قسمت پنجاه و نهم خاطرات میلسپو: سه قدرت، شوروی، انگلیس و امریکا در اجرای برنامه‌های تبلیعاتی جنگی در ایران متحد نبودند؛ سه دولت فعالیت‌های مختلف خود را در راه تحکیم روابط فرهنگی بطور جداگانه انجام می‌دادند

قسمت پنجاه و نهم خاطرات میلسپو: سه قدرت، شوروی، انگلیس و امریکا در اجرای برنامه‌های تبلیعاتی جنگی در ایران متحد نبودند؛ سه دولت فعالیت‌های مختلف خود را در راه تحکیم روابط فرهنگی بطور جداگانه انجام می‌دادند
سه قدرت در اجرای برنامه‌های تبلیعاتی جنگی در ایران متحد نبودند. بصورت ظاهر سه جنگ در جریان بود: یک جنگ روسی، یک جنگ انگلیسی و یک جنگ امریکایی که بطور مبهم طرح‌ریزی شده بود. همچنین‌ سه دولت فعالیتهای مختلف خود را در راه تحکیم روابط فرهنگی بطور جداگانه انجام می دادند. انگلیسیها یک مرکز اطلاعات داشتند که روزنامه یومیه ای به زبان انگلیسی منتشر می‌کرد. انجمن فرهنگی ایران و انگلیس را تأسیس و یک مدرسه را اداره می‌کردند و جلسات سخنرانی، تئاتر و نمایش فیلم ترتیب می دادند. نیز ترتیب تحصیل جوانان ایرانی را در انگلستان فراهم می ساختند.

یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۵۱: شاه گفت به سفیر آمریکا بگویم که مطالبی که شاه در کنگره گفت، صورت قانونی به خود گرفته و دیگر درباره آن چک و چانه زدن امکان ندارد

یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۵۱: شاه گفت به سفیر آمریکا بگویم که مطالبی که شاه در کنگره گفت، صورت قانونی به خود گرفته و دیگر درباره آن چک و چانه زدن امکان ندارد
یادداشت‌های اسدالله علم: فرمودند: «حالا که از اتاق من خارج می‌شوی، سفیر آمریکا در اتاق انتظار منتظر شرفیابی خواهد بود. قبل از آن که بیاید پیش من، با او سلام علیک کن و بگو که مطالبی که شاه در کنگره گفت، دو روز بعد در جلسه مشترک مجلسین صورت قانونی به خود گرفت. دیگر درباره آن چک و چانه زدن امکان ندارد.» یعنی نفتی ها بر فرض چیزی بخواهند، ما نمی‌توانیم از راه خودمان برگردیم. ماشاءالله شاه قوی است و می‌داند چه می‌کند. حال چرا به من می‌فرمایند «این مطلب را تو بگو» برای این است که زمینه فرمایشات خودشان که خواهند فرمود، مهیا باشد. من مرخص شدم و با سفیر آمریکا همین طور صحبت کردم. بعد او شرفیاب شد.

قسمت پنجاه و هشتم خاطرات میلسپو: شوروی‌ها در ایران با اعتماد به نفس و انگلیسی‌ها و امریکایی‌ها با کم‌رویی عمل می‌کردند

قسمت پنجاه و هشتم خاطرات میلسپو: شوروی‌ها در ایران با اعتماد به نفس و انگلیسی‌ها و امریکایی‌ها با کم‌رویی عمل می‌کردند
در ایران شوروی‌ها با اعتماد به نفس و درک روشن از نیاز‌های ملی بعد از جنگ خود عمل میکردند، در حالیکه انگلیسی‌ها و امریکائی‌ها با کم روئی بدون هدف روشن با به تعویق افکندن مسائل و اصول سازش عمل میکردند.

یادداشت‌های علم، سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۵۱: از سفر شاهنشاه به اروپا ناراحت هستم، چون مجلات و روزنامه‌های خارجی خیلی آن را منعکس می‌کنند؛ به علاوه درگیری نفت هم جای نگرانی دارد

یادداشت‌های علم، سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۵۱: از سفر شاهنشاه به اروپا ناراحت هستم، چون مجلات و روزنامه‌های خارجی خیلی آن را منعکس می‌کنند؛ به علاوه درگیری نفت هم جای نگرانی دارد
یادداشت‌های اسدالله علم: بعد از ظهر سه چهار ساعت با مقامات خودمان همچنین با [مقامات]سیا و [اینتلیجنس سرویس]به طور علیحده برای امور امنیتی شاهنشاه در سنت موریتز گفت‌و‌گو و نقشه کشیدم. نمیدانم چرا از این سفر شاهنشاه این قدر ناراحت هستم، چون مجلات و روزنامه‌های خارجی خیلی این سفر را منعکس میکنند. به علاوه درگیری نفت هم جای نگرانی دارد؛ گو این که عقل و تدبیر شاه و شانس شاه زیاد است.

قسمت پنجاه و هفتم خاطرات میلسپو: تا جایی که ایرانیان می‌توانستند مشاهده کنند، آمریکا نیز همانند انگلیس از روس‌ها می‌ترسید و نفوذ اندکی بر اعمال آن‌ها داشت

قسمت پنجاه و هفتم خاطرات میلسپو: تا جایی که ایرانیان می‌توانستند مشاهده کنند، آمریکا نیز همانند انگلیس از روس‌ها می‌ترسید و نفوذ اندکی بر اعمال آن‌ها داشت
روس‌ها نتوانستند یا نخواستند به عضویت مرکز تدارکات خاورمیانه، شورای باربری راه یا هر مؤسسه دیگری که متفقین بن منظور همکاری تأسیس کرده بودند در آیند. این وضع به حیثیت امریکائی‌ها لطمه می‌زد، زیرا ایرانیان انتظار یک نمایش واقعی قدرت از آمریکائی‌ها را نه تنها با آلمان و ژاپن، بلکه در مورد روسیه شوروی داشتند. تا جایی که ایرانیان می‌توانستند مشاهده کنند، دولت آمریکا نیز همانند دولت انگلیس از روس‌ها می‌ترسید و نفوذ اندکی بر اعمال روس‌ها داشت

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۵۱: سفیر شاه از رباط گفت «مردم مغرب هم دهه انقلاب ایران را جشن گرفته‌اند»؛ چه‌قدر راست می‌گوید، خدا می‌داند!

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۵۱: سفیر شاه از رباط گفت «مردم مغرب هم دهه انقلاب ایران را جشن گرفته‌اند»؛ چه‌قدر راست می‌گوید، خدا می‌داند!
یادداشت‌های اسدالله علم: عصری دوباره شرفیاب شدم. باز هم یک ساعت و نیم شرفیاب بودم که تمام کار‌های عقب افتاده را به عرض رساندم. عریضه از سفیر شاهنشاه از رباط رسیده بود که به عرض رسید. مطلب مهمی نداشت. فقط مربوط به رفتن یاسر عرفات رئیس الفتح به مغرب و پذیرایی از او بود و دیگر این که مردم مغرب هم دهه انقلاب ایران را جشن گرفته‌اند. چه قدر سفیر راست میگوید خدا می‌داند!

قسمت پنجاه و ششم خاطرات میلسپو: انصاف حکم می‌کرد که وقتی دولتهای بریتانیا و شوروی در ١٩٤١ به ایران حمله کردند با این کشور مانند دشمن رفتار کنند زیرا حکومت وقت از هر جهت خود را تسلیم آلمان هیتلری کرده بود

قسمت پنجاه و ششم خاطرات میلسپو: انصاف حکم می‌کرد که وقتی دولتهای بریتانیا و شوروی در ١٩٤١ به ایران حمله کردند با این کشور مانند دشمن رفتار کنند زیرا حکومت وقت از هر جهت خود را تسلیم آلمان هیتلری کرده بود
انصاف حکم می‌کرد که وقتی دولتهای بریتانیای کبیر و اتحاد جماهیر شوروی در ١٩٤١ به ایران حمله کردند با این کشور مانند دشمن رفتار کنند زیرا حکومت وقت از هر جهت خود را تسلیم آلمان هیتلری کرده بود. حتی پس از امضای پیمان سه جانبه اتحاد، ایرانیان تا جایی که من شاهد بودم‌ هیچ گاه احساسات غیر دوستانه نسبت به آلمان نازی نداشتند و هرگز بطور عموم و مشتاقانه طرفدار متفقین نبودند.

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۵۱: خیال دارم چند روزی همه چیز را ول کنم و به گردش بروم

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۵۱: خیال دارم چند روزی همه چیز را ول کنم و به گردش بروم
یادداشت‌های اسدالله علم: خبری از رئیس کنسرسیوم نفت رسیده بود که به عرض رساندم که پیشنهادات را دارند مطالعه می‌کنند. رئیس کنسرسیوم، وان ریون، ششم فوریه برای مذاکره می‌رود و آنها نیمه دوم فوریه به سنت موریتز خواهند رفت. فرمودند: چرا این قدر دیر؟ قرار بود بین هشتم تا دهم بیایند... عرض کردم: خیال دارم در فوریه چند روزی همه چیز... را ول کنم و یک هفته گردش بروم. فرمودند: چرا نه؟ خودت را که نمی توانی... از بین ببری... 

قسمت پنجاه و پنجم خاطرات میلسپو: مانووری که به بهای جان دو سه نفر تمام شد دست قوام و شورویها را در حکومت باز گذاشت؛ قوام دستور بازداشت سید ضیاء را صادر کرد و او یکبار دیگر به تبعید در فلسطین فرستاده شد

قسمت پنجاه و پنجم خاطرات میلسپو: مانووری که به بهای جان دو سه نفر تمام شد دست قوام و شورویها را در حکومت باز گذاشت؛ قوام دستور بازداشت سید ضیاء را صادر کرد و او یکبار دیگر به تبعید در فلسطین فرستاده شد
این مانوور که به بهای جان دو سه نفر تمام شد دست آقای قوام و شورویها را در حکومت و معامله بدون ترس از هر اقدام پارلمانی باز گذاشت تا وقتی که شاه و ارتش برای نظارت در انتخابات مجلس پانزدهم مداخله کردند. آقای قوام دستور بازداشت سید ضیاء را صادر کرد و این رهبر زرنگ گروه ضد شوروی پس از چند ماه «بازداشت حفاظتی» یکبار دیگر به تبعید در فلسطین فرستاده شد.

یادداشت‌های علم، شنبه ۷ بهمن ۱۳۵۱: بعد از اینکه سفیر انگلیس الدرم بلدرم کرد، حسابش را رسیدم و هرچه دلم خواست به او گفتم؛ وقتی دید من عصبانی شدم، به ونگ ونگ افتاد که گه خوردم

یادداشت‌های علم، شنبه ۷ بهمن ۱۳۵۱: بعد از اینکه سفیر انگلیس الدرم بلدرم کرد، حسابش را رسیدم و هرچه دلم خواست به او گفتم؛ وقتی دید من عصبانی شدم، به ونگ ونگ افتاد که گه خوردم
بعد من منزل آمدم. به محض ورود، سفیر انگلیس باز در خصوص این پسره پدرسوخته انگلیسی در دانشگاه تلفن کرد که دوباره او را از طرف قوای امنیتی گرفته اند و شروع به الدرم بلدرم کرد. حسابش را رسیدم و هرچه دلم خواست به او گفتم. گفتم: مردکه احمق اگر به من مراجعه می‌کنی و من جواب می‌دهم فقط برای این است که شاهنشاه میل دارند روابط ما با متحدین غربی حسنه باشد وگرنه تو باید به وزارت خارجه بروی. تازه آن جا حرفت را به رئیس اداره انگلیس بگویی و بس! بعد از این تو را به دربار هم راه نخواهم داد. وقتی دید من عصبانی شدم، به ونگ ونگ افتاد که گه خوردم.