پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : تردیدی نیست که باید هرکاری را به اهل آن سپرد . کسی
که کار را بلد باشد وتوان انجام آن را داشته باشد . این یک اصل عقلایی است
که در ادبیات علمی حوزوی از آن به «سیره عقلا در رجوع به خبره»
یاد می شود . در این اصل عقلایی کسی تردید ندارد از این رو هرگز کسی برای
ساختن خانه به پزشک مراجعه نمی کند و برای مداوای بیمارش نزد بنا نمی رود .
خبره بودن یعنی چه ؟ به تعبیر دیگر به چه کسی می
گوییم خبره و کاردان است . کاردان و خبره بودن یعنی دانش ، مهارت وتوان در
انجام درست و دقیق کار . در کاردانی سه رکن اصیل وجود دارد نخست دانش و
آگاهی به آن کار که در صورت نبود آگاهی به کار انجام آن ناممکن می شود .
دو دیگر مهارت در انجام آن ، زیرا چه بسا فردی آگاهی به کاری داشته باشد
اما در مقام اجرا نتواند دانسته های خویش را به درستی پیاده کند . وسدیگر
توان و قدرت در مقام اجرا زیرا ممکن است کسی به کاری شناخت داشته باشد
مهارت انجام آن را هم داشته باشد اما به خاطر شرایط خاصی نتواند آن را اجرا
کند . به عنوان نمونه یک بنا نخست باید از دانش بنایی آگاهی داشته باشد ،
تجربه و مهارت بنایی را هم به دست بیاورد و در مرحله نهایی بتواند مهارت
خویش را بکار بگیرد .
شرط اول و دوم در همه کارها یک سان است .اما شرط سوم
با توجه به کارهای گوناگون تفاوت پیدا می کند . شاید یک مثال کوچک بتواند
ما را در فهم موضوع کمک کند . در اکثر مشاغل دربسیاری از کشورها سن
بازنشستگی اجباری وجود دارد . معمولا ده شصت عمر انسانی دوران بازنشستگی
تلقی می شود با اندک اختلافی که قوانین محلی بر اساس مصالح کشور ها موجب آن
می گردد . اما چند گروه از مشاغل وجود دارد که در اکثر کشورهای جهان برای
این مشاغل بازنشستگی اجباری در نظر نمی گیرند . مشاغلی از قبیل سیاست مداری
، نویسندگی ، قضاوت ، استاد دانشگاهی و نظایر آن .
پرسشی که مطرح است این است که چه تفاوتی بین این
مشاغل و دیگر مشاغل وجود دارد ؟ دقت در این مشاغل این نکته را روشن می کند
که خصیصه غالب در این مشاغل غلبه اندیشه و مهارت بر فعالیت جسمی است . در
کارهای دیگر توان جسمی شرط بنیادی برای انجام کار است اما در مشاغلی که
بارسنگین آن بردوش تفکر ، اندیشه و مهارت قراردارد و توان جسمی در مرحله
دوم است چیزی به عنوان بازنشستگی وجود ندارد .
در کشور ایران ما شاهد هستیم که مرجعیت دینی ،
رهبری ، قضات به طور اعم که شامل مجلس خبرگان و نیز شورای نگهبان نیز می
شود ، نویسندگان و محققان ، و اساتید دانشگاه ( البته قبل از دولت آقای
احمدی نژاد که در آن این اصل و سیره عقلایی کنار گذاشته شد ) بازنشستگی
اجباری ندارند . دلیل این موضوع چیزی جز این نیست که پاره ای از مشاغل که
در آن ها تفکر و طراحی و مهارت اصل هست قابل بازنشستگی نیست .
توجه به این نکته از آن روی امروزه اهمیت بیشتری
دارد که در کاندیداهای دوره یازدهم ریاست جمهوری تقابلی بین مهارت و سن از
یک سو و عدم مهارت و جوانی از سوی دیگر بوجود آمده است . همه کاندیداها و
نیز صاحب نظران اتفاق نظر دارند که آقای هاشمی رفسنجانی از نظر دانش ،
مهارت و کاردانی برای مدیریت کشور بی رقیب هست .
حضور تمام عمر وی در صحنه سیاست از پیش از انقلاب تا
کنون ، تجربه چندین ساله وی در مدیریت کشور ، گذراندن کشور از گردنه ها و
دشواری هایی که تا کنون به وجود آمده ، اعتماد بی بدیل مرحوم امام خمینی
به وی ، حضور کم نظیر وی در قانون گذاری کشور از عضویت در مجلس خبرگان
تدوین قانون اساسی ، ریاست مجلس شورای اسلامی به مدت قابل توجه ، ریاست
مجمع تشخیص مصلحت ، ریاست مجلس خبرگان ، تدوین قانون چشم انداز بیست ساله و
بسیاری از فعالیت های دیگر از وی سیاست مداری قدرت مند ، آگاه و بی نظیر
ساخته است . هیچ کدام از کاندیداها ادعا ندارند که در دانش و مدیریت سیاسی
به پای هاشمی می رسند .
هاشمی در ادبیات سیاسی کشور ها به عنوان مرد بحران ها
نام دارد . این نام گتره ای به وی داده نشده است . گذراندن کشور از اوضاع
ناگواری که جنگ هشت ساله بر ایران تحمیل کرده بود جز به همت و کاردانی
هاشمی امکان پذیر نبود و به همین خاطر با آن که در آن زمان وجود هاشمی به
عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی ، این نهاد را تبدیل به نهاد تأثیر گذارکرده
بود و هر علاقه مند به قدرت را می توانست شیفته بقا در آن بکند اما هاشمی
به نهاد اجرایی پا گذاشت . نهادی که در شرایط آن روز هیچ امیدی برای تبدیل
شدن به نهادی آبرومند در آن وجود نداشت و پا گذاشتن در آن نوعی خود کشی
سیاسی تلقی می شد .
هاشمی در آن روز نترسید . این نترسیدن زاییده تهور بی
اندیشه نبود زیرا هاشمی مرد اندیشه است بلکه زاییده اعتماد به نفس بالای
هاشمی وقدرت مدیریت فوق العاده وی بود . هاشمی امروز نه تنها از هاشمی 24
سال پیش تواناتر است بلکه هاشمی امروز در اوج قدرت مندی است . دلدادگان به
قدرت باید بدانند که شرایط امروز کشور بسیار دشوارتر از دوران بعد از جنگ
است . وبا توجه به شناختی که مردم از خیل مدعیان کنونی دارند می دانند که
جز هاشمی هیچ کدام از اینان توان برکشیدن کشور از این وضع اسفبار ندارد .
هشت سال کشور در دست گرایشی بود که مدعی جوان گرایی مدیریتی بود و این وضع
اسفبار دست پخت این هشت سال است . به نظر می رسد که این دست پخت تلخ و شور
زجر آور درس عبرتی باشد که دیگر به بهانه های واهی و نابخردانه مدیریت کشور
را به نا اهلان نسپاریم . دل به توصیه های مرحوم امام بدهیم که همواره
هشدار می داد مواظب باشیم انقلاب را به دست نا اهلان نیفتد و این سخن وی
را آویزه گوش کنیم که تا هاشمی زنده است انقلاب زنده است .
امروزه با این وضع اسفبار کشور نسل انقلابی از سوی
نسل جدید که شرایط و علل دست یازیدن به انقلاب را ندیده اند با پرسش بسیار
دشواری مواجه هستند . پرسش چرایی دست یازیدن به انقلاب . و این پرسشی است
که مدیریت ناتوان کنونی خالق آن بود . خروج کشور از این وضع ناگوار است که
پاسخ لازم را در اختیار نسل انقلاب می گذارد تا در برابر فرزندانشان سر
بلند گردند . این درخواست خطاب به همه کاندیداهایی هست که خود می دانند مرد
این میدان نیستند و تنها هاشمی است که این توان را دارد ، بیایید اندیشه
ورزی کنید و با کنار رفتن از میدان رقابت با مرد توانمند مدیریت کشور به
نسل انقلاب کمک کنید تا پاسخی برای فرزندانشان داشته باشند .
یا علی .
مخلص همه خیرخواهان .
محمد علی سلطانی
دل به تو خوش میکنیم هاشمی
اما
آیا امید رستگاری هست؟
اگر آن شد که باید...
نا امیدمان مکن
چو ناکس به ده کد خدایی کند/کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که ما گر خرد داشتیم/ کجا این سر انجام بد داشتیم....
زنده باد هاشمی زنده باد اصلاحات
نه اینکه چون فلان شخص دوبار خارج رفته و با چند نفر مسئول خارجی جلسه داشته دیگر او بهترین است.
مردم عزیز بیاییم کشور را به دست ناپخته ها و تازه کارها نسپاریم .
"تجــــــــــــــــــــــــربه بالتر از علــــــــــــــــم است"
آقای سلطانی تشکر