پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح میرزا محمدخان آمد و قدری صحبت کردیم. دو پاکت و دو کارتپستال از طهران به توسط پست رسید. تقریبا یک ماهه آمده بود. خیلی خوشوقت شدم. بعد به پالهروایال رفته دو مداد طلا و دو خلال طلا و یک سنجاق مرصع خریدم و نزد مشتری خودم رفتم آدرس و سفارشنامه برای ساعتفروش داد و گردنبند مروارید از سیزده هزار فرانک تا پنجاه هزار فرانک نشان داد.
رفتم به هوتل موریس و با انتظام رفتیم به براسری ناهار خوردیم. قبلا کاغذی را که در جواب ممتازالسلطنه میخواستند بنویسند تهیه کردیم و بنا شد عصر صدیقالسلطنه ببرد و معینالملک هم همراه او برود.
بعد از ناهار که با انتظام میآمدیم در کوچه ریولی دو ساعت دستبند یکی مردانه و یکی زنانه و یک جفت گل کفش خریدم و رفتم هوتل موریس کاغذی که برای طهران نوشته بودم تکمیل کردم. کاغذی هم برای غفارخان نوشتم و منزل آمدم ترتیب کارهای خود را دادم و برگشتم هوتل موریس با انتظام و مفتاحالسلطنه رفتیم به هوتل ساووا شام خوردیم. معلوم شد ممتازالسلطنه بیستوچهار ساعت وقت خواسته که نامه خود را تقدیم کند. تا ببینیم چه میشود. بعد رفتیم منزل مفتاحالسلطنه در هوتل رژینا قدری صحبت کردیم و برگشتیم به منزل برای خواب.
امروز شاه برای خداحافظی به دیدن مسیو دشانل [رئیسجمهور فرانسه] رفته، بعد او هم به بازدید آمد و شاه نشان تاج به رئیسجمهور داد و از قراری که میگفتند خیلی مجلس به مهربانی گذشته و نصرتالدوله [وزیر خارجه] هم اردشیرخان را به سمت شارژدافر همراه برده بود و با آنکه مسیو فوکیر رئیس تشریفات میل نداشت فقدان ممتازالسلطنه ظاهر شود نتوانست از این مسئله جلوگیری کند.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: بنیاد موقوفات دکتر افشار و سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۳۶۹ و ۳۷۰.