هیچ کدام از ارگانهای سینمایی به من کمک نمی کنند
به لحاظ جسمی اوضاعم مثل قبل است. تفاوت زیادی نکرده ام و همچنان با عوارض شیمیایی شدن درگیرم اما مشکل اینجاست که نمی توانم علاقه ام که کارگردانی است پیگیری کنم. سه فیلمنامه آماده کار دارم که هر سه کار مجوز ساخت هم دارند اما مشکل اینجاست که هیچ کدام از ارگانهای سینمایی برای تولید این فیلمها پیشقدم نمی شوند. من الان دقیقا سه سال است که نتوانسته ام کار کنم و مدیران مختلف از تلویزیون گرفته تا مرکز گسترش و فارابی می گویند پول نداریم.
سه فیملنامه آماده کار
«موقعیت من»، «آینه باران» و «رویای طلوع» سه فیلمنامه ای است که آماده کار دارم. «موقعیت من» حکایت زندگی یک جاویدالاثر را تشریح می کند، «آینه باران» یک درام اجتماعی-ماورایی است و داستان زن و شوهری را بیان می کند که فرزندشان در اثر یک تصادف از بین می رود. «رویای طلوع» هم درباره شهید ابوالحسنی است که از جمله شهدای مفقودالاثر ما بود و زندگی پدر و مادر و خواهر او را بیان می کند که چشم انتظار بازگشت نشانی از شهید هستند.
مدیران تلویزیون فقط بلدند بیایند در بیمارستان با من عکس یادگاری بندازند!
تمامی فیلمنامه های من هم استانداردهای سینمای مخاطب پسند را دارند و هم ارزشی به شمار می روند اما متاسفانه هیچ کس برای تولید این کارها به من کمک نمی کند یعنی شرایطی را فراهم آورده اند که سرخورده شده و به گوشه گیری روی آورم. باورتان نمی شود آن قدر وعده وعید به من داده اند که نگو. هیچ گاه یادم نمی رود که آقای بخشی زاده مدیر شبکه دوم سیما به هنگام بستری شدنم در بیمارستان به ملاقاتم آمد و گفت کمبودی نداری! گفتم نه، من حتی از بنیاد جانبازان هم ریالی نگرفته ام و بارها شده پول قرض کردم و داروهایم را خریدم! فقط برایم شرایط کار را فراهم کنید. عین این خواسته را از مهدی فرجی مدیر شبکه یک داشتم هر دو گفتند چشم اما خبری ازشان نشد تا شب عید که به هر دو نفر زنگ زدم و گفتم آن دنیا جلویتان را می گیرم! مدیران تلویزیون فقط بلدند بیایند در بیمارستان با من عکس یادگاری بندازند وگرنه تابحال چکار کرده اند برای ایرانمنش و ایرانمنش ها؟!
میرعلایی به من گفت طبق قانون نمی توانم به شما بودجه بدهم!/آقامحمدیان مرتب مرا سردواند
یک فیلمنامه دیگر با عنوان «پنج روز مرخصی» هم داشتم و هر کسی آن را خواند گفت عالی است و حتی وزیر ارشاد به شفیع آقامحمدیان دستور داد که مرکز گسترش برای تولید آن پیشقدم شود اما شفیع با آن که قبل از ریاست مرکز، رفیق من بود مرا مدتها سردواند و آخر هم هیچ کاری نکرد. باورتان نمی شود این کار با بودجه ای کاملا معمولی تولید می شد اما به من کمک نکردند! وزیر ارشاد یک بار هم نامه ای زد برای احمد میرعلایی رییس فارابی تا در آنجا این کار تولید شود اما میرعلایی به من گفت طبق قانون نمی توانم به شما بودجه بدهم! جالب است که برای خودشان و دخترخاله و پسرخاله شان حرف از قانون نمی زنند ولی به ما که می رسند به قانون تکیه می کنند. میرعلایی دوباره مرا ارجاع داد به شفیع آقامحمدیان و او هم مرتب امروز و فردا کرد و در نهایت وقتی باز عذر تقصیر پیش وزیر بردم و وزیر باز هم توصیه اکید کرد شفیع با کمال بی احترامی به من گفت چه وزیر بگوید چه نه، من قانون را زیرپا نمی گذارم!!! اما به من نگفت بنا بوده چه بی قانونی در این مسیر صورت گیرد. مگر قرار بود کار خلاف اخلاقی انجام دهم. من حتی برای «پنج روز مرخصی» پروانه ساخت هم گرفته بودم و فیلمنامه آن را با اعتقاد کامل نوشته بودم. پس اینکه دم از بی قانونی می زنند حرف منصفانه ای نیست.