پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : راي بدهم يا راي ندهم. اين اواخر روزي صد بار اين سوال را از خود پرسيدهام و هر بار تصميمي ديگر گرفتهام.
مي دانم راي دادن وظيفه ملي من است.
مي دانم بايد درتعيين سرنوشت مملكتم مشاركت داشته باشم. ميدانم بايد همگام وهمراه ديگران كاري كنيم كه پيش ببريم.
جلو برويم.
حتي اگر شده يك قدم.
ميدانم اگر راي ندهم بعد پشيمان ميشوم.
ميدانم شايد بعدا بگويم: پس راي من چه شد؟
ميدانم بابت اين رايگيريها هزينه سنگيني پرداختهايم.
آيا كساني را كه به دلايلي نميتوانند راي بدهند بهانه كنم و راي ندهم؟
يا آنها راقرباني محسوب كنم و راي بدهم.
باز هم هزينه روي هزينه. ميخواهم ايراني سربلند داشته باشم. ميخواهم وضع اقتصادي درست شود.
ميخواهم اين همه چهره عبوس در كوچه و بازار نبينم.
خسته شدم از اين همه بيتفاوتي و بيحالي.
خسته شدم از شنيدن اين همه غرغر مردم.
خسته شدم ازاين همه رياكاري و دروغگويي كه در اين سالهاي اخير همهگير شده و از قباحت افتاده.
خسته شدم ازديدن نگراني و دلمردگي هر اهل فرهنگ و هنر.
دلم ميسوزد از اين همه استعداد، از اين همه توانايي، از اين همه هوش كه جاي پرورش ندارند.
دلم ميسوزد براي زناني كه دست به هر كاري ميزنند تا شوهر بيكار و احيانا معتادشان را نان دهند.
دلم ميسوزد از بيعدالتيهايي كه دامنگير كبري، دلارا، پروين و شهلا و شهلاها شد.
دلم ميسوزد براي كارگري كه بچهاش در دانشگاه قبول شده وتوان پرداخت هزينه را ندارد و بچه ميماند در خانه.
بيكار و بعد معتاد.
دلم ميسوزد براي بيمار سرطاني كه ماهي يك ميليون پول يك آمپولش است و به ناچار عطاي زندگي را به لقايش ميبخشد.
مي دانم كه طي اين چند سال اخير هر چه توان و انرژي داشتهام از دست دادهام. و ديگرجاني نمانده.
اما بايد از جايم بلند شوم.
شناسنامهام را بردارم، به وظيفه مليام عمل كنم و راي بدهم.
شايد براي جبران هزينههاي سنگيني كه پرداختهايم.
با اين اميد كه بارش را سبكتر كنم.
با اين اميد كه يك قدم جلوتر برويم.
من راي ميدهم.