در ابتدای انقلاب مصر در ژانویه 2011 موسی به جمع مخالفان او پیوست و خود را به عنوان یک چهره انقلابی مخالف حکومت نشان داد. موسی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری مصر نیز نامزد شد و به رغم این که گمان می رفت برنده اصلی انتخابات باشد، شکست سنگینی خورد و از میان آرای حدود 51 درصدی رای دهندگان مصری رتبه چهارم را به دست آورد و از گردونه رقابت ها حذف شد.
یک دهه وزیر امور خارجه مصر بودن و یک دهه ریاست اتحادیه عرب را بر عهده داشتن، آن هم در دورانی که مصر و خاورمیانه و جهان عرب سیلی از حوادث را تجربه کردند و عمرو موسی در بسیاری از آنها حاضر و سرگرم آبود و در بسیاری دیگر تنها شاهد آنها بوده، باعث شده است تا وی صاحب خاطرات و اطلاعات شنیدنی و مهمی باشد. موسی در مصاحبه ای طولانی با روزنامه الحیات با غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور جهان عرب که یکی از تحلیلگران به نام لبنانی نیز محسوب می شود، به گفت وگو نشسته و به بیان این خاطرات پرداخته است که در چند شماره در این روزنامه منتشر شدند. البته آن چه در این مصاحبه نمود دارد نظرات موسی درباره تحولات خاورمیانه است که با خاطرات او عجین شده اند. دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این مصاحبه را ترجمه و منتشر کند. اکنون پانزدهمین بخش آن در اختیار خوانندگان قرار می گیرد:
مورد انتقاد شدید شیخ زاید آل نهیان وقتی که طرح او را برای کناره گیری صدام از قدرت رد کردی، قرار گرفتی؟
در نشست اتحادیه عرب در شرم الشیخ بود، بعد از آن بلافاصله جنگ امریکا علیه عراق در مارس 2003 اتفاق افتاد. ملک حمد بن عیسی، پادشاه بحرین ریاست نشست را بر عهده داشت. یک هئیتی با پیام مکتوب سربسته ای از امارات به بحرین رسیده بود. پادشاه پیام را ورق زد و به من داد. به سفیر هشام بدر (که آن موقع مدیر دفترم بود) گفتم که این پیام واقعا خطرناک است، و از او خواستم شخصا 22 نسخه از این پیام را کپی بگیرد و همه 22 نسخه را به من بدهد. بعدا من آن 22 نسخه را میان رهبران اتحادیه عرب در همان جلسه توزیع کردم، بعد از این که فهمیدم پیامی مهم میان همه آنها توزیع خواهد شد. پیامی که از سوی شیخ زاید بن سلطان آل نهیان به اعلی حضرت حمد بن عیسی رئیس نشست و پادشاه بحرین داده شده بود. شیخ راشد عبدالله النعیمی، وزیر امور خارجه امارات بسیار پویا و بانشاط بود، تلاش می کرد که تایید حضار را برای پیام شیخ زاید بگیرد، در همان وقت به پادشاه گفتم که لازم است برای اتخاذ تصمیمی مناسب در این زمینه اتفاقی مهم بیفتد. من به عنوان دبیر کل اتحادیه عرب، لازم بود که بر هر تحولی که در نشست اتفاق می افتد، توجه می داشتم، و هر پیام مهمی که به نشست داده می شود را بدانم، من این پیام را به پادشاه بحرین رساندم، و او خودش پیام را به من رساند و از من خواست که به محض نسخه برداری از آن پیام را توزیع کنم، من هم همین کار را کردم. از من فرصتی برای مشورت خواسته شد، فکر می کنم مصر و یمن خواستند، علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری یمن بسیار ذوق زده بود و تشویق می کرد که ببیند پایان کار به کجا می رسد، و پرزیدنت مبارک نمی دانست چه کار باید بکند. اما رئیس جلسه هم نبود، برای همین احساس آسودگی می کرد. به محض دریافت این تقاضای دو گانه دستور به جلسه مشورتی دادم. عراقی ها شوکه شدند، و احساس دست پاچگی کردند برای این که من پیام را توزیع کردم. مصر به هیچ وجه آمادگی مناقشه بر سر آن را نداشت. چرا که فکر می کرد که منجر به درگیری و دسته بندی، حتی زد و خورد خواهد شد. مصری ها می خواستند اوضاع در نشستی که در سرزمینشان برگزار می شود، آرام باشد. برای همین مصری ها گفتند، و آن طور که یادم است لیبیایی ها، به خصوص اردنی ها، بر سر پیام الآن مناقشه ای صورت نمی گیرد. بلکه خارج از جلسه رسمی به صورت دو جانبه بر سر آن مشورت می شود. موضوع به همین جا ختم پیدا کرد و به آن پرداخته نشد. اما این که مرا متهم می کنند که من باعث شدم (مضمون پیام به بحث گذارده نشود) درست نیست. تعدادی از پادشاهان و روسای جمهور آمادگی مناقشه بر سر آن را نداشتند. حقیقتش این است که من احساس کردم موضوع خطرناک و واقعا حساس است، و نباید کشورها درباره آن صحبت کنند و اعلام کنند که آمادگی دارند از صدام بخواهند کوتاه بیاید و به عنوان مهمان به امارات برود، همان طور که پیشنهاد امارات بود. حقیقت این است که تبلیغاتی که علیه من راه افتاد به هیچ وجه قابل توجیه نیست، برای این که پیام برای من فرستاده نشده بود، و هیچ بندی از آن نیز حاوی پیشنهادی نبود، و من فقط 22 نسخه از آن را میان 22 هیئت مشارکت کننده در نشست توزیع کردم، و کسانی که گفتند درباره آن مناقشه ای صورت نگیرد پادشاهان و روسای جمهوری بودند که رسما خواستند که علنا مناقشه ای درباره آن صورت نگیرد. (سفیر اسامه الباز، مشاور سیاسی وقت پرزدینت مبارک مرا مورد عتاب قرار داد برای این که چرا پیام را توزیع کردم، به شیوه خودش جواب دادم: «تو بودی مخفی اش می کردی»، و گفتم که من وظیفه دارم به فکر حفظ امانت اتحادیه باشم: چگونه با پیام بازی کنیم، پیامی از رئیس کشوری به نشست برده می شود در حالی که در دستور کار نشست نیست. رهایش کردم و رفتم).
آیا کشورهایی که مایل بودند این موضوع مورد مناقشه قرار بگیرد هم تو را مورد عتاب قرار دادند؟
یکی بود که می خواست این موضوع را با من به مشورت بگذارد، اما به طریق متفاوتی با او موضوع را مطرح کردم. من آزادانه می توانستم به آنها بگویم که کسی با من از قبل مشورت نکرده است، این بدان معنا است که من به هر شکلی باشد مشورتم را به آنها می دهم. هر کس می خواست مناقشه را پیشنهاد دهد به او می گفتم که موضوع بسیار حساس است و ما در یک نشست علنی هستیم و لازم است که اولا مساله عراق را در دستور کار خود قرار بدهیم، و این سخت نیست، چرا که وضعیت عراق و تحولات آن به گونه ای است که لازم است آن را در هر حالتی در دستور کارمان قرار بدهیم، سپس این موضوع در چارچوب خودش مطرح شود، از جمله پیام امارات، اما این نقطه ابتدایی کار نبود، بلکه مناقشه اوضاع در عراق بود، با این قصد که به پیشنهادها و راه حل هایی ختم شود، از جمله این که امارات میزبان صدام شود. و من برای این کار آماده بودم برای این که منتظر بودم هیئت عراقی از این منطق کاری بکند. اما هیچ کس با من مشورت نکرد و وقتی که پیام را پادشاه بحرین به من داد، شوکه شدم و گفتم چگونه می شود با دبیر کل درباره آن مشورت نمی کنند؟ و من به عنوان دبیر کل، مسئول هر چیزی که به من گفته می شود، هستم، برای این که این موضوع به یک موضوع عربی مهم و حساس مرتبط می شود. شاید آنها به این اعتقاد رسیدند که دبیر کل مصری موضوع را به کشور خود منتقل می کند، در حالی که واقعا در عمل این چارچوب کار من نبود، من هم پیام را توزیع کردم، همان طور که گفتم، و هیئت عراقی نیز نسخه ای از آن را گرفت، آنها هم مثل همیشه انقلابی برخورد کردند و مرا تهدید کردند، و شاید این دلیل اصلی ای شد که هیئت های عربی از مناقشه رسمی آن خودداری کردند، از ترس این که مبادا اتفاقاتی بیفتد که نتوان عواقب آن را پیش بینی کرد.
* دیپلماسی ایرانی