دیپلماسی ایرانی: چشم بادامی ها تغییر سیاست داده اند.
اگر تا دیروز پیشرفت اقتصادی تنها شعار چینی ها در عرصه بین المللی بود
امروز دیگر باید توسعه روابط بین المللی را هم به زمره سیاست های کلان پکن
نشین ها اضافه کرد. زمین بازی چینی ها از خاورمیانه تا کشورهای آفریقایی و
امریکای لاتین را در برمی گیرد. چند هفته پس از سفر رئیس جمهور تازه نفس
چین به سوریه و تحکیم روابط استراتژیک میان پکن و مسکو بود که لی کچیانگ
نخست وزیر چین نیز توری آسیایی – اروپایی را آغاز کرد. میزبان های اولیه دو
خصم قسم خورده هم بودند: هند و پاکستان. دو کشوری که سالهاست تنش های مرزی
و اختلاف های سیاسی شان ورد زبان رهبران منطقه شده است. چینی ها اما اسلام
آباد و دهلی نو را به یک چشم می بینند. اگر با هند اختلاف های ارضی دارند
اما این اختلاف ها بر همکاری های اقتصادی آنها سایه نینداخته است و البته
برای تلافی نزدیکی استراتژیک هندی ها به امریکا با پاکستان هم بده و بستان
های اقتصادی خاص خود را دارند. اما از میان خیل قاره سبزنشین ها این بار
قرعه به نام سوئیس و آلمان افتاد تا میزبان مردی باشند که سیاست های
اقتصادی کشورش موجی از نارضایتی ها را در اتحادیه اروپا به راه انداخته
است. اگر آقای نخست وزیر در سوئیس به دنبال جلب سرمایه گذاری های یکی از
پیشرفته ترین اقتصادهای جهانی بود در آلمان هم دلبری از میزبان به منظور
دفع تلاش های ضدچینی دیگر اعضای اتحادیه اروپا را سرلوحه کار قرار داد.
تفسیر استراتژی جدید چین در بازی های دیپلماتیک، محورهای مورد بحث در
پاکستان و هند، موضوع های مورد توافق در سوئیس و آلمان و روابط چین با
اتحادیه اروپا در سطح کلان و در سایه رقابت با امریکا را با
نخست وزیر چین ده روز گذشته را خارج از مرزهای کشورش در آسیا و
اروپا گذراند. اخیرا شاهد افزایش سفرهای رهبران چینی با هدف گسترش روابط
دیپلماتیک میان هند و دیگر بازیگران جهانی هستیم. دلیل این رویکرد جدید
سیاسی در دولت پکن را در چه می دانید؟
ابتدا باید منطق دیپلماسی چین از این سفرها را مورد بحث و بررسی قرار داد.
مهم ترین اولویتی که نسل جدید رهبران چین برای یک دهه آینده تعریف کرده
اند، افزایش استاندارد زندگی مردم این کشور است. این افزایش طبیعتا منوط
به افزایش رشد اقتصادی بوده و بخش مهمی از رشد اقتصادی چین ارتباط مستقیم
با فناوری پیشرفته و بازارهای جهانی دارد. بنابراین منطق سفرهای دیپلماتیک
رهبران چین بر این اساس است. در این چارچوب چینی ها کشورهای مختلف را در
مناطق متفاوت جهان انتخاب می کنند و سفرها نیز بر همان مبنا انجام می شود.
رئیس جمهوری چین پیش از این سفر به چندین کشور در مناطق مختلف سفر کرد که
اولین آن روسیه بود به دلیل آنکه مهم ترین همسایه چین محسوب می شود و در
این مدت اخیر نخست وزیر چین در آسیای جنوبی هند و پاکستان را به عنوان دو
کشور اصلی و سپس سوئیس و آلمان را نیز در قاره اروپا انتخاب کرده است.
رابطه چین و هند از گذشته به دلیل اختلاف های مرزی و سابقه 15
دوره مذاکره بی ثمر متشنج بوده است.ماهیت این روزهای این رابطه چیست و
دستاوردهای نخست وزیر در سفر به دهلی نو را چگونه ارزیابی می کنید؟
رابطه چین و هند دو وجه دارد . یک اختلاف های قدیمی مرزی که در سال 1962
به بروز جنگ میان دو کشور منتهی شد و دوم رابطه اقتصادی در حال گسترشی که
با وجود اختلاف های گفته شده همچنان ادامه داشته و البته سیر صعودی را هم
طی می کند. بنابراین چینی ها در این سفر بیشتر به دنبال حل اختلاف های مرزی
و مدیریت رقابت استراتژیک میان دو کشور بودند. در اختیار گرفتن کنترل
بازار هند را هم می توان هدف پنهان چینی ها از این تعاملات دانست.
مهم ترین توافقی که در این سفر صورت گرفت افزایش حجم روابط تجاری به 100
میلیارد دلار تا سال 2015 بوده است و این توافق در حالی صورت گرفته که هم
اکنون سطح روابط تجاری میان دو طرف 70 میلیارد دلار است. چین مهم ترین شریک
تجاری هند است و بخش عمده ای از واردات هند به ویژه واردات کالایی از این
کشور صورت می گیرد و طبیعتا بازار هند از نظر سرمایه گذاری و بازار واردات
کالا از اهمیت بسزایی برای چینی ها برخوردار است. بنابراین عمده توافق های
حاصل شده در جریان سفر در حوزه اقتصاد بوده است.
محورهای مورد بحث در سفر نخست وزیر چین به پاکستان به کدام حوزه ها محدود شد؟
مباحث مطره شده در پاکستان نیز عمدتا در خصوص کمک های پکن به اسلام آباد
بود. از آنجا که پاکستان از معدود متحدان چین در آسیاست که همیشه به کمک
های چین به ویژه در شرایط فعلی که بیش از پیش به سمت فقر و گسستگی داخلی
پیش می رود وابسته است.
انتخاب دو دشمن دیرینه هم ،یعنی هند و پاکستان به عنوان میزبان در
این دور از سفرهای نخست وزیر چین چه معنای تلویحی دارد؟ رهبران پکن چگونه
در این دوستی توازن سیاسی را رعایت می کنند؟
سیاست چین در جنوب آسیا مبتنی بر نگرش این کشور به موازنه قدرت در این
منطقه است. چینی ها تلاش دارند تا موازنه قدرت در آسیا را به سمت و به نفع
خود تغییر دهند. در جنوب آسیا تقویت نظامی پاکستان و کمک به این کشور
تلاشی برای مهار قدرت هند و برقراری موازنه سیاسی – نظامی در منطقه است. از
سوی دیگر هندی ها نیز چین را مهم ترین رقیب استرتژیک خود در آسیا
دانسته و بر اساس همین استدلال برای تعدیل قدرت چین در منطقه به سمت
ایالات متحده متمایل شده اند. در شرایط فعلی مولفه مهم دیگری نیز به رابطه
چین و هند اضافه شده که آن نیز بحث اقتصاد است. پاکستان از نظر اقتصادی
چندان اهمیتی برای چین ندارد، اما هند در حوزه تجارت دو جانبه و همچنین در
نهادهایی همچون سازمان تجارت جهانی و سایر نهادهای بین المللی جایگاه قابل
توجهی را به خود اختصاص داده است. بنابراین چینی ها با یک تیر دو نشان می
زنند: هم جنبه رقابت را در روابط خود با هند پیش برده و هم به دنبال
استفاده از منافع بازار بزرگ و در حال رشد هند هستند.
سوئیس سومین میزبان نخست وزیر چین در جریان این سفر دوره ای بود.
در این کشور اروپایی محور توافق های شکل گرفته به کدام سمت و سو بود؟
چینی ها در سوئیس بیشتر به دنبال این بودند تا از سیستم بانکی پیشرفته این
کشور که بر سیستم مالی بین المللی تاثیرگذار است بیشترین استفاده را
بکنند. تشویق کمپانی های سوئیسی به فعالیت و سرمایه گذاری بیشتر در چین به
دلیل کلاس جهانی که این کمپانی ها داشته و بازار بزرگی که چینی ها برای
آنها فراهم می کنند نیز از دیگر اهداف تعیین شده برای این سفر بود. حدود
60 درصد از کمپانی های سوئیسی برنامه ای 5 ساله برای گسترش فعالیت های
خود در چین دارند. بنابراین می توان گفت محورهای اصلی مورد توافق میان
چین و سوئیس بر تجارت متمرکز بود و موافقت نامه تجارت آزاد که به امضا دو
طرف رسید راه را برای گسترش تجارت باز کرد.
آلمان دیگر میزبان اروپایی آقای نخست وزیر بود. اختلاف های مالی و
تجاری میان چین و اتحادیه اروپا سالهاست که بر رابطه پکن با قاره سبزنشین
ها سایه انداخته است. آیا حل یا کاهش این اختلاف ها در زمره دستاوردهای این
سفر بود؟
آلمان همواره به دنبال کاستن از اختلاف میان چین و اتحادیه اروپا بر سر
مبادله های تجاری بوده است. برخی اعضای اتحادیه اروپا بر این باورند که
چینی ها بازار این اتحادیه را با کالاهای خود اشغال کرده اند و بر همین
اساس به دنبال اعمال محدودیت هایی بر رابطه تجاری کشورهای عضو با پکن
هستند.در این میان آلمان از مخالفان اعمال این محدودیت های تجاری بر رابطه
با چین است. آلمان یک سوم کل تجارت اتحادیه اروپا با چین را به خود اختصاص
داده و حجم بالای سرمایه گذاری های انجام شده این کشور در چین با افزایش
اختلاف های اتحادیه اروپا با پکن همخوان نیست. در این راستا دولتمردان
آلمانی درصدد کاستن از این اختلاف ها هستند.
حقیقت این است که چینی ها استراتژی دور زدن اتحادیه اروپا و محدودیت های
آن را با ابزار ارتباط برقرار کردن گسترده با کشورهای بزرگ اروپایی دنبال
می کنند. در این سفر نیز نخست وزیر چین به آلمانی ها پیشنهاد داد که
امتیاز های ویژه ای به کمپانی های فعال آلمانی در چین داده خواهد شد و بر
این نکته تاکید کرده که چین و آلمان می توانند روج رویایی در عرصه اقتصاد
جهانی باشند.
با توجه به اختلاف های چین با اتحادیه اروپا هم اکنون سطح روابط
تجاری و سیاسی آنها به چه شکل است؟ موارد سیاسی مورد اختلاف دو طرف به چه
محورهایی خلاصه می شود؟
رابطه با اتحادیه اروپا جنبه های مختلفی را در بر می گیرد که هم جنبه های
استراتژیک است و هم جنبه های اقتصادی و حقوق بشری. ازنظر اقتصادی اتحادیه
اروپا شریک اول تجاری چین است که بیش از 500 میلیارد دلار آخرین برآورد
جهانی از سطح مبادله های این دو است. چین در این میان کشورهای بزرگ
اروپایی به ویژه آلمان که موتور صنعتی اروپاست ؛ سهم ویژه ای دارد.
بنابراین بخش مهمی از رابطه چین به کشورهای بزرگی همانند آلمان، انگلیس و
فرانسه محدود می شود. چین پس از امریکا نیز از شرکای تجاری مهم اتحادیه
اروپا محسوب می شود.
اما در حوزه سیاسی اشتراک های میان دو طرف کمتر است، به عنوان مثال در
بحث هسته ای ایران اختلاف نظر وجود دارد، در بحران سوریه چین قطعنامه های
شورای امنیت که اروپایی ها نیز نقش مهمی در آن داشتند را وتو کرده است،چینی
ها در خصوص سپر دفاع موشکی نگران هستند. اما این اختلاف ها بدان معنی نیست
که تعارض استراتژیکی میان دو طرف وجود دارد بلکه بیشتر اختلافاتی است که
در حوزه سیاسی شکل گیرد.