کد خبر: ۹۰۱۴۲۸
تاریخ انتشار: ۴۱ : ۲۳ - ۰۱ دی ۱۴۰۴

یادداشت‌های علم، شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۵۲: شهبانو گفت «هیوم، پیر شده و هنگام صحبت مخصوصاً وقتی که شراب میخورد به صورت من تف می پراند!»

یادداشت‌های اسدالله علم: سر ناهار من پهلوی دست علیا حضرت شهبانو نشسته بودم و دست راست ایشان هیوم نشسته بود، چون مهمان بود. عليا حضرت یواشکی به من شکایت کردند که بیچاره پیر شده و هنگام صحبت مخصوصاً وقتی که شراب میخورد به صورت من تف می پراند! عرض کردم چاره نیست باید تحمل فرمائید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
یادداشت‌های علم، شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۵۲: شهبانو گفت «هیوم، پیر شده و هنگام صحبت مخصوصاً وقتی که شراب میخورد به صورت من تف می پراند!»سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  
 
«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.
 
شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۵۲: صبح... خیلی به اختصار شرفیاب شدم. شاهنشاه فقط دو سه نامه و تلگراف خارجی امضاء فرمودند. ظهر سر داگلاس (سرالک)، وزیر خارجه انگلیس، با زنش مهمان شاهنشاه بود. قبل از ظهر شرفیاب شده بود. از ساعت ۱۱/۵ [صبح] تا ۱/۵ بعد از ظهر شرفیاب بود. شاهنشاه در این ساعت برای ناهار تشریف آوردند. من در باغ سر راه بودم. وقتی به من رسیدند، در حضور هیوم به انگلیسی به من فرمودند: به وزیر اقتصاد که در ایتالیا است فوری خبر بده، خیلی خیلی زود، که چرا مسافرت خودت را به انگلیس موقوف کرده ای؟ شنیده ام گفته ای چون نخست وزیر ناهار به افتخار شما نمیدهد نخواهی رفت. فوری توضیح بده که این مطلب راست است یا دروغ و علت نرفتن شما چیست؟ و به هر صورت باید برود (قرار بود هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد به آلمان و انگلیس و ایتالیا برود). من اطاعت کردم. وقتی کوکتل پیش از ناهار صرف می‌شد، هیوم به من گفت من این مطلب را به شاهنشاه عرض کردم و عرض کردم که این مطلب به روابط فوق العاده حسنه ما حالا لطمه میزند. به هر صورت وقتی سر ناهار رفتیم، خوشبختانه من توانستم وزیر اقتصاد را در ایتالیا پیدا کنم. با او صحبت کردم و او گفت که قطعاً خواهد رفت و ابداً موضوع ناهار مطرح نیست. فقط چون شنیده بودم انگلیسها نمیخواهند وقت کافی برای مذاکرات بدهند، فکر کرده بودم نروم. حالا که امر میفرمایند، می‌روم. تمام این مدت بیش از نیم ساعت نشد. انگلیسها واقعاً تعجب کرده بودند که دستگاه ما چه گونه به این سرعت کار میکند. من احساس کردم که شاهنشاه خیلی راضی شدند. 
 
سر ناهار من پهلوی دست علیا حضرت شهبانو نشسته بودم و دست راست ایشان هیوم نشسته بود، چون مهمان بود. عليا حضرت یواشکی به من شکایت کردند که بیچاره پیر شده و هنگام صحبت مخصوصاً وقتی که شراب میخورد به صورت من تف می پراند! عرض کردم چاره نیست باید تحمل فرمائید.
 
شب مهمانی سرکار فریده خانم دیبا برای وزرای خارجه ترکیه و پاکستان بود. با آن که من خیلی خسته بودم، باز هم بد نبود...
نظرات بینندگان