arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۰۸۲۵۶
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۱۸ - ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۲

آيا وضعيت امروز کشور، از سال 68 بدتر است؟!

علي ورسه اي
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
امروزه شاهدیم که وضعیت مدیریت کشور در عرصه‌های مختلف، از جمله در بخش اقتصاد نامطلوب و غیر قابل توجیه شده است؛ به طوری که مردم از نوسانات غیر قابل پیش بینی قیمت‌ها، تورم شدید وگرانی‌های افسار گسیخته نگران‌اند و بی‌شک در این میان دغدغه اصلی و آرزوی قلبی تمام دلسوزان و وفاداران به نظام اسلامی، عبور از وضعیت کنونی است و همه آنان که دل در گرو انقلاب و مردم دارند، در اندیشه یافتن راهی برای برون رفت از این وضعیت‌اند، اما متأسفانه بدون التزام به لوازم آن، که عبارت¬ اند از: همدلی و همراهی، کنارگذاشتن اختلاف سلیقه‌های سطحی، بهره گیری از نیروهای کاردان و با تجربه ـ که در گذشته امتحان خود را پس داده‌اند ـ و از همه مهم‌تر، به انزوا راندن اشخاص و جریانهای افراطی که سال‌ها است در تصمیم گیری‌ها و تصمیم سازی‌های عمده کشور تأثیرگذار شده‌اند.
گرچه برخی در حالت بهت و حیرت به سر می‌برند و مأیوس از اصلاح اين وضعیت‌اند، اما به طور حتم و یقین وضع کنونی کشور، از سال پایانی دفاع مقدس و جنگ تحمیلی نه تنها بد‌تر نیست که به مراتب بهتر است؛ زیرا کسانی که سنشان اقتضا می‌کند، به یاد دارند که در سال ۶۸ ، وقتی دولت سازندگی کار خود را آغاز کرد، مشکلاتی را فراروی خود داشت که هیچیک از دولتهای بعدی با چنان مشکلات و سختی‌هایی مواجه نبودند. زمانی که دولت پنجم یا‌‌‌ همان دولت سازندگی سکان اجرایی کشور را به دست گرفت، جمهوری اسلامی به تازگی از جنگی هشت ساله رهایی یافته و مواجه بود باکاستی‌ها، محدودیت‌ها و معضلاتی چون:
ـ بیش از پنجاه درصد کسری بودجه.
ـ ذخیره صفر ارزی.
ـ وارداتی بودن عمده نیازهای کشور.
ـ ۱۲ میلیارد دلار بدهی خارجی.
ـ انبارهای خالی و هزینه شده در جنگ.
ـ کارخانه‌های خالی از مواد اولیه با ماشین‌های فرسوده.
ـ صادرات نفت، در پایین‌ترین حد، آنهم با نوسان قیمت از ۸ تا ۱۲ دلار.
ـ خرابی و ویرانی حدود هفت استان در اثر بمب باران و موشک باران و وارد آمدن خسارات جدی به بسیاری از شهرهای کشور.
ـ تعطیلی و یا نیمه تعطیلی بسیاری از مراکز تولیدی و کارخانه‌ها.
ـ خاموشی‌های مکرر برق، از سه تا شش ساعت در روز و ایجاد مشکلات جدّی و اساسی در مراکز صنعتی به جهت خاموشی دستگاه‌های تولیدی، و لطمه هاي سنگين به مزارع کشاورزی به خاطر خاموشی موتور‌ها و پمپ‌های آب.
ـ وجود مشکل جدی در تهیه انرژی وسوخت، به خاطر نبود شبکه گازرسانی در بسیاری از شهر‌ها.
ـ و...
و اگر بخواهیم در یک جمله وضعیت سخت و بحرانی سال ۶۸ را در اذهان ترسیم کنیم، کافی است به بخشی از تحلیل‌ها و تفسیرهای آن روز یکی رادیوهای بیگانه (بی‌بی‌سی) اشاره کنیم که گفت: «... هرکس در چنین وضعیتی سکان اجرایی ایران را در دست بگیرد، خودکشی سیاسی کرده است!»
اما با وجود آن شرایط حساس و بحرانی و با تمام موانع پیش رو، مدیری مقتدر و با کفایت حاضر شد در چنان فضا و موقعیتی پا به میدان بگذارد و فحش‌ها و ناسزاهای کمبود‌ها و کاستی‌ها را به جان بخرد و با بهره گيري از رهنمودها و حمايتهاي رهبري، کشور را از بحرانی دیگر عبور دهد و امور کشور را در مدت هشت سال، به دست توانای خود و دولتمردانش سامان دهد و زیرساختهای مستحکم اقتصادی را پی ریزی کند؛ به طوری که رهبر معظم انقلاب، در روزهای آخر دولت سازندگی، خطاب به او و دولتش فرمودند:
«... من فراموش نمى‏کنم، روز‌هاى بعد از جنگ در آن جلسه‌اى که به دستور امام تشکیل شد، چند نفرى براى طرح خطوط اصلى بازسازى کشور نشستیم؛ به نظر خودمان آرزو‌هاى بزرگى را در آن نوشته‏‌ها آوردیم، بحث کردیم و تصور نمودیم، که ان‏شاءاللَّه در طول چندین سال انجام گیرد. آنچه در این هشت سال ریاست جمهورى شما اتفاق افتاده، از آنچه که آن روز ما آرزو داشتیم بیشتر است و حقیقتاً کشور بازسازى شد.» (مرداد ۱۳۷۶)
اکنون پرسش مهمی که در اینجا مطرح می‌شود این است که چه تفاوتی است میان سال‌های 1368 و 1392؟ چرا امروز دیگر از آن تدابیر و تمهیدات خبری نیست؟! چرا مردان بحران برای حل نابسامانی‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی گام جدی بر نمی‌دارند؟ چرا حاضر نیستند بار دیگر در این راه از آبرو و اعتبار خویش هزینه کنند؟! و بالأخره چرا سطح ریاست جمهوری تا این حد پایین آمده است که حتی افرادی با داشتن استعداد و توانمندیِ معمولی در مدیریت، فکر می‌کنند می‌توانند مدیریت اجرایی کشور را به دست بگیرند؟! و...
در پاسخ کسانی که انبوهی از این پرسش‌ها را در ذهن خود دارند، باید گفت:
در سال ۶۸ ، یا‌‌‌ همان روزهای پس از جنگ، از سرمایه اي مهم و ارزشمند برخوردار بوديم که متأسفانه امروز از آن محرومیم و آن عبارت بود از فضای معنوی، اعتماد عمومی و روحیه اخوت و برادری؛ یعنی:
هنوز مردم ما از نورانیت و فضای دفاع مقدس فاصله نگرفته بودند.
معنویت و فرهنگ زیبای جبهه و شهادت، در زندگی‌ها ساری و جاری بود.
هنوز زیاده خواهانِ فرصت طلب که در کنج انزوا خزیده و مشغول رتق و فتق امور زندگی خود بودند و هنوز آنان که به تعبیر حضرت امام (قدس سره) در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب غصه مبارزه، غم جنگ و اداره کشور را نداشتند و از شهادت عزیزان متأثر نشده بودند و با خیالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بودند و... جرأت سهم خواهی و اخذ غنیمت نداشتند.
آن روز‌ها هر کسی در جایگاه خود بود.
مجاهدین بر قاعدین فضل و برتری داشتند.
دوستان و همراهان دوران زندان و مبارزه، نه تنها کدورتی با یکدیگر نداشتند، بلکه به همدیگر اعتماد کامل داشتند و مدافع هم بودند.
بسیاری از مسؤولان و بلکه قریب به اتفاق آنان، شیفته خدمت بودند نه تشنه قدرت!
و خلاصه اینکه هنوز دایه‌ها خود را مهربان‌تر از مادر نشان نمی‌دادند.
توصیه‌ها و هشدارهای امام راحل (قدس سره) آویزه گوش همگان بود که ‌فرمود:
«...آنهايى كه در اين چند سالِ مبارزه و جنگ، به هر دليلى از اداى اين تكليف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران را از آتش حادثه دور كرده‏اند، مطمئن باشند كه از معامله با خدا طفره رفته‏اند، و خسارت و زيان و ضرر بزرگى كرده‏اند كه حسرت آن را در روز واپسين و در محاسبه حق خواهند كشيد...
من مجدداً به همه مردم و مسئولين عرض مى‏كنم كه حساب اينگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند و نگذارند اين مدعيان بى‏هنر امروز و قاعدين كوته نظر ديروز به صحنه‏ها برگردند.
من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش مى‏کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگى روزمره خود به فراموشى سپرده شوند...» (صحيفه امام، ج‏21، ص: 93)
اما با تأسف عميق، امروز شاهديم بسياري از پيش بيني هاي آن راحل عظيم الشأن، که مورد به مورد در باره آنها هشدار داده بودند، محقق شده يا در حال تحقق است و از این رهگذر است که قاعدين بر مجاهدين، و مدعيان ولايتمداري بر ولايتمداران واقعي پيشي گرفته، ارتقای شأن و منزلت يافته اند و حاصل آن، وضعيت بغرنج امروز شده است که در بخشهاي مختلف اقتصادي، سياسي و فرهنگي شاهد آن هستيم؛ وضعيتي که همه به دنبال راهي هستند تا از آن خلاص شوند و روشن است که تنها راه گذر از پيچ و خمهاي مشکلات و معبرهاي حساس و سخت کنوني؛ از سویی سپردن امور به مدیران امین، صادق، کاردان وکارآمد است (مانند سال 1368)، و از سوی دیگر به تجربه آموختیم که نباید کارهای بزرگ را به انسانهای کوچک و کم ظرفیت و بلکه مديران متوسط و معمولي سپرد؛ چرا که روشن است اشخاص کم ظرفيت، با چند مورد ‏تلخى‏ و غم به بن بست می‌رسند و با کسب اندک قدرت و موقعیتی مست مى‏شوند و برای حفظ منصب و ریاست، از هر حربه حرامی استفاده می‌کنند و حتی حاضرند تمام انسانهای آبرومند و با اعتبار را بی‌اعتبار کنند و کشور و نظام را به سقوط بکشانند تا خودشان را اثبات کنند. چنین افرادی با بی‌توجهی به توصیه و رهنمودهای بزرگان و نيز بها ندادن به نظر کار‌شناسان و سران نظام و تکیه کردن به عقل و فهم محدود خود در اداره امور، به راحتی مي توانند کانون آرمش را تبديل به بحران ملي کنند!
پس بزرگان نظام بايد بدانند که امروز راه حل، آن نيست که دست روي دست بگذارند و منتظر باشند که چه خواهد شد!
و مردم بايد توجه داشته باشند که هرگز با قهر کردن و کنار کشيدن و رنجيدن و لجبازي، مسير غلط اصلاح نمي شود بلکه يقيناً به بن بست مي خورد!
و بي شک تحقق حماسه سياسي و حماسه اقتصادي مد نظر رهبري، تنها با ايفاي نقش پررنگ در انتخابات است و بس.
نظرات بینندگان