. سفیر انگلیس گفته بود [قرارداد خرید و فروش] ۱۰۰٪ [انتقال مالکیت] take over است. فرمودند: این کار در سال ۱۹۵۴ شده است.

قسمت چهل و یکم خاطرات میلسپو: ایرانیان در انتظار معجزه‌های ناگهانی و سود‌های خصوصی کلان بودند؛ ما نه می‌توانستیم معجزه بیافرینیم و نه سود به جیب کسی سرازیر کنیم

قسمت چهل و یکم خاطرات میلسپو: ایرانیان در انتظار معجزه‌های ناگهانی و سود‌های خصوصی کلان بودند؛ ما نه می‌توانستیم معجزه بیافرینیم و نه سود به جیب کسی سرازیر کنیم
جنگ جهانی، حضور نیروهای متفقین، تورم رو به افزایش، تهدید قحطی، کاستیهای هیئت در آغاز کار و کندی زیادی که برای افزایش نفرات خود بکار برد بعلاوه دشواریهای بیشمار کوچکتر از جمله مخالفت و کارشکنی روسها، حصول نتایج نمایشی را برای ما غیر ممکن می ساخت و حتی نتوانستیم تا چند ماه هیچ نمایش قانع کننده ای از سودمندی و پیشرفت را به نمایندگان ساده لوح و مردم ارائه دهیم. ایرانیان در انتظار معجزه های ناگهانی و سودهای خصوصی کلان بسر می‌بردند و ما نه می توانستیم معجزه بیافرینیم و نه سود به جیب کسی سرازیر کنیم.