به گزارش ایسنا، فردا با ذکر این مقدمه ادامه داد: «جادوگر مثل همیشه که با دریبلهایش به همه شوک وارد میکرد، این بار با خبر خداحافظیاش تمام ایرانیها را شوکه کرد. این در حالی بود که کمتر کسی از تصمیم کریمی باخبر بود. کریمی اما دقایقی بعد از انتشار خبر خداحافظیاش از فوتبال حرفهای جالبی به زبان آورد.
انگار او از چیزی یا از کسی ناراحت است اما حرف دلش را بیرون نمیریزد. او میگوید: خداحافظیام را اعلام میکنم و اگر واقعیت را بگویم میخواهم به مسائل دیگر زندگیام برسم. از فوتبال خداحافظی میکنم و دیگر برای تیم ملی هم بازی نخواهم کرد. بعضی اوقات اتفاقاتی رخ میدهد که دیگر جای ماندن ندارید. اگر میبردیم هم همین تصمیم را میگرفتم چون قبلا این موضوع را میدانستم و تنها خانوادهام از این کارم باخبر بودند. شب بدی را برای این کار انتخاب کردم. میروم تا کسانی که دایه مهربانتر از مادر شدهاند، فوتبال را به روزهای اوج خود برسانند. من و مهدویکیا باید به دنبال کارمان برویم. مدتی که در فوتبال بودم خاطرات تلخ و شیرین زیادی داشتم و خدا را شکر میکنم که سالم از مستطیل سبز خارج میشوم.
کریمی درباره مشکلات پرسپولیس میگوید: من نمیتوانم پاسخگوی مسائل و مشکلات پرسپولیس باشم و از شما رسانهها نیز میخواهم که فقط واقعیتها را بنویسید. باز هم شرمنده هواداران هستم و از آنها عذر میخواهم. نمیدانم چه بگویم و حرفی ندارم. همه چیز تمام شده و باید به آینده فکر کنیم. این وسط برای مهدویکیا ناراحتم که در شب آخری که در فوتبال بود به حقش که قهرمانی در جام حذفی بود نرسید.
در این بین به نظر میرسد خداحافظی بی سر و صدای علی کریمی یک دلیل بزرگ داشته است. اینکه او نمیخواسته حالا که قرار است در بازی فینال جام حذفی، مهدی مهدوی کیا از فوتبال خداحافظی کند، موضوع خداحافظیاش خللی در شیرینی مراسم خداحافظی کاپیتان کیا ایجاد کند. کریمی خیلی آرام پس از شکست پرسپولیس از فوتبال خداحافظی کرد تا همه فینال جام حذفی را با خاطره خداحافظی مهدویکیا به خاطر بسپارند.
این در حالی است که شکست پرسپولیس برابر سپاهان، آن هم در مقابل چشمان صد هزار تماشاگر مشتاق و از دست رفتن جام قهرمانی و مهمتر از آن از دست دادن حضور در لیگ قهرمانان آسیای سال آینده، نه تنها خداحافظی مهدویکیا را شیرین نکرد، بلکه برای هر دو کاپیتان سرخپوشان خاطرهای تلخ باقی گذاشت.
شاید علی کریمی و مهدی مهدویکیا آخرین بازیکنان نسل طلایی فوتبال ایران بودند اما آنچه که در فوتبال ما مشخص است، اوج بیتوجهی به بازیکنانی است که تا پیش از این تیتر اول رسانهها و مطبوعات بودهاند و بعد از آنکه از فوتبال کنارهگیری میکنند، بدون هیچ تقدیر و تشکری به گوشهای رفته و فقط از جعبه جادویی به تماشای فوتبال مینشینند.
احمدرضا عابدزاده کجاست و در آمریکا چه میکند؟ جواد زرینچه چه روزی رفت؟ مهدی پاشازاده کجاست؟ نادر محمدخانی یک پایش تهران است و یک پایش لندن. محمد خاکپور وسوسه شد و به وطن بازگشت. اول با لولهکش اشتباهش گرفتند و بعد که مربی استیلآذین شد، عطای فوتبالمان را به لقایش بخشید. مهرداد میناوند ناگهان ناپدید شد. کریم باقری آنقدر بیمهری دید که بدون خداحافظی کولهبارش را بست و رفت. چند بار برای خودنمایی، شعارهایی برای برپایی بازی خداحافظی از اتاق مدیریت باشگاه شنیدیم اما خودش آنقدر بالغ و عاقل بود که بداند اینها نمایشی بیش نیست. حمید استیلی؛ او هم در همین پرسپولیس از بین رفت. بازی خداحافظی اسطوره گلزنی جهان، آقای گل تاریخ و شهریار فوتبال ایران، در زمین کرج و مقابل مس بود. خداداد عزیزی با آن حماسهسازیاش در ملبورن هیچوقت حتی رنگ شعارهای تبلیغاتی مدیران برای برپایی یک جشن وداع را هم ندید. حالا نوبت به مهدویکیا و علی کریمی رسید. تصور کنید این دو اسطوره فوتبال ایران در یکی از همین کشورهای حوزه خلیج همیشگی فارس بودند. برای روز وداع آنها چه جشنی برپا میشد؟
آنچه حالا علی کریمی و مهدی مهدویکیا از فوتبال تجربه کردند این است که فوتبال این سرزمین به هیچیک از بزرگان پیش از آنها وفا نکرده و تنها خدمتش این بوده که آبرویشان را نبرده است. کریمی و مهدویکیا هم به سایر همنسلان خود پیوستند تا بار دیگر روی سیاه این فوتبال، خود را نشان دهد.»