arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۰۳۶۲۲
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۲۱ - ۱۰ فروردين ۱۳۹۲

ژاپن انگشت کوچیکه ایران هم نیست!

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : مهر: محمود مظفر فرزند پنجم خانواده مظفر که در کارنامه زندگی اش حضور در عملیات مرصاد و مبارزه با رژیم بعث عراق را دارد. برادر سه شهید که امروز در لباس هلال احمر هنوز درس ایثار را پاس می کند دلش راضی به گفتگوی خصوصی و خانوادگی با مهر نبود و می گفت: این شغل من است و کسی برای اجرای وظایفش گفتگو نمی کند. در هر حال به چند سوال کوتاه ما پاسخ داد که بیشتر در حوزه فعالیتش بود.
 
 
رئیس سازمان امداد و نجات کشور در این گفتگو از افزایش 50 درصدی حوادث در سال 91 خبر داد و گفت: مهمترین حوادث سال 91 را می توان زلزله زهان و آذربایجان عنوان کرد. البته حوادث سیل و آب گرفتگی هم کم نداشتیم و امسال برای نخستین بار توانستیم رکورد بی نظیر اسکان اضطراری و آواربرداری در 6 ساعت را شکستیم.
 
 
محمود مظفر به ثمر نشستن سامانه 147 را از مهمترین دستاوردهای هلال احمر به ویژه سازمان امداد و نجات عنوان کرد و گفت: هم اکنون تمام استانهای کشور به این سامانه متصل هستند. افزودن4 بالگرد امدادی، ورود خودروهای امدادی آرگو و کاهش حضور امدادگران در حادثه حدود 8 دقیقه هم می توان از دستاوردهای سازمان امداد و نجات در سال گذشته عنوان کرد.
 
 
سازمان امداد و نجات هلال احمر ایران در دنیا منحصر به فرد است
 
 
رئیس سازمان امداد و نجات کشور تامین و تجهیز خودروهای ارتباطاتی را از مهمترین اقدامات برای سال 92 عنوان کرد و گفت: هم اکنون 10 خودرو برای 10 نقطه کشور طراحی شده است. خودروی نجات تیپ 1 هم با توجه به تحریم ها توسط مهندسان ایرانی ساخته شده است و به جرات می توانم بگویم که سازمان امداد و نجات هلال احمر ایران یکی از قدرتمند ترین سازمانهای امدادی جهان استو با توجه به تجربیات و تجهیزاتی که در اختیار داریم می توانیم رکورد جهانی را در امداد و نجات بشکنیم.
 
 
ژاپن انگشت کوچیکه ایران هم نیست!
 
 
رئیس سازمان امداد و نجات هلال احمر ایران در مورد تلخ ترین و شیرین ترین لحظات کاری خود رد سال 91 می گوید: تبریز صحنه بزرگی از خدمت رسانی بود که به تبع آن خاطرات تلخ و شیرینی هم از خود به جا گذاشت. آن چیزی که من در تبریز دیدم باعث می شد هر لحظه به ایرانی بودن خود ببالم و از هماهنگی همه ارگانها که به خوبی کمک رسانی را پیش می بردند، لذت ببرم. لحظه های اولی که من در آنجا حاضر شدم و شدت تخریب را دیدم، همیشه این را با روزهای اول حضور در ژاپن بعد از سونامی مقایسه می کنم. باورتان نمی شود اگر بگویم یک سال بعد وقتی به آنجا بازگشتم شرایط در حدود 6 ماه بعد از چیزی بود که در تبریز به وجود آمده بود. به جرات می توانم بگویم این 6 ماه هزار برابر ژاپن نیروهای کشور در آبادانی به موفقیت دست پیدا کرده بودند. در حالی که ما همیشه ژاپن را به عنوان یک کشور متمدن و پیشرفته در همه زمینه ها می دانیم، می خواهم بگویم انگشت کوچک ایران هم در زمینه جمع آوری تخریب ها نمی شود.
 
 
میانمار شیرین ترین لحظه کاری من در سال 91 بود
 
 
رفتن به میانمار بهترین اتفاق زندگی ام بود؛ چرا که از لحاظ شخصیتی همیشه دوست داشته ام که جاهایی بروم و کارهایی انجام دهم که دیگران انجام نداده اند. با توجه به اینکه میانمار مهمترین مکانی بود که دنیا روی آن خیره شده بود و گزارشهای وحشتناکی از آشوب این کشور به گوش همه می رسید، خیلی دوست داشتم برای خدمت به آنجا بروم که خوشبختانه این اتفاق در سال 91 برایم افتاد.
 
 
همسر من یک همسر مفقودالاثر دارد
 
 
محمود مظفر در مورد کارش و حضورش در خانواده می گوید: سال 91 به نسبت سال 90 خیلی بیشتر از جمع خانواده دور بودم. یکی از دلایل آن وقوع حوادث بیشتر و مهمتر بود که کوچکترین فرصتها را هم از من گرفت و دغدغه های زیادی را سر راهم قرار داد. موقعیت من طوری است که باید به بخشهای مختلف امداد وارد شوم. خانواده من به مرور به این وضع عادت کرده اند. جالب است بدانید که ما همیشه در هفته اگر کار خاصی پیش نیاید، شاید جمعه ها کنار هم جمع شویم و در این میان تعطیلات اضافه زندگی ما را به هم می ریزد. واقعا در این فرصت نمی دانیم چه کاری انجام دهیم و وقت زیاد برایمان می ماند؛ چرا که ما خودمان را به یک برنامه تطبیق داده ایم و من بیشتر وقت ها در کنارشان نبوده ام اما این تعطیلات باعث اخلال ناگهانی در زندگی می شود.
 
 
همسر من فرهنگی است و تا به حال در موقعیت امدادی قرار نگرفته است اما بگذارید این طور بگویم که بدون وجود او، دختر و پسرم، هیچ موفقیتی برای من حاصل نمی شود. از این دید که نگاه می کنم اگر امدادگر هم نباشند اما به طور مستقیم با هلال احمر در ارتباط هستند؛ چرا که آرامش خاطر و انگیزه فعالیت من صد درصد از جانب آنها تامین شده است. همسر و فرزندانم هستند که زمینه یک زندگی هلال احمری را در من تقویت می کنند و با تشویق های همیشگی باعث شده اند که در جایگاهی که قرار گرفته ام، مفید واقع شوم. وقتی مسئولیتی بر عهده شما قرار داده می شود، دیگر نمی شود در کنارش اولویت دیگری هم تعریف کرد؛ چرا که آن مسئولیت بار سنگینی دارد. این موضوع در بیشتر مواقع باعث شده که حتی برای صله رحم هم وقتی نداشته باشم. نکته جالب اینجاست که خیلی وقتها پیش آمده که در خانه اقوام مهمان بوده ایم و درست وسط مجلس ناگهان مجبور به ترک آنجا شده ام و خانواده ام را تنها گذاشته ام. حتی این موضوع در مسافرت نیز پیش آمده و برای مثال در سفر مشهد مجبور شدم روز اول آنها را تنها بگذارم و به خاطر وقوع زلزله در زهان به آنجا اعزام شوم. در واقع به نوعی خانواده من یک همسر مفقودالاثر دارند و  کمتر مرا کنار خود احساس کرده اند.
 
 
دکتر مظفر در پاسخ به اینکه آیا احتمال دارد بعد از این شغل دوباره به کار طبابت روی آورید گفت: سیستم کاری باعث شده که بیشتر فعالیت پزشکی من به معاینه فامیل و آشنا محدود شود و در نهایت برای اقوام دانش آموز هم گواهی پزشکی صادر می کنم. اینکه شوخی بود اما با وجود دور شدن از حیطه پزشکی هنوز مطالعات مختلف در این زمینه را دارم و سعی کرده ام از این مقوله آنچنان هم جدا نشوم. ممکن است دوباره مشول به کار شوم اما من هیچ وقت برای آینده برنامه دقیقی نداشتم و همیشه خودم را به خدا سپرده ام که هر جا صلاح برای فعالیت و خدمت رسانی است، فعالیت داشته باشم.
 
 
آرزویم این است که رئیس جمهور شوم
 
 
وی در مورد آرزوهایش می گوید: خب قطعا بزرگترین آروزی من این است که مردم آسیب نبینند. دوم اینکه روزی مدیریت یک مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرست را برعهده داشته باشم. و سوم اینکه روزی بتوانم رئیس جمهور این کشور بشوم و با همدلی و صداقت و تلاش امور را به نفع مردم مدیریت کنم.
نظرات بینندگان