پنجشنبه ۰۹ تير ۱۴۰۱ | Thursday, 30 June 2022
  • ارتباط با انتخاب
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیک
  • |
  • نظرسنجی
پنجشنبه ۰۹ تير ۱۴۰۱ | Thursday, 30 June 2022
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
جستجو
ویدئو جدیدترین اخبار پربیننده ترین
لایو خبر عکس خواندنی ها اخبار ویژه
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • ارتباط با انتخاب
  • پیوندها
  • آب و هوا
  • اوقات شرعی
  • مجله الکترونیک
  • نظرسنجی
  • آرشیو
ویدیو / برخورد نزدیک گردشگران سافاری با یوزپلنگ گرسنه

ویدیو / برخورد نزدیک گردشگران سافاری با یوزپلنگ گرسنه

ویدیو / این هتل هوایی اتمی می‌تواند سال‌ها در هوا معلق بماند

ویدیو / این هتل هوایی اتمی می‌تواند سال‌ها در هوا معلق بماند

ویدیو / شیوه جدید قاچاق بنزین با بطری از دیوار مرزی میلک زابل

ویدیو / شیوه جدید قاچاق بنزین با بطری از دیوار مرزی میلک زابل

ویدیویی از لحظات خروج اضطراری مسافران از فوکر ۱۰۰ قشم ایر

ویدیویی از لحظات خروج اضطراری مسافران از فوکر ۱۰۰ قشم ایر

ویدیو / درگیری مسلحانه در کرج

ویدیو / درگیری مسلحانه در کرج

ویدیو / دیدار رئیسی و پوتین در حاشیه اجلاس کشورهای ساحلی خزر

ویدیو / دیدار رئیسی و پوتین در حاشیه اجلاس کشورهای ساحلی خزر

کد خبر: ۱۱۰۸۴۹
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۲۳ - ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۲
صفحه نخست >> سیاست
پ

زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه به روایت نوه‌اش: هرگز نمازش ترک نمی‌شد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : تاریخ ایرانی نوشت:

در آن زمان مد از اندرون بیرون می‌آمد و زن‌های شهر پیوسته چشم بدانجا داشتند تا از میانه چه برخیزد و مورد پیروی آنان قرار گیرد. چارقد‌ها معمولاً از زری و گارس و مشمش بود و چارقد قالبی از ابتکارات اندرون بشمار می‌رفت. بدین معنی که قسمت سر چارقد‌ها را بدقت بسیار و با آدابی خاص با نشاسته آهار زده و قالب می‌کردند و مرغوب‌ترین انواع آن را آفتاب‌گردانی می‌خواندند. این عمل کار هر کس نبود بلکه برخی در این فن تخصص داشتند و دیگران به آن‌ها رجوع می‌کردند. بعضی روی چارقد «کلاغی» بسر بسته زیر گلو گره می‌زدند.

 

زلف‌ها را چین چین و حلقه با لعاب بهدانه بر پیشانی می‌چسباندند. با وسمه یا رنگ و حنا ابروهای پهن و پیوسته می‌کشیدند و گاه میان آن خالی می‌نهادند. چشم‌ها را سُرمه کشیده بر چهره سفیداب و سرخاب فراوان می‌مالیدند. بر پشت لب سبیلی باریک می‌کشیدند و لب را اندکی با سرخاب رنگ می‌دادند. در اوایل آرخالق بر تن می‌کردند که سردستی بلند داشت و دور آن را که یراق‌دوزی بود روی پیراهن بر می‌گرداندند. رفته رفته نیم‌تنه جای آن را گرفت که به انواع مختلف دوخته می‌شد.

 

تنبان‌ها کوتاه بود و به زانو نمی‌رسید ولی بسیار فراخ و پرچین دوخته می‌شد و در آن فنر‌ها قرار می‌دادند تا باصطلاح چتری بایستد و برای آنکه این منظور بهتر برآورده شود زیر آن تنبانی آهارزده می‌پوشیدند و در نتیجه تنبان‌رو دایره‌ای به شعاع نیم ذرع بل بیشتر گرد قامت بانوان تشکیل می‌داد. لبه و دور آن‌ها را نیز با کمر بر، جوانی و یراق‌های پهن گرانبها زینت می‌کردند. هنگامی که دسته‌ای از بانوان حرم به دنبال شاه روان بودند تنبان‌هایشان به طرزی خوش حرکت نواسانی می‌کرد و منظری بس تماشایی داشت.

 

آن زمان در ایران جوراب بلند معمول نبود و جوراب کوتاه بپا می‌کردند و ساق‌های سیمی تا بالای زانو نمایان بود. کفش‌ها نوعی از گالش بود که از دیار فرنگ می‌آوردند و بانوان شیک از آن می‌پوشیدند.

 

در این اوان تاجر فرانسوی که «پیلو» نام داشت با زنش به تهران آمد و چیزهای تازه با خود آورد. مد اندرون نیز با به بازار آمدن آن اشیاء تغییر یافت. شلوارهای کش جای جوراب‌های کوتاه و کفش‌های چرمی گوناگون جای «ارسی‌های مداد» را گرفت.

 

خانم‌ها در آرایش خود جواهر بسیار بکار می‌بردند. نیمتاج و سنجاق‌های گوهرنشان زیب سر و زلف می‌کردند و‌گاه کنار زلف پرهای رنگارنگ قرار می‌دادند. «عقدرو» و «سینه‌ریز» به گردن می‌آویختند و بازوبندهای درشت گران‌بها می‌بستند که رشته‌های ابریشمی در زیر داشت و به هر رشته گوهری تابان یا سکه‌ای زر آویخته بود. گل‌ها و اشیاء ظریف دیگر از طلا و مروارید و سنگ‌های قیمتی بر سر و بر می‌زدند و انگشترهای درشت و ریز در انگشتان می‌کردند.

 

 

شمایل ناصرالدین شاه و عادات و خصائل او

 

ناصرالدین شاه را چهره‌ای گشاده ومطبوع بود: چشم‌های گیرا و درخشانش هر دلی را مجذوب می‌ساخت و نگاه ملایمش را چنان نفوذی بود که در دل هر کس اثری شگفت می‌بخشید و خواه و نخواه در حلقۀ اطاعتش می‌کشید ولی گاه خشم، آن نگاه آرام را چنان سختی و تندی پدید می‌گشت که کس را یارای تحمل آن نبود و شراره‌ای که از دیدگانش می‌جست خرمن نیروی هر جسوری را می‌سوخت. دماغی کشیده و اندکی برگشته، سبلتی بلند و راست و لبانی مردانه و متبسم داشت. موهای سرش در اوان جوانی ریخته بود و دامن پیشانی فراخ تا فرق درخشانش کشیده می‌شد. اندامی معتدل، حرکاتی موزون، رفتاری برازنده و دست و پایی ظریف داشت. با زیردستان به رأفت و عطوفت سلوک می‌کرد و برای فراهم ساختن آسایش رعایا و آرامش کشور دمی نمی‌آسود. ولی چه سود که یک تنه بر بیگانگان نیرومند یارای پیروزیش نبود. برای خدمتگزاران پدری مهربان و برای خیانتکاران مواخذی سختگیر بود.

 

او را طبعی حساس و ذوقی سرشار و به شعر و ادب تمایل بسیار بود. خود شعر خوش می‌سرود و اشعار بسیار از استادان سخن ایران و عرب از بر داشت. دیوانش مشتمل بر چند صد بیت است که به چاپ رسیده.

 

در آغاز تذکرۀ مجمع‌الفصحا نیز دویست بیت از اشعارش ضبط افتاده که برای نمونه غزلی از آن میان در اینجا آورده می‌شود:

ای روی ماه ترا صد بنده همچو پری / از رفتن تو رسد خجلت به کبک دری

تشبیه روی ترا هرگز به مَه نکنم / زیرا که در نظرم زیبا‌تر از قمری

خورشید بزمگهی، سلطان هر سپهی / شایستۀ کلهی زیبندۀ کمری

پیش تو بنده شدن بهتر ز پادشاهی / پای تو بوسه زدن، خوش‌تر ز تاجوری

دادی به کف قدحم، در عینِ تشنه لبی / کردی ز خود خبرم در عین بی‌خبری

فارغ ز هر دهنی کردی به یک سخنم / هرگز چنین سخنی نشنیدم از دگری

تا در محیط غمت افتاده کشتی من / آسوده دل شده‌ام از موجِ هر خطری

من با سپر چه کنم، ای تُرکِ سخت‌کمان / زیرا که می‌گذرد تیرت ز هر سپری

بگذشتی از سرِ کین بر شاه ناصردین / بر قبله‌گاهِ زمین، زینسان مکن گذری

 

***

 

در نخستین سفر مشهد مقدس چون شاه به زیارت مشرف شد جیغۀ گرانبهایی را که بر کلاه و گوهر دیگری که بر لباس داشت تقدیم آستان رضوی نمود و این رباعی را بسرود:

در عمر ابد، ای شَه معبود صفات / اسکندر و من صرف نمودیم اوقات

با همت من کجا رسد همت او / من خاک در تو جستم او آب حیات

 

***

 

میرزا محمدخان سپهسالار که پیش از حاج میرزا حسین‌خان این لقب را داشت و از رجال شایسته زمان خویش و از خدمتگزاران برگزیده ناصرالدین شاه بود چون بدورد جهان گفت شاه در ماده تاریخش چنین سرود:

سپهسالار صد حیف از جهان رفت / ز دست خسرو صاحبقران رفت

یکی شمشیر سر تا پای گوهر / سپهسالار صد حیف از جهان رفت

پی تاریخ سالش گفت ناصر / نیاید باز چون تیر از کمان رفت

 

از مصرع‌های اول و آخر به حساب جمل ۱۲۹۸ حاصل می‌شود که تاریخ وفات سپهسالار است.

 

شاه به نقاشی رغبتی بسزا داشت و نقش‌پردازان را تشویق می‌کرد. خود نیز دارای قلمی استوار و شیرین بود. شبیه‌سازی را با مداد و سیاه‌قلم نیک از عهده برمی‌آمد. هفت اثر خوب خود از او دیده‌ام که بشرح برخی از آن‌ها می‌پردازم:

 

روزی در سیاه‌بیشۀ مازندران شاه چند خرس شکار کرد و چون به ناهارگاه بازگشت از روی تردماغی مداد و کاغذ خواسته شبیه اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات را بسیار زود و سخت نیکو نقش ساخت. اعتمادالسلطنه پیوسته جزء ملتزمین رکاب بود و هنگامی که شاه به خوردن ناهار و عصرانه می‌پرداخت، در حضور نشسته روزنامه‌های اروپایی و تاریخ می‌خواند.

 

دیگر از آثار قلمی خوب شاه شبیه دوستعلی‌خان معیرالممالک جدّ راقم این سطور است که در جاجرود ساخته شده و برای نمایاندن پایۀ استعداد وی زیب این صفحات می‌گردد. یکی از کارهای دیگر او شبیه آغامحمدخان خواجه است که نزد عزیزالسلطان بود.

 

روزی شاه در دیوانخانه تفرج می‌کرد و کمال‌الملک که به دستور او پرده‌ها می‌پرداخت در گوشه‌ای سرگرم نقاشی بود. شاه نزد او آمد و به تماشا ایستاد و چون پردۀ کوچک ساده‌ای آمادۀ کار در کنار بساط وی دید هوس کرد که استعداد خویش را بیازماید و در دم قلم بدست گرفته ظرف چند ساعت دورنمایی فکری از کوه و نهر آب و تک درختی بپرداخت که برای تفنن سلطان در اندک زمانی خوب بود. پردۀ مزبور را برای امین‌السلطان که هنوز به صدارت نرسیده بود فرستاد و سال‌ها بر دیوار کتابخانۀ پارکش که اکنون محل سفارت روس است آویخته بود.

 

مدرسۀ دارالفنون را در عصر ناصری بنیان نهادند و استادان زبردست از اطریش و فرانسه و آلمان برای تدریس بدانجا فراخواندند. شاه سالی یکبار برای بازدید به مدرسۀ مزبور می‌رفت و شاگردان در حضورش از رشته‌های مختلف امتحان می‌دادند. یکی از روز‌ها پس از انجام مراسم بازدید شاهزادۀ علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه وزیر علوم، آقا میرزا اسمعیل نقاش معروف به جلایر را که مردی سخت خوشرو و شوخ‌طبع و در فنِ پرداز و «کپی» استاد بود با پردۀ بزرگی که از شاه و گروهی از وزرا ساخته بود به حضور آورد. پس از آنکه شاه زمانی دراز به پرده نگریست و تحسین فراوان کرد اعتضادالسلطنه پیش رفته شرحی مبنی بر استعداد و لیاقت جلایر ایراد کرد و در پایان مطلب عرضه داشت اما افسوس که... آقامیرزا اسمعیل مجال اتمام سخن را به شاهزاده نداد و تعظیمی کرده، گفت: «هشتاد تومان هم مقروض است.» شاه را هوش و گفته وی نیز پسند افتاد و پانصد تومان انعامش داد. میرزا اسمعیل عادت به افیون داشت و چون دانست که اعتضادالسلطنه می‌خواهد رازش را فاش سازد، فرصت اتمام سخن را به او نداد و ضمناً حاجت خویش را با شاه باز گفت.

 

شاه در تیراندازی مهارتی تام داشت و گلوله را نیکو به هدف می‌زد. زمانی که قورخانه در خیابان سردر الماسیه واقع و سپرده به اقبال‌السلطنه بود، شاه روزی برای بازدید بدانجا رفت. من آنوقت در خدمت نظام بودم و کامران‌میرزا نایب‌السلطنه وزیر جنگ بود. در باغ قورخانه برای استراحت شاه و همراهانش چند خیمه فراخ دامن افراشته در آن انواع شیرینی و میوه چیده بودند. در سراپردۀ مخصوص میزی بزرگ در کناری نهاده بیست قبضه تفنگ ساخت قورخانه روی آن قرارداده بودند. (تفنگ‌های سربازی آن دوران مارتینی بلند و کوتاه و هنری مارتن ورندل بود.)

 

شاه پس از بازدید قسمت‌های مختلف به چادر مخصوص آمده یکسر به سوی میز مزبور رفت و پس از دقت و رسیدگی بسیار و مقایسۀ تفنگ‌ها با نمونه، یکی از آن‌ها را برداشته بدست پیشخدمتی داد و گفت تا صفحۀ کاغذی به دیوار نصب کند و آن را هدف قرار دهد. او نیز اطاعت کرد و به تیر سوم نشانه را زد. آنگاه شاه تفنگ را بازستاند و لنگۀ سبلت راست را جمع آورده در دهان گرفت و گفت: «نرۀ فانوسی را که به دیوار نصب است خواهیم زد.» به صدای تفنگ فانوس درهم شکست و فریاد تحسین از حضار برخاست و قریب هزار سکۀ زر به عنوان ناز شست تقدیم شد. شاه به صاحب‌منصبان خارجی از قبیل «لمر» و «پروسکی» فرانسوی، «پولکونیک» روسی، «آندرنی» ایتالیایی، «متس»، «واگنر» و «کنت دومن فرت» اطریشی (رئیس نظمیه وقت) و «اشتوداخ» آلمانی که در حضور بودند به هر یک چند سکه زر بخشید که همه با کمال مسرت پذیرفتند.

 

شاه با وقفه بین هر جمله سخن می‌گفت. صدایی آرام و در عین حال آمرانه و خنده‌ای مخصوص به خود داشت. بیشتر کلمات را از حلق ادا می‌کرد. زبان فرانسه را نیک می‌دانست ولی به روانی حرف نمی‌زد. صحبت او را با سفرا و بانوانشان که نزد انیس‌الدوله می‌آمدند بسیار شنیده‌ام. بر جغرافیا احاطه داشت و بیشتر اوقات فراغت خود را به مطالعه آن می‌گذرانید. علاقه وافری نیز به تاریخ داشت و چنان که گذشت همه‌گونه تاریخ در حضورش خوانده می‌شد و بر اثر همین علاقه بود که به جمع‌آوری و طبع «ناسخ‌التواریخ» امر کرد.

 

***

 

بار یافتن به حضور شاه برای هر کس میسر بود و بیشتر نیازمندان عرایض را بدون واسطه، خود به دست سلطان می‌دادند. مردم طبقۀ سوم به آسانی اجازه شرفیابی یافته شکایت خود را شفا‌ها به عرض می‌رساندند و مأیوس بر نمی‌گشتند مگر آنکه حق به جانبشان نبوده باشد. هر‌گاه کسی از پسرش نایب‌السلطنه شاکی بود توسط صدراعظم به عرض می‌رساند و اگر از صدراعظم ستمی به وی رسیده بود بوسیلۀ یکی از علمای وقت یا خواجه‌سرایان محترم و یا عزیزالسلطان دادخواهی می‌کرد. خلاصه آنکه راه نجات از ظلم و تعدی به مردم باز بود و می‌دانستند که فریادرسی دارند.

 

***

 

دیر کاج، دهی است در طرف «مسیله» که دربارۀ حدود و چگونگی استفادۀ از قنات آن بین آقا میرزا یوسف مستوفی‌الممالک و دوستعلی‌خان معیرالممالک پیوسته اختلاف‌نظر بود. طرفین در این خصوص مکرر به حضور شاه عریضه‌نگار شده، دادخواهی می‌کردند. سرانجام او در حاشیۀ یکی از عرایض نوشت: «معیرالممالک تو و مستوفی‌الممالک هر دو از نوکران صدیق و خدمتگزار هستید و نسبت خلاف به هیچ یک نمی‌توان داد. بدون اطلاع شما امینی را برای رسیدگی بدین امر می‌فرستم و آنچه بر ما معلوم شود دستخط خواهیم کرد.»

 

حاج‌میرزا حسین‌خان سپهسالار که به چشم رقابت در میرزا یوسف مستوفی‌الممالک و دوستعلی‌خان معیرالممالک می‌نگریست عریضه‌ای به شاه نوشت که این دو، مال دولت را به رایگان می‌برند و در صندوق‌های خود انباشته می‌سازند. هر‌گاه امر مبارک صادر شود که در خانۀ آنان را مُهر کنند خیانتشان را به ثبوت خواهم رسانید.

 

شاه که خدمتگزاران خود را نیک می‌شناخت در پاسخ وی تنها بدین بیت اکتفا کرد:

دوست به دنیا و آخرت نتوان داد / صحبت یوسف به از دراهم معدود

 

***

 

هنگامی که آصف‌الدوله حکمران خراسان بود شیخ‌الرئیس معروف که از شاهزادگان محترم و به لباس اهل علم درآمده بود و یگانه ادیب و واعظ و نطاق زمان خود بشمار می‌رفت در مشهد می‌زیست و چون از حکمرانش رنجش خاطری رسیده بود عزم سفر عشق‌آباد کرد و بوسیلۀ نایب‌السلطنه این دو بیت را به حضور شاه فرستاد:

نایب‌السلطنه بر گو به شَهِ پاک سرشت / که ادیبی ز خراسان به تو این بیت نوشت

آصف و ملک و سلیمان به تو باد ارزانی / ما رهِ عشق گرفتیم چه مسجد چه کنشت

 

شاه در پاسخ وی این قطعه را سرود:

نایب‌السلطنه بر گو به خراسانی زشت / که شهنشاه جواب تو بدین بیت نوشت

آصف ار بد به شما کرد جزا خواهد دید / هر کسی آن درَوَد عاقبت کار که کشت

 

***

 

شاه در تابستان سرداری از پارچه‌های نازک و مخصوصا «آقاری» با شلوار سپید می‌پوشید و در زمستان سرداریش از ترمه یا ماهوت سیاه بود. پالتو‌هایش نیز از ترمه و ماهوت سیاه و برگردان و یقۀ خز داشت. در زیر پالتو قبای قلمکار در بر می‌کرد و زیر آن جامۀ چند بر روی هم می‌پوشید. سرداری، شلوار و پالتو‌هایش دارای مغزی قرمز و تکمه‌های زرد شیر و خورشیدی بود. ‌گاه عصا بدست می‌گرفت و دستکش نیز بر دست می‌کرد.

 

معمولا پالتو را بر دوش می‌افکند و کمتر دست را از آستین بیرون می‌آورد. پیوسته موزۀ چرم برقی بپا داشت و اگر کفش می‌پوشید آن نیز از چرم برقی بود. عطر زنبق و بنفشه را بسیار دوست داشت و پیوسته بوی دلکش این دو گل از وی به مشام می‌رسید. چهره را با گلاب می‌شست.

 

***

 

شاه را در ادای فرائض مذهبی اهتمامی بسزا بود. هر بامداد در سر حمام چند صفحه از کلام ربانی تلاوت می‌کرد و هرگز نمازش ترک نمی‌شد. پیوسته مُهری کوچک در جیب داشت و چون هنگام گزاردن نماز فرا می‌رسید دستمال خود را بدل از سجاده بر زمین گسترده، مُهر را روی آن قرار می‌داد و به نیایش پروردگار می‌پرداخت.

 

یاد دارم روزی در جاجرود هوا سخت سرد و زمین پوشیده از برف بود و شاه سرگرم شکار. چون آفتاب آهنگ مغرب کرد شاه دست از شکار کشید و گفت تا قالیچه‌ای روی برف گستردند و موزه از پایش بیرون آوردند آنگاه وضوء ساخته به نماز ایستاد.

 

***

 

شاه روزی پنج قلیان می‌کشید. به کشیدن انفیه معتاد بود و بهترین آن را از هندوستان برایش می‌آوردند که در قوطی ظریفی از طلا و مینا ریخته در جیب می‌گذاشت و روزی چند بار از آن اسعتمال می‌کرد.

 

***

 

ناصرالدین شاه ماهی چند شب شام را در بیرونی می‌خورد و بیشتر شب‌هایی بود که کارهای دولتی و کاغذخوانی و نامه‌نویسی داشت. حکام و مامورانی که بایستی به محل کار خود می‌رفتند برای گرفتن دستور به حضور می‌آمدند. غلامحسین خان امین خلوت (بعد ملقب به صاحب‌اختیار شد)، مهدی‌خان آجودان مخصوص (در دورۀ مظفری ملقب به وزیر همایون شد)، ادیب حضور (در اواخر ملقب به اعتمادالسلطنه شد) برای خواندن عرایض و نوشتن جواب‌ها در حضور می‌نشستند. پس از پایان کار تنی چند از خواص آمده سخن از شکار و اسب به میان می‌آمد و یا چند دست شطرنج بازی می‌شد.‌ گاه خود شاه با یکی از پیشخدمت‌ها به بازی می‌نشست و گاه دو حریف پُرادعا را به نبرد رخصت می‌داد و خود به تماشا می‌نشست. کسانی که در حضورش شطرنج می‌باختند بدین قرار بودند: محمدخان غفاری، اقبال‌الدوله که در اوایل ریاست تفنگدار‌ها را داشت و بعد وزیر خالصه شد. امین خلوت برادر کهتر اقبال‌الدوله، محمد ابراهیم‌خان معروف به چرتی و متخلص به «فرزانه» که دیوانش به طبع رسیده. آقامچول زین‌دارباشی ملقب به صدیق‌السلطنه. اکبرخان نایب‌ناظر برادر مجدالدوله، شاهزادۀ معتضدالسلطنه پسر اعتضادالسلطنه وزیر علوم و آجودان مخصوص.

 

***

 

در سال یکهزار و سیصد و نه هجری شطرنج‌باز معروفی از افغانستان به ایران آمد و در محفل شطرنج‌بازان ولوله افکند. محفلی چند برای نبرد با وی تشکیل یافت و هر بار پیروزی از آن او گشت. سرانجام ماجرا به گوش شاه رسید و امر شد تا وی را به حضور آوردند. استاد افغانی یک تنه با دستۀ شطرنج‌باز‌ها به پیاده‌رانی و سوارتازی پرداخت و جمله را شهمات و از چیره‌دستی خود شاه را مات ساخت و انگشتر الماس به عنوان جایزه دریافت داشت.

 

***

 

در یکی از سفرهای شکاری جاجرود ناصرالدین شاه برای نخستین‌بار بر توسن ترکمانی که بتازگی عین‌الملک امیرآخور تقدیم داشته بود سوار شد و در پی صید تاخت. برخلاف انتظار اسب به روی اندر افتاد و کتف شاه سخت رنجه گشت. این پیش‌آمد امیرآخور را از اندازه برون پریشان ساخت و بیچاره از بیم نزول خشم شاه خود را باخت.

 

شاهزاده حشمت‌الدوله که از مقربان سلطان و در التزام رکاب بود موقع را مغتنم شمرده این رباعی را که از استاد فرخی است به خطی خوش نوشته به حضور فرستاد:

شا‌ها ادبی کن فرس بدخو را / کازرده نموده آن تن نیکو را

گر گوی غلط رفت به چوگانش زن / ور اسب خطا کرد به من بخش او را

 

شاه در حال رنجوری شهزاده را چنین پاسخ داد:

 

بدخویی اسب ترکمان سنجیدم / در کوه ز کردار بدش رنجیدم

آن اشتر اسب‌نام نافرمان را / ز اصطبل برانده بر شما بخشیدم

 

عین‌الملک از کار حشمت‌الدوله الهام گرفته دست بدامان قاآنی که هم در رکاب شاهانه بود زد و از طبع سرشارش مدد جست. قاآنی این رباعی را سروده و امیرآخور آن را به حضور فرستاد:

اسبی که سوار شد بر آن ناصر دین / بدخوی نخواهد شدن آن اسب یقین

از شدت وجد خواست پرواز کند / بیچاره چو پر نداشت آمد به زمین

 

شاه را ظریف‌اندیشی امیرآخور و ظرافت طبع شاعر خوش‌آمده، پیش‌آمد را ناشده انگاشت.

 

***

 

روزی در ناهارگاه جاجرود شاه با اقبال‌الدوله بشطرنج نشست و به وی گفت: با کمال دقت و جدیت بازی کند و یک اشرفی نیز شرط بسته شد. دیری نگذشت که اقبال‌الدوله دست بُرد و اشرفی را از کنار صفحۀ شطرنج برداشته از جا برخاست، تعظیمی کرده در کناری ایستاد. شاه از مشاهدۀ این حال در شگفتی شد و سبب پرسید. اقبال‌الدوله با سر به صفحه شطرنج اشاره کرده گفت: «بله قربان...» شاه مقصودش را درنیافت و گفت: «معنی این رفتار را ندانستم بیا بنشین و بازی را ادامه ده.» اقبال‌الدوله عرضه داشت: «استدعا می‌کنم اعلیحضرت اسب سپید را برداشته در فلان‌ خانه بگذارند.» شاه چنان کرد و پس از اندک تاملی دانست که مات است، آنگاه بقهقهه خندید و چند اشرفی دیگر به وی مرحمت کرد.

 

 

***

 

در یکی از سفرهای اروپا روزی که ناصرالدین شاه در ضیافت امپراطور اطریش بر سر میز نشسته بود، امپراطور از سازمان لشگری و تعداد قشون ایران جویا شد. شاه در پاسخش گفت: «از کدام دسته نیروی ما سئوال می‌کنید؟» امپراطور در شگفتی شده پرسید: «مگر چند دسته قوا دارید؟» شاه سینه‌ای صاف کرده گفت: «ما را سه نیروی حربیه است. اول نیروی نظامی که پیوسته یکصد و بیست هزار تن زیر پرچم حاضر هستند. دوم عشایر ایران که هنگام ضرورت چندین هزار آماده جانفشانی می‌باشند و سوم نیروی مذهبی است که گاه جهاد بنا به قانون اسلام کلیۀ افراد ایرانی از دل و جان آمادۀ جانبازی می‌شوند.»

 

***

 

در آخرین سفر اروپا هنگامی که شاه در پاریس بسر می‌بُرد یکی از روزنامه‌ها ضمن اخبار پذیرایی شاه چنین نوشت: «در سر میز دسته‌ای بشقاب سوراخ‌کن نیز نشسته بودند.» روزی که روزنامه‌نگاران به حضور آمدند، پس از گفتگوهای لازم شاه گفت: «فلان روزنامه بد لطیفه‌ای دربارۀ ایرانیان ننوشته بود زیرا خوب اطلاع داشته که آنقدر به آنان کم غذا می‌دهند که از شدت گرسنگی ناگزیر به سوراخ کردن ظروف می‌پردازند!»

 

 

منبع:

 

یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، دوستعلی‌خان معیرالممالک، نشر تاریخ ایران، چاپ دوم، ۱۳۶۲، صص ۳۶-۲۹


لینک کوتاه
ارسال به تلگرام
بازید از صفحه اول ارسال به دوستان نسخه چاپی
گزارش خطا
0
وب گردی
کدام بسته اینترنتی بهتر است؟!

کدام بسته اینترنتی بهتر است؟!

سیدجلال رسما مربی پرسپولیس شد

سیدجلال رسما مربی پرسپولیس شد

حمایت از زنان آزاردیده، ترانه علیدوستی را به دادگاه کشاند

حمایت از زنان آزاردیده، ترانه علیدوستی را به دادگاه کشاند

حمله کارگردان سینما به سازمان سینمایی/ پروانه بنی اعتماد را رد می‌کنید و به مترو پل پروانه می‌دهید؟l

حمله کارگردان سینما به سازمان سینمایی/ پروانه بنی اعتماد را رد می‌کنید و به مترو پل پروانه می‌دهید؟l

شرط حذف نام نوید محمدزاده برای صدور مجوز اجرا یک تئاتر

شرط حذف نام نوید محمدزاده برای صدور مجوز اجرا یک تئاتر

مهراب قاسم خانی و عادل فردوسی پور، زمانی که ممنوع‌التصویر نبودند/ عکس

مهراب قاسم خانی و عادل فردوسی پور، زمانی که ممنوع‌التصویر نبودند/ عکس

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر:
رپورتاژ / تریبون 2
تصاویر
۱/۴
۱/۴
تصاویر: کنکور سراسری هنر ۱۴۰۱

تصاویر: کنکور سراسری هنر ۱۴۰۱

۲/۴
تصاویر: حاشیه جلسه هیات دولت

تصاویر: حاشیه جلسه هیات دولت

۳/۴
تصاویر: سنجش سلامت نوآموزان - همدان

تصاویر: سنجش سلامت نوآموزان - همدان

۴/۴
تصاویر: بزرگداشت شهدای ۷۲ تن در حسینیه جماران

تصاویر: بزرگداشت شهدای ۷۲ تن در حسینیه جماران

خرید و فروش بیتکوین
ببینید!

ویدیو / اخبار راست و دروغ را چگونه تشخیص دهیم؟ + زیرنویس فارسی

تماشا کنید: تبر فاطمی امین بر کمر اقتصاد / وزیر صمت چه قولی داد، چه به بار آورد؟

ویدیو / روایت یک تعرض جنسی عجیب به یک نوجوان ساده‌لوح ۱۶-۱۷ساله؛ در برنامه زنده تلویزیونی

ویدیو / تصاویر شگفت‌انگیز از لحظه عبور ایستگاه فضایی بین‌المللی از مقابل خورشید

ویدیو / سارق مسلح به مالباخته: حبسش رو کشیدم، به تو چه ربطی داره

ویدیو / علی دایی: اگر دنبال مدیریت بودم الان رییس فیفا بودم

ویدیو / اهدای گل همایون شجریان به سحردولتشاهی، در کنسرت دیشب

آرشیو
خرید و فروش بیتکوین
پربازدیدها
روز هفته ماه سال

سگ‌های ولگرد گلوی کودک ۴ ساله را در قم دریدند

ترانه علیدوستی: حبیب رضایی ‌و مهدی کوشکی از من شکایت کرده‌اند

تصاویر: متروپل؛ ۳۷ روز بعد از فاجعه

امیر جدیدی عضو آکادمی اسکار شد

پلمب کافه ها؛ تاوان تجمع دهه نودی‌های شیراز؟

واکنش جدید دادگستری فارس به تجمع نوجوانان در بلوار چمران شیراز: با عوامل اصلی کلیپ اسکیت برخورد می‌شود

تصاویر: نابودی سد آبشینه همدان

بن بست بین ایران و آمریکا هنوز از بین نرفته / واشنگتن همچنان حاضر نیست تضمین ارائه دهد

دادستان کل کشور: استفاده از اراذل و اوباش در ساخت‌وساز بسیار عجیب است/ این موضوع را از طریق دادستانی پیگیری کنید

شهردار: برج خلیج فارس قزوین ظرف یک هفته تخلیه شود

تصویر جدیدی که از حسین طائب منتشر شد

مذاکرات احیای برجام، توافق ابراهیم و پیمان امنیتی آمریکا - اعراب - اسرائیل؛ حالا همه شرط‌بندی‌ها بر سر پاسخ‌ ایران است

مشاهده یک توله یوزپلنگ آسیایی در حاشیه شمالی پناهگاه حیات وحش میاندشت

ویدیو / شادی خبرساز مربی زن ایرانی در تلویزیون عراق

رئیس اطلاعات سپاه تغییر کرد / طائب، مشاور فرمانده سپاه شد، محمد کاظمی رئیس سازمان

خاطرات حسن روحانی، شماره ۷۵: برای زبان انگلیسی مدتی به کلاسی که شهید بهشتی در مدرسه دین و دانش تشکیل داده بود، رفتم

صداوسیما: توقف پخش برنامه طبیب / مجری نتوانست اظهارات غیرعلمی مهمان درمورد نماز را تصحیح کند

وزارت کار: حقوق بازنشستگان در سه دسته جداگانه افزایش می‌یابد

ویدیو / پسر گوگوش: مصداقی شوهر مادرم من را ساعت ۳ نصف شب از خانه بیرون انداخت

سرنوشت بازیگران سریال «آینه عبرت» چه شد؟

حمید جبلی به تلویزیون بازمی‌گردد / فصل هفتم "پایتخت" ساخته می‌شود

شهردار کرج عزل شد

ویدیو / صدایی که همایون شجریان مبهوتش شد

تماشا کنید: تله برای دولت رئیسی / خوابی که جریانات ضد برجامی در ایران برای دولت و کشور دیده‌اند

ویدیو / این حیوان عجیب الخلقه در عراق، شیر منقرض شده آشوری است؟

سازمان جهانی بهداشت: قرنطینه امیکرون ۵ روز نیست

معاوضه شماره موبایل با آپارتمان لوکس / قیمت شماره‌های رند به ۵۰ میلیارد تومان رسید

شرط تحویل آپارتمان ۱۵۰ متری در نیاوران به رضا رویگری / مجری صداوسیما: مالک منزل گفته خانه را با چند پرستار آماده کرده‌ام؛ فقط رضا باید تنها بیاید / وقتش رسیده بگویم که چقدر به رضا ظلم شده / او مدت‌هاست که در روابط‌ش دچار مشکل شده / مو‌های رضا به طرز عجیبی سوزانده شده بود؛ به گریمور گفتم جوری درست کن که فکر کند مو دارد

تماشا کنید: خداحافظی ایران با ارس؟ / پروژه «داپ» ترکیه چگونه در سکوت منابع آبی ایران را خشک می کند؟

سیلی «ویل اسمیت» به صورت مجری اسکار به خاطر شوخی با همسرش / تصویر واکنش حاضران در سالن / گریه و عذرخواهی اسمیت پس از دریافت جایزه: عشق موجب می‌شود کارهای دیوانه‌واری انجام دهیم؛ وقتی در اوج هستی، شیطان دقیقا همان موقع سراغت می‌آید +عکس و ویدیو

درگذشت ناگهانی بازیگر مشهور سینمای ایران/ علت فوت به روایت خبرگزاری قوه قضاییه: خودکشی

ویدیو / حمله با چاقو به چند طلبه در حرم امام رضا؛ ضارب دستگیر شد

خرید و فروش بیتکوین
خواندنی ها
واتس‌اپ استفاده از آواتارها در تماس‌های ویدیویی را ممکن می‌کند

واتس‌اپ استفاده از آواتارها در تماس‌های ویدیویی را ممکن می‌کند

شناسایی «ستاره زامبی» در کهکشانی نزدیک به راه‌شیری؛ آیا خورشید هم زامبی می‌شود؟

شناسایی «ستاره زامبی» در کهکشانی نزدیک به راه‌شیری؛ آیا خورشید هم زامبی می‌شود؟

فخرالدین درگذشت؛ بیوگرافی جونیت آرکین ستاره مشترک سینمای ترکیه و ایران

فخرالدین درگذشت؛ بیوگرافی جونیت آرکین ستاره مشترک سینمای ترکیه و ایران

فضاپیمای چینی تصاویری تازه از کل سیاره مریخ را ثبت و ارسال کرد

فضاپیمای چینی تصاویری تازه از کل سیاره مریخ را ثبت و ارسال کرد

خرید و فروش بیتکوین
آخرین اخبار مهمترین عناوین روز

صبحانه خبری، ۹ تیر ۱۴۰۱؛ از پایان بی نتیجه مذاکرات دوحه تا شکایت دو بازیگر از ترانه علیدوستی

تصاویر: کنکور سراسری هنر ۱۴۰۱

تصاویر: حاشیه جلسه هیات دولت

تصاویر: سنجش سلامت نوآموزان - همدان

تصاویر: بزرگداشت شهدای ۷۲ تن در حسینیه جماران

خاطرات هاشمی رفسنجانی، ۸ تیر ۱۳۷۸: از نامه شواردنادزه برای آزادی ۱۳ یهودی بازداشتی در ایران تا نگرانی های دو معاون وزیر اطلاعات

یادداشت‌های علم، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۴۶: شاه گفت، پاکستانی‌ها می‌خواهند کم کم «سنتو» را به هم بزنند؛ از آمریکایی‌ها که در جنگ هند و پاکستان کمک نکردند خیلی گله دارند

خاطرات حسن روحانی، شماره ۷۹: چگونه قاچاقی وارد عراق شدم؟

ویدیو / برخورد نزدیک گردشگران سافاری با یوزپلنگ گرسنه

گفت‌و‌گوی وزیر خارجه قطر با امیرعبداللهیان درباره تحولات توافق هسته‌ای

کرونا در خوزستان بی‌صدا در حال خیز برداشتن است / رئیس مرکز بهداشت: احتمالا دو الی سه هفته دیگر آمار فوتی‌ها صعودی می‌شود

رسانه‌های اسرائیلی: نفتالی بنت در انتخابات آتی نامزد نمی‌شود

ادعای وزیر خارجه بحرین: در مذاکرات با همتای مصری «دخالت‌های ایران» بررسی شد / بر ضرورت پایبندی تهران به حسن همجواری و خودداری از کشاندن منطقه به رفتار‌های بر هم زننده ثبات تاکید کردیم

فرماندار هیرمند: بازداشت ۲ مرزبان ایرانی از سوی طالبان صحت ندارد

شورای حفاظت آزمون سراسری: خارج نشدن از گروه‌های مدعی تقلب در کنکور عواقب سنگینی دارد

پلمب کافه ها؛ تاوان تجمع دهه نودی‌های شیراز؟

رئیسی خطاب به «علی‌اف»: حضور رژیم صهیونیستی در منطقه به نفع امنیت کشور‌ها نیست

نماینده مجلس: پیشنهاد ما این است که رئیسی فرد جدیدی را به جای فاطمی امین برای وزارت صمت معرفی کند

سوریه، استقلال لوهانسک و دونتسک را به رسمیت می‌شناسد

الزام استفاده از ماسک در مکان‌های باز برداشته شد

شبکه اسرائیلی: رادار‌های تل آویو به منظور رصد موشک‌ها و پهپاد‌های ایرانی در امارات مستقر می‌شوند

تکذیبیه مرعشی: حمایت کارگزاران از همتی به دلیل استقلال شخصیت ایشان بود

ایران خواستار روشن شدن ابعاد موضوع شهادت مرزبان ایرانی در مرز با افغانستان شد

ذولنور: بی حجابی برای مردم آزاردهنده است؛ نباید دست های بیگانه را نادیده گرفت / سگ‌گردانی مردم را اذیت می‌کند

آخرین آمار کرونا در ایران، ۸ تیر ۱۴۰۱: فوتی‌های کرونا در عدد صفر ماند

وزارت ارتباطات: اختلالی در اینترنت نیست، جلوی فروش VPNها را گرفته‌ایم

شاخص کل بورس، امروز ۸ تیر ۱۴۰۱

وزیر اقتصاد: خبری که از رئیسی نقل کرده اند، یک تحریف شیطنت‌آمیز بود / اینگونه القاء کرده اند که انگار در سال آینده، تورم بالاتری خواهیم داشت

قیمت طلا و سکه، امروز ۸ تير ۱۴۰۱

توضیح وزیر اقتصاد درباره اظهارات رئیسی: لایحه‌ ۲ فوریتی دولت مانع افزایش قیمت‌ها می‌شود / خبری درخصوص اقدامات تورم‌زای دولت در سال جدید، درست نیست

میرکاظمی: وام ۲۰۰ میلیونی مسکن روستایی، اگر پایه پولی را بالا ببرد، تورم‌ وحشتناکی دارد

پناهیان: در آینده نزدیک، ایران پیشرفته‌ترین کشور جهان خواهد بود / شهید بهشتی گفت زن و دختر بنی صدر را آزاد کنید؛ آدم که رقیب سیاسی خودش را با عیب زن و بچه‌اش زمین نمی‌زند / امام فرمود من از اول با رئیس جمهوری بنی‌صدر مخالف بودم؛ این موضوع مصالح پیچیده‌ای داشت که الان هم نمی‌شود گفت

طالبان شایعه درگیری مرزی با ایران را تکذیب کرد

فارس: رادار باروری ابرها توسط محققان ایرانی بومی‌سازی شد

قیمت دلار در صرافی‌های بانکی، امروز ۸ تیر ۱۴۰۱

قیمت سکه پارسیان، امروز ۸ تیر ۱۴۰۱

وضععیت آب و هوا، امروز ۸ تیر ۱۴۰۱ / وزش باد و کاهش دمای قابل توجه در نوار شمالی کشور/ پایداری گرمای هوا تا روز جمعه

وضعیت جاده ها و راه ها، امروز ۸ تیر ۱۴۰۱ / تردد روان در مسیرهای منتهی به شمال / ترافیک سنگین در آزادراه کرج - تهران در محدوده چیتگر

قیمت هر متر خانه در تهران در مرز ۴۰ میلیون

آرشیو
خرید و فروش بیتکوین
وبگردی

حمایت از زنان آزاردیده، ترانه علیدوستی را به دادگاه کشاند

سیدجلال رسما مربی پرسپولیس شد

حمله کارگردان سینما به سازمان سینمایی/ پروانه بنی اعتماد را رد می‌کنید و به مترو پل پروانه می‌دهید؟

چاقو به دستان لواسان دستگیر شدند

شرط حذف نام نوید محمدزاده برای صدور مجوز اجرا یک تئاتر

زن معتاد بی سرپرست: این دومین بار است که کودک ربایی می کنم تا به زندان بیایم و از گرسنگی بی مسکنی نجات یابم

جوان 30 ساله در مجلس شراب خواری، شاهرگ برادرش را با قمه برید

مهراب قاسم خانی و عادل فردوسی پور، زمانی که ممنوع‌التصویر نبودند/ عکس

درگذشت بازیگر سرشناس ترکیه که با سینمای ایران همکاری داشت

اصفر فرهادی نامزد یک جایزه نویسندگی در آمریکا شد

فاش شدن علت مرگ دی‌کاپریو در «تایتانیک» ۲۵ سال پس از اکران

سود سینماداری بیشتر است یا چلوکبابی؟ /امید «شین» به بازیگران خاطره‌ساز

  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"
کد خبر: ۱۱۰۸۴۹
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۲۳ - ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۲
صفحه نخست >> سیاست
پ

زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه به روایت نوه‌اش: هرگز نمازش ترک نمی‌شد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : تاریخ ایرانی نوشت:

در آن زمان مد از اندرون بیرون می‌آمد و زن‌های شهر پیوسته چشم بدانجا داشتند تا از میانه چه برخیزد و مورد پیروی آنان قرار گیرد. چارقد‌ها معمولاً از زری و گارس و مشمش بود و چارقد قالبی از ابتکارات اندرون بشمار می‌رفت. بدین معنی که قسمت سر چارقد‌ها را بدقت بسیار و با آدابی خاص با نشاسته آهار زده و قالب می‌کردند و مرغوب‌ترین انواع آن را آفتاب‌گردانی می‌خواندند. این عمل کار هر کس نبود بلکه برخی در این فن تخصص داشتند و دیگران به آن‌ها رجوع می‌کردند. بعضی روی چارقد «کلاغی» بسر بسته زیر گلو گره می‌زدند.

 

زلف‌ها را چین چین و حلقه با لعاب بهدانه بر پیشانی می‌چسباندند. با وسمه یا رنگ و حنا ابروهای پهن و پیوسته می‌کشیدند و گاه میان آن خالی می‌نهادند. چشم‌ها را سُرمه کشیده بر چهره سفیداب و سرخاب فراوان می‌مالیدند. بر پشت لب سبیلی باریک می‌کشیدند و لب را اندکی با سرخاب رنگ می‌دادند. در اوایل آرخالق بر تن می‌کردند که سردستی بلند داشت و دور آن را که یراق‌دوزی بود روی پیراهن بر می‌گرداندند. رفته رفته نیم‌تنه جای آن را گرفت که به انواع مختلف دوخته می‌شد.

 

تنبان‌ها کوتاه بود و به زانو نمی‌رسید ولی بسیار فراخ و پرچین دوخته می‌شد و در آن فنر‌ها قرار می‌دادند تا باصطلاح چتری بایستد و برای آنکه این منظور بهتر برآورده شود زیر آن تنبانی آهارزده می‌پوشیدند و در نتیجه تنبان‌رو دایره‌ای به شعاع نیم ذرع بل بیشتر گرد قامت بانوان تشکیل می‌داد. لبه و دور آن‌ها را نیز با کمر بر، جوانی و یراق‌های پهن گرانبها زینت می‌کردند. هنگامی که دسته‌ای از بانوان حرم به دنبال شاه روان بودند تنبان‌هایشان به طرزی خوش حرکت نواسانی می‌کرد و منظری بس تماشایی داشت.

 

آن زمان در ایران جوراب بلند معمول نبود و جوراب کوتاه بپا می‌کردند و ساق‌های سیمی تا بالای زانو نمایان بود. کفش‌ها نوعی از گالش بود که از دیار فرنگ می‌آوردند و بانوان شیک از آن می‌پوشیدند.

 

در این اوان تاجر فرانسوی که «پیلو» نام داشت با زنش به تهران آمد و چیزهای تازه با خود آورد. مد اندرون نیز با به بازار آمدن آن اشیاء تغییر یافت. شلوارهای کش جای جوراب‌های کوتاه و کفش‌های چرمی گوناگون جای «ارسی‌های مداد» را گرفت.

 

خانم‌ها در آرایش خود جواهر بسیار بکار می‌بردند. نیمتاج و سنجاق‌های گوهرنشان زیب سر و زلف می‌کردند و‌گاه کنار زلف پرهای رنگارنگ قرار می‌دادند. «عقدرو» و «سینه‌ریز» به گردن می‌آویختند و بازوبندهای درشت گران‌بها می‌بستند که رشته‌های ابریشمی در زیر داشت و به هر رشته گوهری تابان یا سکه‌ای زر آویخته بود. گل‌ها و اشیاء ظریف دیگر از طلا و مروارید و سنگ‌های قیمتی بر سر و بر می‌زدند و انگشترهای درشت و ریز در انگشتان می‌کردند.

 

 

شمایل ناصرالدین شاه و عادات و خصائل او

 

ناصرالدین شاه را چهره‌ای گشاده ومطبوع بود: چشم‌های گیرا و درخشانش هر دلی را مجذوب می‌ساخت و نگاه ملایمش را چنان نفوذی بود که در دل هر کس اثری شگفت می‌بخشید و خواه و نخواه در حلقۀ اطاعتش می‌کشید ولی گاه خشم، آن نگاه آرام را چنان سختی و تندی پدید می‌گشت که کس را یارای تحمل آن نبود و شراره‌ای که از دیدگانش می‌جست خرمن نیروی هر جسوری را می‌سوخت. دماغی کشیده و اندکی برگشته، سبلتی بلند و راست و لبانی مردانه و متبسم داشت. موهای سرش در اوان جوانی ریخته بود و دامن پیشانی فراخ تا فرق درخشانش کشیده می‌شد. اندامی معتدل، حرکاتی موزون، رفتاری برازنده و دست و پایی ظریف داشت. با زیردستان به رأفت و عطوفت سلوک می‌کرد و برای فراهم ساختن آسایش رعایا و آرامش کشور دمی نمی‌آسود. ولی چه سود که یک تنه بر بیگانگان نیرومند یارای پیروزیش نبود. برای خدمتگزاران پدری مهربان و برای خیانتکاران مواخذی سختگیر بود.

 

او را طبعی حساس و ذوقی سرشار و به شعر و ادب تمایل بسیار بود. خود شعر خوش می‌سرود و اشعار بسیار از استادان سخن ایران و عرب از بر داشت. دیوانش مشتمل بر چند صد بیت است که به چاپ رسیده.

 

در آغاز تذکرۀ مجمع‌الفصحا نیز دویست بیت از اشعارش ضبط افتاده که برای نمونه غزلی از آن میان در اینجا آورده می‌شود:

ای روی ماه ترا صد بنده همچو پری / از رفتن تو رسد خجلت به کبک دری

تشبیه روی ترا هرگز به مَه نکنم / زیرا که در نظرم زیبا‌تر از قمری

خورشید بزمگهی، سلطان هر سپهی / شایستۀ کلهی زیبندۀ کمری

پیش تو بنده شدن بهتر ز پادشاهی / پای تو بوسه زدن، خوش‌تر ز تاجوری

دادی به کف قدحم، در عینِ تشنه لبی / کردی ز خود خبرم در عین بی‌خبری

فارغ ز هر دهنی کردی به یک سخنم / هرگز چنین سخنی نشنیدم از دگری

تا در محیط غمت افتاده کشتی من / آسوده دل شده‌ام از موجِ هر خطری

من با سپر چه کنم، ای تُرکِ سخت‌کمان / زیرا که می‌گذرد تیرت ز هر سپری

بگذشتی از سرِ کین بر شاه ناصردین / بر قبله‌گاهِ زمین، زینسان مکن گذری

 

***

 

در نخستین سفر مشهد مقدس چون شاه به زیارت مشرف شد جیغۀ گرانبهایی را که بر کلاه و گوهر دیگری که بر لباس داشت تقدیم آستان رضوی نمود و این رباعی را بسرود:

در عمر ابد، ای شَه معبود صفات / اسکندر و من صرف نمودیم اوقات

با همت من کجا رسد همت او / من خاک در تو جستم او آب حیات

 

***

 

میرزا محمدخان سپهسالار که پیش از حاج میرزا حسین‌خان این لقب را داشت و از رجال شایسته زمان خویش و از خدمتگزاران برگزیده ناصرالدین شاه بود چون بدورد جهان گفت شاه در ماده تاریخش چنین سرود:

سپهسالار صد حیف از جهان رفت / ز دست خسرو صاحبقران رفت

یکی شمشیر سر تا پای گوهر / سپهسالار صد حیف از جهان رفت

پی تاریخ سالش گفت ناصر / نیاید باز چون تیر از کمان رفت

 

از مصرع‌های اول و آخر به حساب جمل ۱۲۹۸ حاصل می‌شود که تاریخ وفات سپهسالار است.

 

شاه به نقاشی رغبتی بسزا داشت و نقش‌پردازان را تشویق می‌کرد. خود نیز دارای قلمی استوار و شیرین بود. شبیه‌سازی را با مداد و سیاه‌قلم نیک از عهده برمی‌آمد. هفت اثر خوب خود از او دیده‌ام که بشرح برخی از آن‌ها می‌پردازم:

 

روزی در سیاه‌بیشۀ مازندران شاه چند خرس شکار کرد و چون به ناهارگاه بازگشت از روی تردماغی مداد و کاغذ خواسته شبیه اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات را بسیار زود و سخت نیکو نقش ساخت. اعتمادالسلطنه پیوسته جزء ملتزمین رکاب بود و هنگامی که شاه به خوردن ناهار و عصرانه می‌پرداخت، در حضور نشسته روزنامه‌های اروپایی و تاریخ می‌خواند.

 

دیگر از آثار قلمی خوب شاه شبیه دوستعلی‌خان معیرالممالک جدّ راقم این سطور است که در جاجرود ساخته شده و برای نمایاندن پایۀ استعداد وی زیب این صفحات می‌گردد. یکی از کارهای دیگر او شبیه آغامحمدخان خواجه است که نزد عزیزالسلطان بود.

 

روزی شاه در دیوانخانه تفرج می‌کرد و کمال‌الملک که به دستور او پرده‌ها می‌پرداخت در گوشه‌ای سرگرم نقاشی بود. شاه نزد او آمد و به تماشا ایستاد و چون پردۀ کوچک ساده‌ای آمادۀ کار در کنار بساط وی دید هوس کرد که استعداد خویش را بیازماید و در دم قلم بدست گرفته ظرف چند ساعت دورنمایی فکری از کوه و نهر آب و تک درختی بپرداخت که برای تفنن سلطان در اندک زمانی خوب بود. پردۀ مزبور را برای امین‌السلطان که هنوز به صدارت نرسیده بود فرستاد و سال‌ها بر دیوار کتابخانۀ پارکش که اکنون محل سفارت روس است آویخته بود.

 

مدرسۀ دارالفنون را در عصر ناصری بنیان نهادند و استادان زبردست از اطریش و فرانسه و آلمان برای تدریس بدانجا فراخواندند. شاه سالی یکبار برای بازدید به مدرسۀ مزبور می‌رفت و شاگردان در حضورش از رشته‌های مختلف امتحان می‌دادند. یکی از روز‌ها پس از انجام مراسم بازدید شاهزادۀ علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه وزیر علوم، آقا میرزا اسمعیل نقاش معروف به جلایر را که مردی سخت خوشرو و شوخ‌طبع و در فنِ پرداز و «کپی» استاد بود با پردۀ بزرگی که از شاه و گروهی از وزرا ساخته بود به حضور آورد. پس از آنکه شاه زمانی دراز به پرده نگریست و تحسین فراوان کرد اعتضادالسلطنه پیش رفته شرحی مبنی بر استعداد و لیاقت جلایر ایراد کرد و در پایان مطلب عرضه داشت اما افسوس که... آقامیرزا اسمعیل مجال اتمام سخن را به شاهزاده نداد و تعظیمی کرده، گفت: «هشتاد تومان هم مقروض است.» شاه را هوش و گفته وی نیز پسند افتاد و پانصد تومان انعامش داد. میرزا اسمعیل عادت به افیون داشت و چون دانست که اعتضادالسلطنه می‌خواهد رازش را فاش سازد، فرصت اتمام سخن را به او نداد و ضمناً حاجت خویش را با شاه باز گفت.

 

شاه در تیراندازی مهارتی تام داشت و گلوله را نیکو به هدف می‌زد. زمانی که قورخانه در خیابان سردر الماسیه واقع و سپرده به اقبال‌السلطنه بود، شاه روزی برای بازدید بدانجا رفت. من آنوقت در خدمت نظام بودم و کامران‌میرزا نایب‌السلطنه وزیر جنگ بود. در باغ قورخانه برای استراحت شاه و همراهانش چند خیمه فراخ دامن افراشته در آن انواع شیرینی و میوه چیده بودند. در سراپردۀ مخصوص میزی بزرگ در کناری نهاده بیست قبضه تفنگ ساخت قورخانه روی آن قرارداده بودند. (تفنگ‌های سربازی آن دوران مارتینی بلند و کوتاه و هنری مارتن ورندل بود.)

 

شاه پس از بازدید قسمت‌های مختلف به چادر مخصوص آمده یکسر به سوی میز مزبور رفت و پس از دقت و رسیدگی بسیار و مقایسۀ تفنگ‌ها با نمونه، یکی از آن‌ها را برداشته بدست پیشخدمتی داد و گفت تا صفحۀ کاغذی به دیوار نصب کند و آن را هدف قرار دهد. او نیز اطاعت کرد و به تیر سوم نشانه را زد. آنگاه شاه تفنگ را بازستاند و لنگۀ سبلت راست را جمع آورده در دهان گرفت و گفت: «نرۀ فانوسی را که به دیوار نصب است خواهیم زد.» به صدای تفنگ فانوس درهم شکست و فریاد تحسین از حضار برخاست و قریب هزار سکۀ زر به عنوان ناز شست تقدیم شد. شاه به صاحب‌منصبان خارجی از قبیل «لمر» و «پروسکی» فرانسوی، «پولکونیک» روسی، «آندرنی» ایتالیایی، «متس»، «واگنر» و «کنت دومن فرت» اطریشی (رئیس نظمیه وقت) و «اشتوداخ» آلمانی که در حضور بودند به هر یک چند سکه زر بخشید که همه با کمال مسرت پذیرفتند.

 

شاه با وقفه بین هر جمله سخن می‌گفت. صدایی آرام و در عین حال آمرانه و خنده‌ای مخصوص به خود داشت. بیشتر کلمات را از حلق ادا می‌کرد. زبان فرانسه را نیک می‌دانست ولی به روانی حرف نمی‌زد. صحبت او را با سفرا و بانوانشان که نزد انیس‌الدوله می‌آمدند بسیار شنیده‌ام. بر جغرافیا احاطه داشت و بیشتر اوقات فراغت خود را به مطالعه آن می‌گذرانید. علاقه وافری نیز به تاریخ داشت و چنان که گذشت همه‌گونه تاریخ در حضورش خوانده می‌شد و بر اثر همین علاقه بود که به جمع‌آوری و طبع «ناسخ‌التواریخ» امر کرد.

 

***

 

بار یافتن به حضور شاه برای هر کس میسر بود و بیشتر نیازمندان عرایض را بدون واسطه، خود به دست سلطان می‌دادند. مردم طبقۀ سوم به آسانی اجازه شرفیابی یافته شکایت خود را شفا‌ها به عرض می‌رساندند و مأیوس بر نمی‌گشتند مگر آنکه حق به جانبشان نبوده باشد. هر‌گاه کسی از پسرش نایب‌السلطنه شاکی بود توسط صدراعظم به عرض می‌رساند و اگر از صدراعظم ستمی به وی رسیده بود بوسیلۀ یکی از علمای وقت یا خواجه‌سرایان محترم و یا عزیزالسلطان دادخواهی می‌کرد. خلاصه آنکه راه نجات از ظلم و تعدی به مردم باز بود و می‌دانستند که فریادرسی دارند.

 

***

 

دیر کاج، دهی است در طرف «مسیله» که دربارۀ حدود و چگونگی استفادۀ از قنات آن بین آقا میرزا یوسف مستوفی‌الممالک و دوستعلی‌خان معیرالممالک پیوسته اختلاف‌نظر بود. طرفین در این خصوص مکرر به حضور شاه عریضه‌نگار شده، دادخواهی می‌کردند. سرانجام او در حاشیۀ یکی از عرایض نوشت: «معیرالممالک تو و مستوفی‌الممالک هر دو از نوکران صدیق و خدمتگزار هستید و نسبت خلاف به هیچ یک نمی‌توان داد. بدون اطلاع شما امینی را برای رسیدگی بدین امر می‌فرستم و آنچه بر ما معلوم شود دستخط خواهیم کرد.»

 

حاج‌میرزا حسین‌خان سپهسالار که به چشم رقابت در میرزا یوسف مستوفی‌الممالک و دوستعلی‌خان معیرالممالک می‌نگریست عریضه‌ای به شاه نوشت که این دو، مال دولت را به رایگان می‌برند و در صندوق‌های خود انباشته می‌سازند. هر‌گاه امر مبارک صادر شود که در خانۀ آنان را مُهر کنند خیانتشان را به ثبوت خواهم رسانید.

 

شاه که خدمتگزاران خود را نیک می‌شناخت در پاسخ وی تنها بدین بیت اکتفا کرد:

دوست به دنیا و آخرت نتوان داد / صحبت یوسف به از دراهم معدود

 

***

 

هنگامی که آصف‌الدوله حکمران خراسان بود شیخ‌الرئیس معروف که از شاهزادگان محترم و به لباس اهل علم درآمده بود و یگانه ادیب و واعظ و نطاق زمان خود بشمار می‌رفت در مشهد می‌زیست و چون از حکمرانش رنجش خاطری رسیده بود عزم سفر عشق‌آباد کرد و بوسیلۀ نایب‌السلطنه این دو بیت را به حضور شاه فرستاد:

نایب‌السلطنه بر گو به شَهِ پاک سرشت / که ادیبی ز خراسان به تو این بیت نوشت

آصف و ملک و سلیمان به تو باد ارزانی / ما رهِ عشق گرفتیم چه مسجد چه کنشت

 

شاه در پاسخ وی این قطعه را سرود:

نایب‌السلطنه بر گو به خراسانی زشت / که شهنشاه جواب تو بدین بیت نوشت

آصف ار بد به شما کرد جزا خواهد دید / هر کسی آن درَوَد عاقبت کار که کشت

 

***

 

شاه در تابستان سرداری از پارچه‌های نازک و مخصوصا «آقاری» با شلوار سپید می‌پوشید و در زمستان سرداریش از ترمه یا ماهوت سیاه بود. پالتو‌هایش نیز از ترمه و ماهوت سیاه و برگردان و یقۀ خز داشت. در زیر پالتو قبای قلمکار در بر می‌کرد و زیر آن جامۀ چند بر روی هم می‌پوشید. سرداری، شلوار و پالتو‌هایش دارای مغزی قرمز و تکمه‌های زرد شیر و خورشیدی بود. ‌گاه عصا بدست می‌گرفت و دستکش نیز بر دست می‌کرد.

 

معمولا پالتو را بر دوش می‌افکند و کمتر دست را از آستین بیرون می‌آورد. پیوسته موزۀ چرم برقی بپا داشت و اگر کفش می‌پوشید آن نیز از چرم برقی بود. عطر زنبق و بنفشه را بسیار دوست داشت و پیوسته بوی دلکش این دو گل از وی به مشام می‌رسید. چهره را با گلاب می‌شست.

 

***

 

شاه را در ادای فرائض مذهبی اهتمامی بسزا بود. هر بامداد در سر حمام چند صفحه از کلام ربانی تلاوت می‌کرد و هرگز نمازش ترک نمی‌شد. پیوسته مُهری کوچک در جیب داشت و چون هنگام گزاردن نماز فرا می‌رسید دستمال خود را بدل از سجاده بر زمین گسترده، مُهر را روی آن قرار می‌داد و به نیایش پروردگار می‌پرداخت.

 

یاد دارم روزی در جاجرود هوا سخت سرد و زمین پوشیده از برف بود و شاه سرگرم شکار. چون آفتاب آهنگ مغرب کرد شاه دست از شکار کشید و گفت تا قالیچه‌ای روی برف گستردند و موزه از پایش بیرون آوردند آنگاه وضوء ساخته به نماز ایستاد.

 

***

 

شاه روزی پنج قلیان می‌کشید. به کشیدن انفیه معتاد بود و بهترین آن را از هندوستان برایش می‌آوردند که در قوطی ظریفی از طلا و مینا ریخته در جیب می‌گذاشت و روزی چند بار از آن اسعتمال می‌کرد.

 

***

 

ناصرالدین شاه ماهی چند شب شام را در بیرونی می‌خورد و بیشتر شب‌هایی بود که کارهای دولتی و کاغذخوانی و نامه‌نویسی داشت. حکام و مامورانی که بایستی به محل کار خود می‌رفتند برای گرفتن دستور به حضور می‌آمدند. غلامحسین خان امین خلوت (بعد ملقب به صاحب‌اختیار شد)، مهدی‌خان آجودان مخصوص (در دورۀ مظفری ملقب به وزیر همایون شد)، ادیب حضور (در اواخر ملقب به اعتمادالسلطنه شد) برای خواندن عرایض و نوشتن جواب‌ها در حضور می‌نشستند. پس از پایان کار تنی چند از خواص آمده سخن از شکار و اسب به میان می‌آمد و یا چند دست شطرنج بازی می‌شد.‌ گاه خود شاه با یکی از پیشخدمت‌ها به بازی می‌نشست و گاه دو حریف پُرادعا را به نبرد رخصت می‌داد و خود به تماشا می‌نشست. کسانی که در حضورش شطرنج می‌باختند بدین قرار بودند: محمدخان غفاری، اقبال‌الدوله که در اوایل ریاست تفنگدار‌ها را داشت و بعد وزیر خالصه شد. امین خلوت برادر کهتر اقبال‌الدوله، محمد ابراهیم‌خان معروف به چرتی و متخلص به «فرزانه» که دیوانش به طبع رسیده. آقامچول زین‌دارباشی ملقب به صدیق‌السلطنه. اکبرخان نایب‌ناظر برادر مجدالدوله، شاهزادۀ معتضدالسلطنه پسر اعتضادالسلطنه وزیر علوم و آجودان مخصوص.

 

***

 

در سال یکهزار و سیصد و نه هجری شطرنج‌باز معروفی از افغانستان به ایران آمد و در محفل شطرنج‌بازان ولوله افکند. محفلی چند برای نبرد با وی تشکیل یافت و هر بار پیروزی از آن او گشت. سرانجام ماجرا به گوش شاه رسید و امر شد تا وی را به حضور آوردند. استاد افغانی یک تنه با دستۀ شطرنج‌باز‌ها به پیاده‌رانی و سوارتازی پرداخت و جمله را شهمات و از چیره‌دستی خود شاه را مات ساخت و انگشتر الماس به عنوان جایزه دریافت داشت.

 

***

 

در یکی از سفرهای شکاری جاجرود ناصرالدین شاه برای نخستین‌بار بر توسن ترکمانی که بتازگی عین‌الملک امیرآخور تقدیم داشته بود سوار شد و در پی صید تاخت. برخلاف انتظار اسب به روی اندر افتاد و کتف شاه سخت رنجه گشت. این پیش‌آمد امیرآخور را از اندازه برون پریشان ساخت و بیچاره از بیم نزول خشم شاه خود را باخت.

 

شاهزاده حشمت‌الدوله که از مقربان سلطان و در التزام رکاب بود موقع را مغتنم شمرده این رباعی را که از استاد فرخی است به خطی خوش نوشته به حضور فرستاد:

شا‌ها ادبی کن فرس بدخو را / کازرده نموده آن تن نیکو را

گر گوی غلط رفت به چوگانش زن / ور اسب خطا کرد به من بخش او را

 

شاه در حال رنجوری شهزاده را چنین پاسخ داد:

 

بدخویی اسب ترکمان سنجیدم / در کوه ز کردار بدش رنجیدم

آن اشتر اسب‌نام نافرمان را / ز اصطبل برانده بر شما بخشیدم

 

عین‌الملک از کار حشمت‌الدوله الهام گرفته دست بدامان قاآنی که هم در رکاب شاهانه بود زد و از طبع سرشارش مدد جست. قاآنی این رباعی را سروده و امیرآخور آن را به حضور فرستاد:

اسبی که سوار شد بر آن ناصر دین / بدخوی نخواهد شدن آن اسب یقین

از شدت وجد خواست پرواز کند / بیچاره چو پر نداشت آمد به زمین

 

شاه را ظریف‌اندیشی امیرآخور و ظرافت طبع شاعر خوش‌آمده، پیش‌آمد را ناشده انگاشت.

 

***

 

روزی در ناهارگاه جاجرود شاه با اقبال‌الدوله بشطرنج نشست و به وی گفت: با کمال دقت و جدیت بازی کند و یک اشرفی نیز شرط بسته شد. دیری نگذشت که اقبال‌الدوله دست بُرد و اشرفی را از کنار صفحۀ شطرنج برداشته از جا برخاست، تعظیمی کرده در کناری ایستاد. شاه از مشاهدۀ این حال در شگفتی شد و سبب پرسید. اقبال‌الدوله با سر به صفحه شطرنج اشاره کرده گفت: «بله قربان...» شاه مقصودش را درنیافت و گفت: «معنی این رفتار را ندانستم بیا بنشین و بازی را ادامه ده.» اقبال‌الدوله عرضه داشت: «استدعا می‌کنم اعلیحضرت اسب سپید را برداشته در فلان‌ خانه بگذارند.» شاه چنان کرد و پس از اندک تاملی دانست که مات است، آنگاه بقهقهه خندید و چند اشرفی دیگر به وی مرحمت کرد.

 

 

***

 

در یکی از سفرهای اروپا روزی که ناصرالدین شاه در ضیافت امپراطور اطریش بر سر میز نشسته بود، امپراطور از سازمان لشگری و تعداد قشون ایران جویا شد. شاه در پاسخش گفت: «از کدام دسته نیروی ما سئوال می‌کنید؟» امپراطور در شگفتی شده پرسید: «مگر چند دسته قوا دارید؟» شاه سینه‌ای صاف کرده گفت: «ما را سه نیروی حربیه است. اول نیروی نظامی که پیوسته یکصد و بیست هزار تن زیر پرچم حاضر هستند. دوم عشایر ایران که هنگام ضرورت چندین هزار آماده جانفشانی می‌باشند و سوم نیروی مذهبی است که گاه جهاد بنا به قانون اسلام کلیۀ افراد ایرانی از دل و جان آمادۀ جانبازی می‌شوند.»

 

***

 

در آخرین سفر اروپا هنگامی که شاه در پاریس بسر می‌بُرد یکی از روزنامه‌ها ضمن اخبار پذیرایی شاه چنین نوشت: «در سر میز دسته‌ای بشقاب سوراخ‌کن نیز نشسته بودند.» روزی که روزنامه‌نگاران به حضور آمدند، پس از گفتگوهای لازم شاه گفت: «فلان روزنامه بد لطیفه‌ای دربارۀ ایرانیان ننوشته بود زیرا خوب اطلاع داشته که آنقدر به آنان کم غذا می‌دهند که از شدت گرسنگی ناگزیر به سوراخ کردن ظروف می‌پردازند!»

 

 

منبع:

 

یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، دوستعلی‌خان معیرالممالک، نشر تاریخ ایران، چاپ دوم، ۱۳۶۲، صص ۳۶-۲۹


قران
ارسال به تلگرام
قران
قران
قران
قران
قران
قران
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • بین الملل
  • تاریخ
  • اقتصاد
  • اجتماع
  • فناوری
  • فرهنگ و هنر
  • حوادث
  • ورزش
  • خواندنی ها
  • سلامت
  • ویدیو
  • عکس
  • درباره انتخاب
  • |
  • ارتباط با ما
  • |
  • پیوندها
  • |
  • آب و هوا
  • |
  • اوقات شرعی
  • |
  • مجله الکترونیکی
  • |
  • نظرسنجی
  • |
  • جستجو
  • |
  • آرشیو
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به انتخاب است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید : "ایران سامانه"