پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : شاید از یک تا 79 شمردن کار یک دقیقه هم نباشد، اما شنیدن خاطرات 79 سال زندگی ساعتها وقت میبرد و حتما 28 هزار و 835 روز زندگی در این دنیا حرفهای گفتنی بسیاری خواهد داشت.
آدمهایی که همیشه نام آنها در یاد تاریخ ثبت میشود کم نیستند، اما چه خوب است که هر زمان نامی از آنها برده شد، بگویند: "چه خوب است امثال این افراد در این دنیا بودند و هستند."
به گزارش ایسنا یکی از کسانی که اقتصاد ایران نام او را هرگز فراموش نخواهد کرد "اسدالله عسگراولادی" است؛ مردی که هرجا سخن از خشکبار و البته این روزها "پسته" باشد نامی از او هم برده میشود.
مدتی بود که از او دعوت کرده بودیم تا در خبرگزاری دانشجویان ایران میزبانش باشیم و در جمع خبرنگاران اقتصادی ایسنا هم از تجربیاتش بگوید هم از اوضاع اقتصاد کشور. او نیمه اسفند را برای این دیدار مناسب دید تا همزمان با دو مناسبت مهم در زندگیاش تلاقی داشته باشد؛ یکی تولدش و دیگری سالروز حکمی که از طرف حضرت امام برای او و هفت نفر دیگر صادر شد تا اتاق بازرگانی را سازماندهی کنند.
سرحال و قبراق به نظر میرسد و با رویی گشاده پاسخگوی سوالات متعدد خبرنگاران است. اقتصادیها را به خوبی پاسخ میدهد و حتی مواضع بعضا تندی میگیرد، گاهی هم میگوید "این بخش را منتشر نکنید" اما هر گاه احساس میکند موضوعی از دایره اقتصاد خارج شده و سیاسی میشود، تاکید میکند: "من از سیاست چیزی بلد نیستم بروید از برادرم بپرسید!"
از او درباره ایسنا پرسیدیم و اینکه چقدر اخبار آن را پیگیری میکند. میگوید: "من هر شب و یا نهایتا در صورت نبود وقت یک شب در میان اخبار اقتصادی، سیاسی، برخی تحلیلها و اطلاعیهها، خبرهای مربوط به روابط بین دولت و مجلس، مصوبات مجلس و برخی حوزههای دیگر را از طریق خبرگزاری ایسنا پیگیری میکنم."
عسگراولادی از درد پاهایش میگوید که به خاطر آن بعضی شبها از ساعت 10 تا 11 به استخر میرود. با این حال خود را سرحال میداند چرا که کم میخوابد شاید در طول شبانه روز پنج ساعت. میگوید "صبحها از ساعت چهار بامداد بیدار میشوم و در طول روز پنج ساعت بیشتر نمیخوابم."
در همان آغاز بحث و در واکنش به این "تعارف" که خبرنگاری او را تاجر و صادرکننده به نام خطاب میکند تاکید میکند که "کسبهای جزء" است و این را بارها در لابهلای حرفهایش تاکید میکند!
* ماجرای حکم حضرت امام
از او درباره جریان ورودش به اتاق سوال میکنیم و او شرح ماجرا را به این شکل بیان میکند:
"امسال سیو پنجمین سال حضور من در اتاق بود. در روز چهارشنبه 27 بهمن 57 با حکم حضرت امام خمینی (ره) من و هفت نفر دیگر وارد اتاق شدیم در حالی که انقلاب اسلامی 22 بهمن به پیروزی رسیده بود."
این تاجر پسته و یا به قول خودش کسبه جزء ادامه میدهد: "در سال 56 به عراق رفتم و دیداری با حضرت امام(ره) در نجف داشتم. مجددا در شهریور سال 57 همراه برادرم حاج حبیبالله برای دیدار با امام به پاریس رفتیم ایشان در حالی که هنوز سفر ما تمام نشده بود به من فرمودند، حاج حبیبالله پیش من بماند ولی قبل از اینکه به تهران بروید باید دوباره شما را ببینم.
یک هفته بعد دوباره در نوفل لوشاتو به حضور امام رسیدم در هنگام برگشت پاکت نامهای به دست من دادند و فرمودند آن را به دست آقای باهنر برسانم. در آن پاکت "دستور کمیته تنظیم اعتصابات بود" که من این را در آن زمان نمیدانستم. البته قبلا ایشان برای وزارت نفت به مهندس بازگان دستور تنظیم اعتصابات شرکت نفت را داده بودند.
عسگراولادی در حالی که با تعریف خاطرات آن روزها لبخندی بر لب دارد، ادامه میدهد: "در تهران به حضور دکتر باهنر رسیدم او بعد از آن که پاکت را خواند گفت که من هم باید به کمیته تنظیم اعتصابات بپیوندم. سه روز بعد شش صبح از دفتر حاج میرمحمد صادقی به من زنگ زدند. به آنجا رفتم و دیدم دستور کمیته تنظیم اعتصابات را دادند. پس از آن من به همراه ابوالفضل کرد احمدی مسئول اعتصابات گمرک و بانک مرکزی شدیم."
• راهاندازی اتاق بازرگانی با وظایف جدید
از او پرسیدیم در آن زمان به چه شغلی مشغول بودید که میگوید: "من در آن زمان هم کارم صادرات خشکبار بود. در بیست و هفتم بهمن 57 مجددا از دفتر حاج میر محمد صادقی به من زنگ زدند و گفتند که در آنجا حضور داشته باشم. در جلسه آن روز امام حکم دادند که به اتاق بازرگانی بروم. در متن حکم آمده بود که "به کارهای اقتصادی رسیدگی کنید. وسایل در اختیار شماست به واحدهای تولیدی، کارگران و کشاورزان کمک کنید. فعالیتها اقتصادی را ساماندهی کنید."
بر اساس همین فرمان نیز از روز 27 بهمن من به همراه هفت نفر دیگر از جمله علی حاج ترخانی، مصطفی عالینسب، ابوالفضل کرد احمدی، علیاکبر پورشهابی، علامیرمحمد صادقی، علی نقی خاموشی و محمدعلی نقیب تحت عنوان "کمیته منتخب امام" در اتاق حاضر شدیم.
او ادامه میدهد: "از آن روز من هنوز در اتاق ماندهام و از آن هشت نفر پنج نفرمان فوت کردهاند."
عسگراولادی ادامه میدهد: "از زمان استقرار در اتاق سه دوره سخت را پشت سر گذاشتهایم. اولین دوره دورهای بود که تحت عنوان کمیته منتخب امام تشکیل شد. این دوره یکسال و نیم با کابینه مهندس بازرگان، سه ماه با کبینه بنیصدر، کابینه یک ماهه آیتالله مهدوی کنی و هشت سال با کابینه مهندس موسوی که هفت سال آن دوره ریاستجمهوری مقام معظم رهبری همزمان بود، طی شد. این دوره بسیار خاص بود و کار ما بیشتر حول محور اشتغالزایی و برطرف کردن بیکاری میچرخید. به کارگرهای بیکار کمک میکردیم و از بانک مرکزی برای واحدهای تولیدی وام میگرفتیم."
او از برگزاری جلسات هفتگی با بانک مرکزی میگوید و در ادامه از برگزاری اولین انتخابات اتاق ایران حرف میزند: "در اوایل سال 65 از مقام معظم رهبری که در آن زمان رییس جمهور بودند دستور گرفتیم که برای اتاق، انتخابات برگزار کنیم. اولین انتخابات اتاق در اوایل سال 65 برگزار شد که تا کنون 9 دوره آن برگزار شده است. در اولین دوره از انتخابات علینقی خاموشی به عنوان رییس اتاق، من و علامیرمحمد صادقی نیز به عنوان نایب رییس انتخاب شدیم. من 16 سال به عنوان نایب رییس و چهار سال هم به عنوان خزانه دار در اتاق بودم ولی و در انتخابات 10 سال پیش دیگر در انتخابات حضور پیدا نکردم."
عسگراولادی درباره مهمترین کارهای انجام شده توسط اتاق در آن زمان میگوید: "کارها زیادی انجام و سفرهای زیادی رفتیم. مشکلات بسیاری را برای دولت در خارج از کشور حل کردیم مثلا در بازگشایی سفارتخانههایی که بسته شده بود مثل آلمان و انگلیس بسیار کمک کردیم، با برادرم و هیاتی به ژاپن که در آن زمان خرید نفت را قطع کرده بود، رفتیم و توانستیم پس از یک هفته مذاکره با آنها قراردادهای فروش نفت را برقرار کنیم. یادم میآید وزیر بازرگانی وقت در سال 58 به این دلیل که حقوق کارمندان را پرداخت نکرده بود از سوی کارمندان در اتاقی محبوس شده بود. من و خاموشی چک حقوق کارمندان را دادیم و وزیر را از بازداشت خارج کردیم!"
داشتن ارزش است اما تا مرز حلال و حرام
عسگراولادی در ادامه به بررسی ساختار کنونی اقتصاد کشور میپردازد و در پاسخ به سوالی درباره اینکه چرا دولتها از بخش خصوصی آن طور که باید حمایت نمیکنند؟ پاسخ میدهد: "یکسری تنگنظریها نسبت به بخش خصوصی از بعد از انقلاب در بین مسئولان دولتی ایجاد شده است که در اوایل بسیار شدیدتر بود و همچنان هم ادامه دارد.
یادم میآید ما صبحهای یکشنبه به عنوان مشاور با مرحوم رجایی جلسه داشتیم. هرگز فراموش نمیکنم یک روز یکی از مسئولان به من گفت تاجری میخواهیم که به همه مسائل بازرگانی تسلط داشته باشد اما از نظر دارایی صفر باشد! ذهن برخی از مدیران دولتی در آن زمان این بود که داشتن ارزش نیست اما من همیشه در این 35 سال تلاش کردهام که به همه بگویم داشتن ارزش است البته تا مرز حلال و حرام! کمونیستها و چینیها 70 سال تلاش کردند که داشتن را بیارزش کنند ولی نتوانستند. بعد از مائو دوره جدید طیف سوسیالیست خود را با توجه به بازار آزاد حفظ کردهاند."
او ادامه میدهد: "امام معتقد بود کاری را که مردم میتوانند انجام دهند دولت انجام ندهد و دولت کاری را انجام دهد که مردم نمیتوانند. این جمله یعنی اگر مردم میتوانند در کاری سرمایهگذاری کنند دولت در آن ورود پیدا نکند. الان مردم از پس تجارت، واردات و صادرات بر میآیند پس دولت نباید به آنها ورود پیدا کند."
این تاجر خشکبار در انتقاد به ساختار دولتی تاکید میکند: "برخی تصور میکنند اگر همه شرکتها دولتی شوند درآمدها بیشتر میشود ولی واقعیت این است که درآمدها کمتر میشود زیرا شرکتهای دولتی ضرر میدهند. سطح پایین جامعه در زمان شاه آسیب دیده است این صدمات در ذهن این طبقات باقی مانده است زیرا به اعتقاد آنها ثروت تکاثر آورده است و تکثر به آنها آسیب زده است. بین سالهای 52 تا سال 57 هم همه مسئولان کشور همه به فکر انتقال ثروت خود به خارج از کشور بودند. دولتها نباید فکر کنند باید همه کارها را خودشان انجام دهند باید از مردم کمک بگیرند."
او ادامه میدهد: "اگر گروهی صلاحیت انجام کاری دارند ولی سرمایه کافی ندارند، دولت به آنها کمک کند ولی با آنها شریک نشود و فقط مالیات آن را بگیرد."
از او پرسیدیم شاید دولتها نگران ایجار انحصار هستند که پاسخ میدهد:"جلوی انصار را گرفتن بسیار آسان است. باید سهامی عام ایجاد شود و سهام در اختیار همه باشد تا انحصار شکسته شود. مسئولان میتوانند جلو انحصار را بگیرند ولی اگر رانت به وجود آید انحصار هم به وجود میآید زیرا در همه رانتها و فسادهایی که به وجود میآید در یک طرف آن فرد دولتی وجود دارد."
فرزندان به جای پدر
از او پرسیدیم چرا خود مغازهای برای فروش پسته تاسیس نمیکند و فقط میل به کار صادرات دارد، پاسخ میدهد: "من دیگر دارم بازنشسته میشوم و باید از کار کنار بروم. با این حال کار ما صادرات است و نیاز به مغازه ندارد. بچههایم را طوری تربیت کردهام که جای من بیایند. کار آنها از من بهتر است و حتی چند روز پیش یکی از آنها صادر کننده برتر شد."
از عسگراولادی پرسیدیم آیا فرزندانش را در کار تجارت حمایت میکند یا خیر؟ میگوید: "آنها روی پای خودشان ایستادهاند و از من بهترند. دلم میخواهد شغلم در خانواده موروثی شود اگر عرضه داشته باشند آن را حفظ میکنند."
سیاست بلد نیستم
آیا سیاست را مثل برادرتان دوست دارید؟ میگوید: "من سیاست بلد نیستم و با برادرم تقسیم کار کردهام من وارد مسائل سیاسی نمیشوم او هم وارد مسائل اقتصادی نمیشود من او را کم و ماهی یکبار میبینم."
اسدالله عسگراولادی که با حضور در گروههای مختلف خبری ایسنا با همه خوش و بش کرد به یک موضوع که در بین عموم بسیار رایج است واکنش جالبی نشان میدهد و آن اینکه علاوه بر اینکه یک تاجر جزء است بلکه خود را در رده هفتم هشتم صادرات این محصول میداند. و در مقابل اصرار خبرنگاران که میپرسند نفر اول پسته ایران کیست میگوید" موضوع را سیاسی نکنید!"
بخشهای مختلف این گفتوگو طی روزهای آینده منتشر خواهد شد.