پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
«انتخاب» هر شب یادداشت های روزنوشت علم را منتشر می کند.
پنجشنبه ۶ و جمعه ۷ شهریور ۱۳۴۸: از مناطق نوسازی شده زلزله خراسان بازدید کردیم و دو شب شاهنشاه در بیرجند توقف داشتند. صبح شنبه مراجعت می کنیم. شهبانو به علت بارداری تشریف نیاوردند و من هم قبلاً در این خصوص اعلامیه داده بودم که افکار عمومی نگویند چرا تشریف نیاوردند مناطق را بازدید کنند. بسیار در این دو روزه با این که برنامه سنگین بود، خوش گذشت. ماشاء الله شاه جزئیات را سوال می فرمایند. فردوس ،گناباد بیدخت دشت بیاض، (کارشک) Kareshk ( بیناباج) Binabadge و ( خضری) Khezri مورد بازدید شاهنشاه واقع شد. همه جا خوب کار شده و شاهنشاه کاملاً راضی بودند. در خضری نیم (بلوک) شركت سهامی زراعی درست شده و منازل را هم ارتش ساخته است، خیلی خوب است. خدا به شاه عمر بدهد. هیچکس فکر نمی کرد در ظرف یک سال وضع به این صورت درآید، گو این که خیلی از دهات ساخته نشده (مجموعاً ده هزار خانه ویران شده بود). ولی کار روی روال صحیح است. امر فرمودند قیمت خانه ها که به مردم داده شده، به نصف تقلیل دهند. بی جهت نیست خدا این شاه را حفظ می کند. خوشبختانه دو شب مهتاب و هوای بیرجند در نهایت لطافت بود. دیشب مقداری در مهتاب در رکاب شاهنشاه گردش کردم. مذاکرات مفصل از گذشته و حال و آینده شد. مخصوصاً از این که نفوذ آخوندها کم شده هر دو راضی بودیم. فرمودند (آیت الله محمدرضا) گلپایگانی در قم منبر رفته گفته است وضع ما ایرانیان با علماء عراق فرق ندارد. ما هم تحت فشار هستیم... راستی چه مردم حق نشناسی هستند... ولی چاره ای نیست باید با آنها تا اندازه ای مدارا کرد. فرمودند «صحیح است. آیا هنوز خارجی ها در آخوندها نفوذ و به آنها امید دارند؟» عرض کردم سیاست کهنه انگلیس که این بود و به نظرم هنوز هم تا اندازه ای مراعات بکنند.
امروز صبح شاهنشاه پادگان بیرجند را بازدید فرمودند. من هم که هرگز در قسمت های نظامی در رکاب نمی روم فضولی کرده رفتم. (به قدری) خسته شدم که اکنون در طیاره این سطور را مینویسم (هنوز) خستگی اذیتم می کند. شاه به مبال سربازخانه هم سر زدند. وقتی مردم ما این تاریخچه بی حب و بغض را بخوانند، خواهند دانست چه گوهر گرانبهایی را از دست داده اند.
به هر صورت من از این سفر راضی برمی گردم، به چند دلیل. یکی این که به شاهنشاه خوش گذشت. دیگر این که دو توفیق یافتم، اول این که در این سفر موفق شدم شاهنشاه را متقاعد کنم از (درآمدی که از) معادن گاز سرشار سرخس به دست می آید، با قانون چند درصدی را اختصاص به آستان قدس رضوی بدهند. سابقاً هم عرض کرده ،بودم فرموده بودند چون خودم حق التولیه می برم ممکن است مردم خیال کنند برای آن است. این سفر عرض کردم در متن قانون بگذارید که حق التولیه به شاهنشاه تعلق نمی گیرد. قبول فرمودند. خدا عمرش بدهد بی جهت نیست در هر کاری شانس و توفیق دارد. موضوع دیگر این که از نفوذ خودم استفاده کردم که خانه های قائنات به هر صورت بهتر و خوبتر از همه جا ساخته شود (نیم بلوک وسیله ارتش و بیناباج، كارشک، وكيل آباد و دشت بیاض وسیله تجار).
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدای
بر منتهای همّت خود کامران شدم
امروز که نزدیک تهران میشدیم منظره عجیبی می بینم. در توچال برف تازه روی برف سال گذشته بارید. در طرف جنوب سمت تهران سال هاست این اتفاق نیفتاده است. امسال آب سال بهتر است ولی محصول آن قدرها خوب نیست. به قول کدخداهای قدیم سالی که آب است، نان نیست!