پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ انتخاب: صبح مشغول کار بودم. ظهر گذشته بود که از دکتر لموانیک تلفون رسیده خواهش کرد ناهار منزل او برم. به واسطه گرو عملجات، مترو کار نمیکند و هوای اتومبیلها هم بالا رفته؛ یک ساعت و نیم معطل شدم تا یک تاکسی چنگ آوردم. اتومبیل خودمان را خواستم، فراهم نشد. عذر خواستم، قبول نکرد. خلاصه متجاوز از دو ساعت از ظهر گذشته منزل دکتر رسیده آخرِ ناهار بود. از مهمانها کسی که اهمیت داشت مسیو پنلوه دانشمند ریاضی بود که سابقا رئیسالوزرا بوده است. با او در باب مجمع نجومی صحبت کردم خیلی استقبال کرد و قرار شد به اتفاق فلاماریون مرا به مجمع معرفی کند. دیگر نماینده آلبانی آنجا بود. فرانسه خوب حرف میزد. از ایطالیا خیلی دلتنگی داشت. بعد از ناهار زنها خواندند و پیانو زدند. از آنجا با آنکه راه خیلی دور بود منزل گلوبیف رفتم. میگفت کارهای مملکتی گویا مانع باشد که در این پاییز به طهران بروم. چون جزء صلیب احمر و تهیه آذوقه روسیه است.
شب باز خانم لهستانی اینجا بود. عبدالحسینخان [دیپلمات جزو هیات ایران و پسر وزیر خارجه] در مزخرفگویی معرکه میکند. بینی بینالله هم خیلی خر است هم کلهخر. پدرش خیلی متغیر شد. وقت خواب نیکومد خواندم.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۱۴۰ و ۱۴۱.