قسمت پنجاه و چهارم خاطرات میلسپو: یک سوم اعضای هیئت در ترک ایران از من پیروی کردند؛ کسانی که باقی ماندند وظایفی را که بر عهده شان واگذار شده بود بطور ناقص انجام می‌دادند

قسمت پنجاه و چهارم خاطرات میلسپو: یک سوم اعضای هیئت در ترک ایران از من پیروی کردند؛ کسانی که باقی ماندند وظایفی را که بر عهده شان واگذار شده بود بطور ناقص انجام می‌دادند
در حدود یک سوم اعضای هیئت در ترک ایران از من پیروی کردند. کسانی که باقی ماندند خود به خود تبدیل به مستشارانی بدون سر و ناهمگون شدند که وظایفی را که از سوی مدیریت وزارت دارائی بر عهده شان واگذار شده بود بطور ناقص انجام می‌دادند. از آن پس امریکائیان مزبور دیگر یک هیئت را تشکیل نمی دادند.

یادداشت‌های علم، جمعه ۶ بهمن ۱۳۵۱: حزب ایران نوین و گردانندگان انقلاب از من دعوت نکرده بودند، اینها خرند؛ به جای آن سواری رفتم، خیلی خوش گذشت

یادداشت‌های علم، جمعه ۶ بهمن ۱۳۵۱: حزب ایران نوین و گردانندگان انقلاب از من دعوت نکرده بودند، اینها خرند؛ به جای آن سواری رفتم، خیلی خوش گذشت
یادداشت‌های اسدالله علم: امروز رژه عظیم کارگران و کشاورزان و دانشجویان و ... به مناسبت ۶ بهمن بود. اما حزب ایران نوین و گردانندگان انقلاب از من دعوت نکرده بودند. خیلی مضحک است، چون اینها خودشان را پاسدار انقلاب می‌خوانند و من سرباز انقلاب و مجری انقلاب هستم. ولی تأثیری ندارد. من به ریش آنها می‌خندم. اینها فکر میکنند از نبودن من در آن جا من را در [پرده فراموشی] می‌گذارند، آن وقت مردم برای مرگ مادرم آن تظاهرات عجیب را می‌کنند. من که علاقه به هیچ چیز جز سلامتی شاه ندارم. اینها خرند که این مطلب را نمی‌فهمند! به جای آن سواری رفتم. خیلی خوش گذشت. هوا نسبتاً معتدل بود و از سرما کاسته شده بود.  

قسمت پنجاه و سوم خاطرات میلسپو: نخست‌وزیر از پذیرفتن شرایطم خودداری کرد، استعفای من قطعی شد و ایران را ترک کردم

قسمت پنجاه و سوم خاطرات میلسپو: نخست‌وزیر از پذیرفتن شرایطم خودداری کرد، استعفای من قطعی شد و ایران را ترک کردم
آقای بیات از پذیرفتن شرایط من خودداری کرد. استعفای من در ۱۵ فوریه قطعی شد و من در ۲۸ فوریه، همراه با پل گوردون مدیر کل دارائی مشهد که با همان دشواری‌های ما در تهران روبه‌رو شده بود، ایران را ترک کردم.

یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۵۱: «جانسون» دوست من بود، ولی رئیس‌جمهوری قوی برای آمریکا نبود

یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۵۱: «جانسون» دوست من بود، ولی رئیس‌جمهوری قوی برای آمریکا نبود
یادداشت‌های اسدالله علم: صبح در مجلس سنا حاضر شدم که بحث از فرمایشات همایونی بود. ۱۲ نفر از دو مجلس راجع به ۱۲ ماده انقلاب صحبت کردند، ۶ نفر از هر مجلس. من بعد از نطق رئیس مجلس سنا جلسه را ترک کردم و به سفارت آمریکا رفتم، دفتر یاد بود جانسون بیچاره را که دوست خیلی صمیمی خود من هم بود، امضاء کردم. دوست من بود، ولی رئیس جمهوری قوی برای آمریکا نبود.

قسمت پنجاه و دوم خاطرات میلسپو: می توانستم استعفای خود را تقدیم کنم ولی این کار دست مخالفانم را قوی تر خواهد ساخت؛ هیچ اطمینانی هم به پشتیبانی دولت آمریکا نداشتم

قسمت پنجاه و دوم خاطرات میلسپو: می توانستم استعفای خود را تقدیم کنم ولی این کار دست مخالفانم را قوی تر خواهد ساخت؛ هیچ اطمینانی هم به پشتیبانی دولت آمریکا نداشتم
همانطور که به نخست وزیر گفته بودم هدف نهائی مبارزه گروه مخالفان که آتش حمله خود را متوجه اختیارات و شخص من ساخته بود، نابودی هیئت بود. چند ماه قبل از این وقایع من تمایل شخصی خود را به ترک این شغل به وزارت خارجه امریکا اطلاع داده بودم و امید داشتم دولت ایالات متحد گامهایی در راه حفظ تداوم و یکپارچگی هیئت بردارد و از من پشتیبانی کند تا بتوانم بدون صدمه زدن به هیئت و پیشرفت کار آن و حیثیت امریکا از کار کناره گیری کنم. ضمن مذاکرات مجلس درباره لغو قانون اختیارات، من می توانستم همانطور که در بحرانهای قبلی اکتبر ١٩٤٣ و ژوئن ١٩٤٤ عمل کرده بودم استعفای خود را تقدیم کنم. ولی این کار را نکردم چون می دانستم که این کار دست مخالفانم را قوی تر خواهد ساخت.

یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۵۱: صبح ساعت ۶ نیکسون اعلام کرد که متارکه در جنگ ویتنام از دوشنبه آغاز می‌شود، اما عجب صلحی است که قوه متخاصم ویتنام شمالی در ویتنام جنوبی باقی می‌ماند!

یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۵۱: صبح ساعت ۶ نیکسون اعلام کرد که متارکه در جنگ ویتنام از دوشنبه آغاز می‌شود، اما عجب صلحی است که قوه متخاصم ویتنام شمالی در ویتنام جنوبی باقی می‌ماند!
یادداشت‌های اسدالله علم: عرض کردم: صبح ساعت ۶ نیکسون اعلام کرد که متارکه در جنگ ویتنام از دوشنبه آغاز می‌شود و شرایط صلح را رادیوها به اختصار گزارش دادند. اما عجب صلحی است که قوه متخاصم ویتنام شمالی در ویتنام جنوبی باقی می ماند!... منطق نیکسون و کیسینجر هم این است که اگر می‌خواستیم آنها را بیرون کنیم، باز هم جنگ ادامه پیدا می‌کرد. پس تا حالا چرا جنگیدید؟ فرمودند: مثل این است که آمریکایی‌ها می‌دانند که ویتنام جنوبی مآلا محکوم به پیوستن به ویتنام شمالی است.

قسمت پنجاه و یکم خاطرات میلسپو: نظر به اینکه قانون لغو اختیارات به مرحله اجرا گذاشته می‌شد، هیئت وزیران که فاقد هرگونه برنامه و تجربه‌ای بود، باید رهبری این عملیات پیچیده را بر عهده می‌گرفت

قسمت پنجاه و یکم خاطرات میلسپو: نظر به اینکه قانون لغو اختیارات به مرحله اجرا گذاشته می‌شد، هیئت وزیران که فاقد هرگونه برنامه و تجربه‌ای بود، باید رهبری این عملیات پیچیده را بر عهده می‌گرفت
نظر به اینکه قانون لغو اختیارات از تاریخ تصویب به کرحله اجرا گذاشته می‌شد، هیئت وزیران که به هیچ وجه آمادگی نداشت و فاقد هرگونه تجربه و برنامه‌ای بود، می‌بایست بی درنگ رهبری این عملیات پیچیده را در سطح کشور بر عهده بگیرد.

یادداشت‌های علم، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۵۱: افسوس من بر این است که «شاه» با یک مشت هیئت حاکمه نوکر باب، چه طور توفیق کامل خواهد یافت؟

یادداشت‌های علم، سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۳۵۱: افسوس من بر این است که «شاه» با یک مشت هیئت حاکمه نوکر باب، چه طور توفیق کامل خواهد یافت؟
یادداشت‌های اسدالله علم: شاهنشاه با کمال تدبیر و درایت و خونسردی و محاسبه و منطق دارد از تمام قید و بند‌های سیاست‌های خارجی، خود را آزاد میسازد. افسوس من بر این است که با یک مشت هیئت حاکمه نوکر باب که معلوم نیست سرشان به کجا بند است چه طور توفیق کامل خواهد یافت؟

قسمت پنجاهم خاطرات میلسپو: نخست‌وزیر تحت تأثیر پیشنهاد من برای تشکیل جلسه با نمایندگان منتقد، قرار نگرفت

قسمت پنجاهم خاطرات میلسپو: نخست‌وزیر تحت تأثیر پیشنهاد من برای تشکیل جلسه با نمایندگان منتقد، قرار نگرفت
سه بار در ۷ و ۹ و ۱۳ دسامبر مذاکرات مفصلی با نخست وزیر داشتم و به وی اطلاع دادم که ما به دولت سابق پیشنهاد کرده بودیم که کمیسیون خاصی به منظور مطالعه قوانین اقتصادی و تهیه قوانین جدید مطابق نیازهای بعد از جنگ کشور تشکیل دهد. او ظاهراً تحت تأثیر این پیشنهاد و نیز پیشنهاد دیگرم درباره اینکه نمایندگانی که از کار ما انتقاد می کردند، یک جلسه توجیهی با من و دستیارانم تشکیل بدهند، قرار نگرفت.

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۵۱: پدرسوخته «راکول»، وزیر مختار وقت آمریکا، نوکر می‌خواست و من نوکر نمی‌شدم؛ به این جهت بی علاقه به سقوط من نبود

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۵۱: پدرسوخته «راکول»، وزیر مختار وقت آمریکا، نوکر می‌خواست و من نوکر نمی‌شدم؛ به این جهت بی علاقه به سقوط من نبود
یادداشت‌های اسدالله علم: عرض کردم: ممکن است فراماسونری کاری کرده باشد، چون من عضو آنها نشدم، ولی من بعید میدانم که در آن جریان انگلیسی‌ها مداخله [کرده باشند]... به نظر چاکر عناصر چپ بودند که می‌دیدند منافع آنها از بین می‌رود- تبلیغاتی آنها با انقلاب شاه از بین می‌رود - و همچنین آمریکایی ها... پدر سوخته راکول وزیر مختار وقت آمریکا، نوکر میخواست و من نوکر نمی‌شدم به این جهت بی علاقه به سقوط من نبود و حتی خیلی علاقه هم داشت و حسنعلی منصور را هم که در جیب خودش داشت که بعد هم آمد