arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۰۳۷۲۷
تاریخ انتشار: ۰۵ : ۱۳ - ۱۱ فروردين ۱۳۹۲

چرا اعتقاد جهانيان به دموکراسي سست شده است؟

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
واحد مرکزی خبر نوشت: روزنامه لس آنجلس تایمز در گفتگو با یک پژوهشگر و نویسنده شورای روابط خارجی آمریکا به بررسی این موضوع پرداخت که چرا اعتقاد جهانیان به دموکراسی سست شده است.
این روزنامه در شماره امروز خود در اینترنت در مقدمه این مصاحبه نوشت ، در روزهای هیجان انگیز سال 1989 رژیم های غیردموکراتیک مثل قطعات دومینو در برابر پیشروی مسالمت آمیز فعالان دموکراسی در سرتاسر اروپای شرقی فرو می ریختند. برای مدت کوتاهی به نظر می رسید حتی چین نیز در برابر درخواست های مردم برای ایفای نقش در چگونگی اداره کشور آسیب پذیر شده است -- تا اینکه سرکوب میدان تیانانمن رخ داد.
ده سال قبل ، وقتی که بسیاری از مردان قدرتمند کشورهای افریقایی به سرنوشت کمونیست های بی اعتبار اروپایی دچار شدند بسط حاکمیت دموکراتیک به اوج خود رسید. انتخابات آزاد نسل جدیدی را به قدرت رساند که وعده رهاسازی این قاره از فقر و محرومیت را می داد.
اما از آن پس دموکراسی رو به افول بوده است. اقتصادها با رکود جهانی تضعیف شده اند. دستکاری در بودجه های عمومی در خفا جای خود را به فساد عیان داده است. نهادهای شکننده دموکراتیک به دخل و تصرف خودکامگانی درآمده اند که خود را در لباس مدافعان برابری و آزادی پنهان کرده اند.
جاشوا کرلانتزیک ، نویسنده و پژوهشگر ، در کتاب جدید خود تحت عنوان «عقب نشینی دموکراسی: طغیان طبقه متوسط و افول جهانی حکومت انتخابی» سرنوشت دموکراسی های نوظهور را پیگیری و ریشه های نزول شور و شوق برای دموکراسی مشارکتی را بررسی می کند و به کندوکار در این باره می پردازد که آیا این افول برگشت پذیر است یا خیر.
کرلانتزیک ، که در شورای روابط خارجی آمریکا در زمینه سیاست و دموکراسی در کشورهای جنوب شرق آسیا مطالعه و تحقیق می کند در مصاحبه لس آنجلس تایمز با وی درباره این روند به بحث نشست.

متن این مصاحبه بدین شرح است:

سوال: در جایی که گاهی اوقات سیاست های توسعه اقتصادی از بالا در کشورهایی مانند چین ، سنگاپور و کشورهای خلیج فارس نتیجه بهتری در بالا بردن استانداردهای زندگی داشته است ، چه چیزی موجب می شود بازهم به دموکراسی توصیه بکنیم؟

جواب: شواهد محکمی وجود ندارد که ثابت کند دولت های استبدادی بهتر از دولت های دموکراتیک موجب توسعه می شوند. من می توانم حدود 50 دیکتاتور را نام ببرم که کشور خود را از لحاظ اقتصادی زمینگیر کرده اند. شواهدی وجود دارد که دموکراسی با گذشت زمان رفاه اجتماعی بهتر ، مانند امید به زندگی طولانی تر ، کاهش میزان مرگ و میر نوزادان و آزادی های اجتماعی و سیاسی بیشتری به ارمغان می آورد.

سوال: شما طیف وسیعی از علل را برای عقب نشینی دموکراسی در جهان ذکر کرده اید ، اما آیا در پشت این رویداد گسترده هیچگونه یکدستی و همسازی نیز وجود دارد؟

جواب: یکی از مشکلات وجود رهبرانی است که تعهد واقعی به دموکراسی ندارند. معنای دموکراسی برای آنها رای دادن مردم است و بس. هوگو چاوز (رئیس جمهور فقید ونزوئلا) نمونه خوبی است. او کارهای خوبی برای مردم فقیر انجام داد ، اما حاکمیت قانون را نیز ویران کرد.

سوال: شما در کتاب خود به «دموکراسی های به شدت معیوب» اشاره می کنید. یک دموکراسی معیوب در چه مرحله ای به خودکامگی رجعت می کند؟ آن حلقه واسطه ای که یک کشور را از دموکراسی معیوب به دیکتاتوری تبدیل می کند چیست؟

جواب: کشورهای خودکامه آنهایی هستند که در آنها انتخاباتی که بتوان آن را به هیچ وجه آزاد یا سالم نامید برگزار نمی شود. یک دموکراسی به شدت معیوب ، یا رژیم دورگه ، چیزی میان این و یک دموکراسی کارا است -- کشورهایی که در ظاهر دولت منتخب دارند اما نظام انتخابی آنها واقعا همچنان غیرآزاد و ناسالم است. در بخش پایینی این طیف کشوری مثل روسیه را داریم که در آن انتخابات برگزار می شود اما واقعا به سختی می توان صدایی را بالای صدای حزب حاکم در کرملین شنید.

سوال: شما به مسئله خودکامگان منتخب اشاره می کنید -- طبقات متوسط چگونه با پوپولیست هایی که از قدرت برگرفته از توده های محروم و فقیر برای تضعیف نهادهای دموکراتیک استفاده می کنند به مقابله می پردازند؟

جواب: همه رهبران پرطرفدار دنبال چنین چیزی نیستند. شما می توانید رای بسیار زیادی از مردم کسب کنید و هنوز هم برای حاکمیت قانون بکوشید که نمونه آن لولا (لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا رئیس جمهور سابق برزیل) و نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی است. برای حاکمانی مانند چاوز یا تاکسین شیناواترا (نخست وزیر سابق تایلند) چگونه می توان انتظار داشت رای دهندگان ، آنها را به سوی محقق ساختن وعده های خود برای برقراری دموکراسی سوق دهند؟ این وظیفه همه مردم ، به ویژه طبقات متوسط است و نخبگان باید سطح آموزش را بالا ببرند تا مردم فقط بر مبنای ملاحظات قومی و قبیله ای به رهبران رای ندهند. آنچه باید نخبگان از آن پرهیز کنند استفاده از ابزارهای فراقانونی برای خلاص شدن از شر یک رهبر منتخب ، مانند استفاده از ابزار کودتاست. اگر مخالفان بتوانند به برقراری حاکمیت قانون کمک کنند ، سرانجام فرصت رساندن حرف خود را مردم به دست می آورند و در انتخابات پیروز می شوند.

سوال: رهبران کارآمد چگونه با عامل «نوستالژی» (حسرت گذشته ) مقابله می کنند ، یعنی زمانی که مردمی که از حاکمیت استبدادی رنج برده اند شور و شوق برای حقوق و آزادی های تازه کسب شده خود را به سبب درگیر شدن در مشکلات معیشتی روزمره از دست می دهند؟

جواب: در بسیاری از اوقات خاطرات مردم از گذشته همان چیزی است که آنها می خواهند بوده باشد. گاهی اوقات وقتی آنها به رژیم گذشته می اندیشند که تا اندازه ای رفاه و امنیت برای آنان تامین می کرد ، دیگر بخش های بد را نمی بینند. در فیلیپین امروز مردم با لحنی مثبت درباره فردیناند مارکوس (دیکتاتور فقید) حرف می زنند و همسر و پسر مارکوس هنوز در این کشور بسیار قدرتمندند. شاید علت این مسئله این باشد که روسای جمهور 12 سال گذشته در فیلیپین واقعا فاجعه بوده اند. یک رهبر موفق در دوره انتقالی می داند که نمی توان همه نهادهای گذشته را تخریب کرد و باید با آنها کار کرد. همچنین مهم است که نگذاریم مردم بدی های گذشته را فراموش کنند. برمه (که میانمار نیز نامیده می شود) در چند سال آینده با چنین مسئله ای مواجه خواهد شد. رهبران جدید باید تصمیم بگیرند که آیا می خواهند ژنرال های پیر را از چنگ قلاب رها کنند و اجازه دهند بی سر و صدا بازنشسته شوند ، یا اینکه می خواهند نوعی کمیسیون حقیقت یاب و آشتی تشکیل دهند و به تحقیق درباره رویدادهای دوره دیکتاتوری و یادآوری آنها به مردم بپردازند.

سوال : وقتی کشورهای کمتری مسیر کثرت گرایی ، آزادی بیان ، برابری و حاکمیت قانون را در پیش می گیرند بزرگترین ضرر آن برای جهان چیست؟ اگر الگوی توسعه اقتصادی موسوم به «اجماع پکن» غالب شود چه اتفاقی می افتد؟‌

جواب: چین دیگر آن چین خودکامه چهل سال پیش نیست اما هنوز هم زندگی تحت این نوع رهبری عموما برای رفاه و آسایش مردم خوب نیست. احتمال اینکه دولت های خودکامه با کشورهای دیگر وارد جنگ شوند بیش از احتمال جنگ دولت های دموکراتیک با کشورهای دیگر است. دولت های خودکامه به محافظت از منافع جهانی که همنشین صلح هستند کمک نمی کنند ، منافعی مانند تجارت و کشتیرانی آزاد و حفظ محیط زیست.

سوال:‌ شما به این اشاره کرده اید که دموکراسی حتی در برخی از توسعه یافته ترین کشورها نیز با چالش مواجه می شود که نمونه آن جنبش های تسخیر (از قبیل جنبش تسخیر وال استریت) هستند که خشم و نارضایتی های خود را نه در پای صندوق های رای ، بلکه در خیابان ها بروز می دهند. آیا دموکراسی جذابیت خود را از دست داده است یا سرمایه داری؟

جواب: جنبش های تسخیر لایه های اجتماعی متفاوت زیادی را در کنار هم قرار داده است. بسیاری از اعتراضات و تظاهرات علیه نابرابری ، حکمرانی ضعیف یا ناکامی دموکراسی در جلوگیری از افتادن منافع اقتصادی یک جامعه آزاد در دستان درصد بسیار کوچکی از مردم است.

سوال: بسیاری از دموکراسی های نوظهور شاهد افزایش اختلاس و فساد در میان دولت جدید و رهبران اقتصادی بوده اند که اعتبار دموکراسی را در نظر
مردم مخدوش می کنند. برای مبارزه با این پدیده چه می توان کرد؟

جواب: این مشکلی است که با گذشت زمان با شفاف تر شدن دولت ها و استحکام یافتن آزادی مطبوعات خود به خود حل می شود. نظام های سیاسی باز بهتر می توانند با اختلاس و فساد مبارزه کنند. مشکل اغلب در درک و استنباط هاست و رسانه های تازه استقلال یافته به افشای فسادی می پردازند که در دوره حاکمیت رژیم های کمتر شفاف نیز وجود داشت. اگر شما در فیلیپین ، که یکی از آزادترین رسانه های آسیا را دارد ، به تماشای تلویزیون بنشینید احساس می کنید که فساد در این کشور از فساد در چین نیز بیشتر است. اما آیا واقعا همینطور است؟ من چنین فکر نمی کنم. نکته این است که مردم فیلیپین هر روز اخبار اختلاس و فساد را از طریق رسانه ها دریافت می کنند حال آنکه رسانه های چین واقعا قادر نیستند برخلاف حرف رهبران این کشور که می گویند فساد مشکلی جدی در کشور نیست چیزی بگویند.
نظرات بینندگان