پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : برنامه تلویزیونی شناسنامه این هفته میزبان حبیب الله عسگر اولادی، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری بود.
عسگر
اولادی در ابتدای برنامه در مورد دلیل وجود پسوند مسلمان در شناسنامه اش
گفت: از بین برادران و خواهرانم، فقط در پی نام خانوادگی من پسوند مسلمان
آمده است و بقیه این پسوند را ندارند. من علت این موضوع را از پدرم پرسیدم
که ایشان گفت به دلیل اینکه در امام زاده یحیی به دنیا آمدی، ثبت در آن
جا دو قسمت بوده، یکی برای نوزادهای مسلمان و قسمت دیگر برای نوزادهای
یهودی! مسول ثبت که داشته مشخصات را در شناسنامه ثبت می کرده، به جای
اینکه در قسمت مربوط به دین و مذهب بنویسد مسلمان، این کلمه را در آخر نام
خانوادگی من نوشته است.
عسگر اولادی در مورد ورود به مبارزات
انقلابی هم گفت: 15 ساله بودم که در مبارزات ملی شدن صنعت نفت شرکت کردم.
حدود 16 ساله بودم که برای اولین بار جلوی مدرسه عالی سپهسالار بازداشت
شدم. در آن روز آیت الله کاشانی مردم را برای اعتراض به غصب فلسطین دعوت به
تظاهرات کرده بودند. من در این تظاهرات شرکت کردم و بعد از حمله نیروهای
امنیتی، ابتدا موفق به فرار شدم اما بعد از چند روز شناسایی و در محل کارم
بازداشت شدم.
وی افزود: در آن ایام من شب درس طلبگی می خواندم و
روزها در تجارت خانه بازار مشغول بودم. البته من افتخار پوشیدن لباس
طلبگی را پیدا نکردم. علتش هم این بود که برای اداره زندگی باید شغلی می
داشتم و فکر می کردم این اهانت به لباس طلبگی است که بخواهم با آن لباس
شاغل باشم.
دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری در ادامه برنامه و
در مورد ماجرای محکوم شدن به حبس ابد هم اظهار داشت: اتهام بنده در پرونده
اعدام انقلابی حسن علی منصور سه مورد بود. مورد اول نمایندگی وجوهات آیت
الله خامنه ای بود. اتهام دوم این بود که شهید صادق امانی و یارانش از من
خواسته بودند که از امام فتوا بگیرم و امام فتوا ندادند و با اعدام حسن علی
منصور موافقت نکردند. به دنبال آن چون از آیت الله میلانی، آیت الله
مطهری و آیت الله فومنی فتوای اعدام را گرفته بودند، باز هم من را نزد
امام فرستادند تا از ایشان بخواهم نهی خودشان را از این کار بردارند. اما
امام باز فرمودند که این کار مفید نیست. اتهام سوم هم این بود که چمدان
حاوی اسلحه و نارنجک را به امانت از شهید امانی و شهید عراقی گرفته بودم که
به منزل خواهرم فرستاده بودم. این سه اتهام باعث شد که برای من درخواست
اعدام کنند و در نهایت به حبس ابد محکوم شوم.
وی ادامه داد: تعدادی
از مراجع از جمله آیت الله میلانی به وسیله بعضی از چهره های روحانی
سرشناس و بعضی از شخصیات انقلابی به من و شهید عراقی پیغام دادند که شما
یک چیزی بنویسید و بیرون بیایید چون در بیرون از زندان بیشتر به شما
احتیاج است. آن روزها، ایامی بود که آمریکا می خواست یک نوع فضای آزاد
سیاسی در ایران پدید بیاورد. ما هم 12 سال در زندان بودیم و نمی توانستند
دلیل موجهی برای زندانی بودن ما بیان کنند! به همین دلیل ما هم یک متن ساده
نوشتیم و درخواست عفو کردیم و در نهایت بعد از دوازده سال آزاد شدیم.
عسگراولادی
افزود: در طول این دوازده سال من یکی از مقاوم ترین چهره های زندان بودم
که چندین بار تبعید شدم و علی رغم سختی هایی که وجود داشت، هیچ نرمشی از
خودم نشان ندادم. اما وقتی یکی از شخصیت های انقلاب که هنوز هم در قید حیات
هست پشت میله آمد و نظر آیت الله میلانی را به من منتقل کرد، جوابی که من
دادم این بود که من می خواهم مسلمان بمیرم، نمی خواهم قهرمان بمیرم! وقتی
مراجع تقلید می گویند بنویس و بیرون بیا، اگر مقاومت کنم یعنی می خواهم
قهرمان بمیرم و این درصورتی بود که من می خواستم مطیع مراجع باشم.
عسگراولادی
در ادامه برنامه با بیان اینکه آیت الله انواری، شهید عراقی، حاج هاشم
امانی، حاج ابولفضل حاج حیدری و چند تن از دوستان دیگر هم بند من بودند،
گفت: در زندان خیلی آمد و رفت وجود داشت و با علمای بزرگی در زندان هم بند
بودم و دوره های مختلفی را سپری کردیم.
دبیرکل جبهه پیروان خط امام و
رهبری در مورد قبول وزارت بازرگانی در سال 60 هم یادآور شد: انقلاب که به
پیروزی رسید، امام فرمودند من به سازمان اوقاف بروم. به جز اینکه
نماینده ایشان در کمیته امداد بودم، به من دستور دادند در زمان شهید رجایی
به سازمان اوقاف بروم و نماینده ایشان در این سازمان باشم. در همان روزها
انتخابات مجلس پیش آمد که بنده نامزد شدم و به نمایندگی از مردم تهران وارد
مجلس شدم. وقتی نماینده مردم بودم، همراه با شهید رجایی نامزد ریاست
جمهوری شدم. حزب جمهوری اسلامی و روحانیت بنده و دو نفر دیگر را به عنوان
رزرو انتخاب کردند که اگر به رجایی آسیبی وارد شد، ما حضور داشته باشیم و
به همین دلیل هرجا که صحبت از انتخابات می شدم می گفتم من، خودم به رجایی
رای می دهم.
وی افزود:سال 60 و در حالی که بنده نامزد انتخابات
ریاست جمهوری بودم، ترور شدم. من به همراه لاجوردی و حیدری مقابل
منافقین بودیم و منافقین ما را تحت نظر داشتند. این موضوع باعث شد که
جلوی درب منزل حدود 60 تیر به سمت من شلیک کنند که 3 تیر به دست من خورد،
راننده ام شهید شد و یکی از دوستان پاسدار که همراه من بود هم آسیب جدی
دید. من با اینکه خون از بدنم می ریخت زیر بغل این پاسدار را گرفتم و به
ماشین رساندمش تا به بیمارستان برویم. منافقین جلوی درب منزل و در صندوق
عقب ماشین یک بمب جاسازی کرده بودند و همین که آمدم سوار ماشین شوم، بمب
منفجر شد. در نهایت شب به همان صورت از روی تخت بیمارستان سوم شعبان برای
تبلیغات ریاست جمهوری با مردم صحبت کردم.
عسگراولادی با بیان اینکه
وقتی از بیمارستان مرخص شدم، انتخابات هیات رئیسه مجلس بود، گفت: من برای
نایب رئیسی مجلس رای آوردم. داشتم کارها را تحویل می گرفتم که رجایی رئیس
جمهور شد و باهنر نخست وزیر! باهنر نزد من آمد و گفت رجایی می گوید بیا و
وزارت بازرگانی را بپذیر. من هم در پاسخ گفتم من نماینده امام هستم و بدون
اجازه امام نمی توانم کاری انجام دهم و از طرفی من تازه نایب رئیس مجلس شده
ام و کارهایم را هنوز آغاز نکرده ام. وقتی باهنر جوابم را شنید، به من گفت
رجایی می گوید بیا دفتر یکدیگر را ببینیم. در آن دیدار رجایی گفت ما می
خواهیم خرمشهر را نجات دهیم و نه ارز داریم، نه کالا و نه ریال و تو هر سه
این موارد را می توانی تامین کنی و باید وزارت را قبول کنی، من باز هم
شرایط را توضیح دادم و از قبول کردن وزارت بازرگانی عذرخواهی کردم.
وی
ادامه داد: آقای رجایی مساله را با آقای هاشمی مطرح کرد و آقای هاشمی از
من، رجایی و باهنر دعوت کرد تا با ایشان نشستی داشته باشیم. آقای هاشمی به
من دلیل نپذیرفتن وزارت را جویا شد، وقتی توضیحات من را شنید گفت
عسگراولادی درست می گوید. رجایی یک حرف تاریخی زد و این حرف آن بود که ما
می خواهیم خرمشهر را نجات دهیم بعد عسگراولادی در مجلس، علیه السلام باقی
بماند؟! آقای هاشمی گفت رجایی درست می گوید و من از امام اجازه می گیرم. من
هم خدمت امام رسیدم و گفتم به شرطی وزارت بازرگانی را قبول می کنم که شما
اجازه دهید من به صورت ماهیانه خدمت شما برسم و گزارش دهم در بازرگانی کشور
چه می گذرد و در نهایت از مجلس استعفا دادم و وزارت را پذیرفتم.
عسگراولادی
در ادامه برنامه در مورد اینکه چقدر روحیه گذشت اول انقلاب، امروز در فضای
سیاسی دیده می شود، خاطرنشان کرد: انشالله که بعضی ها این روحیه را داشته
باشند. من با مقام معظم رهبری هم یک دوره در انتخابات ریاست جمهوری نامزد
شده بودم. ایشان به من گفتند شما نامزدی، تبلیغ کن! من پاسخ دارم من تصمیمی
برای رئیس جمهور شدن ندارم، من می خواهم شما رئیس جمهور شوید و فقط به
عنوان رزرو حضور دارم. ایشان گفتند اشکالی ندارد، تبلیغ کن. من هم گفتم چشم
اما اگر کسی از من بپرسد، می گویم به شما رای بدهد.
یار قدیمی
انقلاب در ادامه برنامه شناسنامه در پاسخ به این سوال مجری که پرسید کدام
یک از دولت های بعد از انقلاب را، دولتی ایده آل و همسو با اهداف انقلاب
می دانید، اظهار داشت: شاید از نظر زمان ِ کوتاه، امتیاز را به رجایی بدهم
اما امتیاز مفصل را به حضرت آیت الله خامنه ای می دهم که در مدت هشت سال
بسیار مسلط بودند. ایشان بعد از پایان هشت سال ریاست جمهوری شان هیچ طمعی
برای ماندن نداشتند. تنها رئیس جمهوری که بدون هیچ کار سیاسی و مطابق با
قانون اساسی، پست ریاست جمهوری را تحویل نفر بعدی داد، مقام معظم رهبری
بودند. از نظر نخست وزیری هم به جز آقای مهندس موسوی، ما چهار نخست وزیر
داشتیم که رجایی، باهنر و آیت الله مهدوی کنی و مهندس بازرگان این نفرات
بودند.
عسگراولادی افزود: آیت الله مهدوی به جز وزارت کشور و نخست
وزیری و... همه جا خدمت صادقانه داشتند. امام در مورد یک شخصیت فرمودند که
من به شما ارادت داشته، ارادت دارم و ارادت خواهم داشت. آیت الله مهدوی یک
خادم ِ خالص ولی فقیه بوده و هست.
دبیرکل جبهه پیروان خط امام و
رهبری در مورد فعالیت های فعلی خود در زمینه سیاست هم گفت:من در نظام
جمهوری اسلامی یک شهروند هستم که وظایف شهروندی را در قبال خودم، خانواده
ام و محیط پیرامونم دارم. من عضوی از حزب موتلفه اسلامی هستم و به این
عضویت افتخار می کنم. از موتلفه اسلامی هم در جبهه پیروان خط امام و رهبری
هستم و در آنجا خدمت می کنم. از جبهه پیروان هم من در جبهه متحد و هر
مجموعه اصولگرایی هستم و به این موضوع هم افتخار می کنم. بنده در رابطه ما
ملت ایران، خودم را متعهد می دانم و به چیزی که ملت ایران را متحد و
یکپارچه کند متعهد و پایبندم. من در امت اسلامی یک خادم سینه چاکم و نسبت
به مرجعیت و رهبر عزیز و نظام چیزی که اقتضای تعهد به امت اسلامی باشد را
رعایت می کنم و به آن متعهد هستم.
عسگر اولادی افزود: اینکه بنده از
چند ماه پیش راجع به آمریکایی، اسرائیلی و انگلیسی بودن فتنه صحبت کردم،
چیزی بود که از فرمایشات آقا برداشت کردم. من موسوی و کروبی را فتنه ساز
نمی دانم چون فتنه ساز دانستن آن ها این است که به یک بخشی از جامعه طوری
دیگر نگاه شود. من معتقدم فتنه از این دو نفر سوء استفاده کرده است! چرا
من در موضع گیری با دوستان دیگری که در موتلفه، جبهه پیروان و یا گروه های
اصولگرای دیگر فعالیت دارند متفاوت است؟ دلیلش این است که رهبری از ما می
خواهد که آهنگ فراجناحی داشته باشیم.
وزیر بازرگانی دولت رجایی در
ادامه برنامه در مرود محل کسب درآمدش هم گفت: من از اوقاف حقوق می گیرم.
وقتی ما کارمان را در زمان امام آغاز کردیم، امام فرمودند ماهی 20 هزار
تومان به عسگر اولادی بدهید. اول سال 68 من خدمت امام رسیدم که آنجا سید
احمد آقا را دیدم. ایشان یک بسته ای به من دادند و گفتند این بسته حاوی
حقوق شما تا آخر سال است که امام برای شما فرستاده تا دچار مشکل نشوید. بعد
از رحلت امام و اینکه ایشان دعوت حق را لبیک گفتند، من عین ماوقع را برای
مقام معظم رهبری تعریف کردم. ایشان گفتند الان زندگی ات را چطور سپری می
کنی؟ من هم جواب دادم امام قبل از رحلتشان، حقوق یک سال را به من پرداخت
کرده اند. ایشان هم فرمودند اگر قبول کنی من هم همین حقوق را به تو می
پردازم.
عسگر اولادی در بخش دیگری از برنامه در مورد رابطه حزب
موتلفه با بازار هم گفت: بازار قبل از انقلاب یک مرکز پشتیبانی برای
روحانیت بود. بازار یک ویژگی داشت که ما تولید شده همان ویژگی هستیم. ویژگی
بازار این بود که در هر بازاری یک حوزه علمیه و چند مسجد وجود داشت و این
مساجد و حوزه ها شعارشان این بود که اول باید فقه را بدانید و بعد وارد
تجارت شوید. علمای ما در بازار و حوزه های علمیه این مسائل را تدریس می
کردند. هیات ها از بازار برپا شدند. مساجد بازار هم جزو آبادترین مساجد
بودند و شاه قاجار هم برای اینکه بتواند با بازارها رابطه داشته باشد، در
اغلب بازارها مسجد ساخت. پس مسجد، حوزه و هیات ها در مسجد پا گرفتند. در
خیابان ها و دانشگاه ها مساله ای وجود نداشت. ارتباط مذهبی در دانشگاه ها
وجود نداشت و این ارتباط در بازار به وجود آمده بود.
وی ادامه
داد:امام وقتی می خواست کارش را آغاز کند، کار را از هیات های بازار آغاز
کردند. نمی شود گفت مبارزه برای تنباکو از سمت دانشگاه انجام شد، بلکه این
مبارزه از بازار آغاز شد. عمده کار بازار را در 15 خرداد شاگردها و حقوق
بگیران بازار انجام دادند، نه تجار.
عسگر اولادی با رد این موضوع
که گفته می شود رابطه حزب موتلفه با جوانان کمرنگ شده، اضافه کرد: شورای
مرکزی ما از 35 نفر تشکیل شده که حدود 20 نفر جوان هستند. هیات اجرایی ما
هم همگی جوان هستند و اصلاً عضو مسن در این بخش نداریم. در بخش های دیگر
هم عمده کارها برعهده جوان هاست.
وی در ادامه برنامه افزود: حلقه
ای که اطراف آقای موسوی وجود داشت، حلقه فتنه و عوامل دشمن بود که دور
ایشان را گرفته بود. ایشان فتنه ساز نبود.
دبیرکل جبهه پیروان خط
امام و رهبری در قسمت پایانی برنامه در مورد نقش و فعالیت خود در انتخابات
پیش روی ریاست جمهوری، یادآور شد:«من معتقدم در یک مجموعه ای از موتلفه و
جبهه پیروان و روحانیت مبارز و جامعه مدرسین باید تلاش کنیم تا یک فضای
آرام برای اصولگرایان فراهم کنیم تا توجه مردم به اصولگرایان بیش از
گذشته شود. تقدیر دست خداست، ما از یک روحانی آذری به نام حاج شیخ علی
اکبر ترک حدود شصت سال پیش این روایت را در ذهن ثبت دارم که بنده تدبیر می
کند و خداوند تقدیر می کند. اینکه ما بگوییم تدبیر ما حتماً به نتیجه می
رسد حرف درستی نیست.»
عسگر اولادی اظهار داشت: سال 84 ما در دور
اول آقای لاریجانی را قبول داشتیم وبه ایشان رای دادیم اما در دور دوم
کارها جور دیگری شد و نظر ما در موتلفه بین آقای هاشمی رفسنجانی و آقای
احمدی نژاد این بود که ما هردو را صالح بشماریم و هر کس به هر کدام رسید،
رای بدهد. خودم به خاطر ندارم که به هاشمی رفسنجانی رای دادم یا به آقای
احمدی نژاد.
عسگر اولادی همچنین گفت: باید از فتنه های بعدی جلوگیری
کنیم. نامزدها نباید اجازه دهند دشمن از اختلافات ما سوء استفاده کند.
باید محیط انتخابات را رقابتی کنیم نه محیط تنازع! متاسفانه سال 88 فضای
انتخابات به سمت تنازع رفت و نامزدها سعی در کندن رقبای خود داشتند و
مردم گیج شدند. به نظر من مردم باید آهنگ رهبری را بشناسند. رهبری حضور
حداکثری و رقابت سالم را می خواهند. من از نامزدها و هوادارانشان استدعا می
گویم که با این تعداد نامزد نمی توان به رای حداکثری رسید. نامزدها
بنشینند و ببینند کدام یک بین مردم دارای مقبولیت بیشتری هستند. به نظر من
این دوره کسی که می آید باید بالای بیست میلیون رای داشته باشد.
حبیب
الله عسگر اولادی در خاتمه برنامه هم اظهار داشت: پدر و مادرم من را عاشق
امام زمان (عج) بار آوردند. من ذوب در ولایت نائب امام زمان هستم. پدر و
مادرم به من یاد دادند که در مشکلات سخت، به بیرون شهر بروم به امام زمان
(عج) عرض سلام کنم. من عاشق امام زمان (عج) هستم و همینطور به آیت الله
بروجردی تا امام و مقام معظم رهبری همیشه عشق ورزیدم.