مشرق: از نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی، «سبک زندگی» بخش اصلی و نرمافزاری
«تمدن نوین اسلامی» است و اكنون انقلاب اسلامی به مرحلهای رسیده كه باید توانمندی و نوزایی
خود را در این بخش به نمایش بگذارد. اما ابعادی كه تاكنون رهبر انقلاب در
این زمینه معرفی كردهاند محدود به الگوهای رفتار فردی و حوزه زندگی فردی
نشده و حوزههای رفتار اجتماعی را نیز در بر میگیرد. رفتار كنشگران سیاسی
و فعالین اجتماعی نیز از جمله مواردی است كه ایشان در سخنرانی خود در جمع
جوانان بجنوردی به عنوان موضوعات مطرح در حوزه سبك زندگی به آن اشاره
كردند. البته آسیبشناسیها و گلایههای ایشان از برخی رفتارهای خارج از
چهارچوبهای اخلاق رسانهای سابقهای دیرینه دارد. در متن زیر به گوشهای
از بیانات ایشان درباره «حقوق افراد در رسانهها» اشاره شده است.
حقوق افراد را چقدر مراعات میكنیم؟
اصل قضيه اين است كه ما بتوانيم متن زندگى را، اين بخش اصلى تمدن را اصلاح
كنيم. البته در انقلاب، در اين بخش، پيشرفت ما چشمگير نيست؛ در اين زمينه،
ما مثل بخش اول حركت نكرديم، پيشرفت نكرديم. خب، بايد آسيبشناسى كنيم؛
چرا ما در اين بخش پيشرفت نكرديم؟
بعد از آنكه علتها را پيدا كرديم، آن وقت بپردازيم به اين كه چگونه
ميتوانيم اينها را علاج كنيم. اينها به عهدهى كيست؟ به عهدهى نخبگان -
نخبگان فكرى، نخبگان سياسى - به عهدهى شما، به عهدهى جوانها. اگر در محيط
اجتماعى ما گفتمانى به وجود بيايد كه ناظر به رفع آسيبها در اين زمينه
باشد، ميتوان مطمئن بود با نشاطى كه نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران دارند،
با استعدادى كه وجود دارد، ما در اين بخش پيشرفتهاى خوبى خواهيم كرد.
بنابراين بايد آسيبشناسى كنيم؛ يعنى توجه به آسيبهائى كه در اين زمينه
وجود دارد و جستجو از علل اين آسيبها... حقوق افراد را چقدر مراعات ميكنيم؟
در رسانهها چقدر مراعات ميشود؟ در اينترنت چقدر مراعات ميشود؟
۱۳۹۱/۰۷/۲۳
اینها فضای زندگانی ما را ظلمانی میكند...
به اخلاق خودمان هم برسيم. اخلاق اهميتش از عمل هم بيشتر است. فضاى جامعه
را فضاى برادرى، مهربانى، حسن ظن قرار بدهيم. من هيچ موافق نيستم با اينكه
فضاى جامعه را فضاى سوءظن و فضاى بدگمانى قرار بدهيم. اين عادات را از
خودمان بايد دور كنيم. اينكه متأسفانه باب شده كه روزنامه و رسانه و
دستگاههاى گوناگون ارتباطى - كه امروز
روزبهروز هم بيشتر و گستردهتر و
پيچيدهتر ميشود - روشى را در پيش گرفتهاند
براى متهم كردن يكديگر، اين چيز خوبى نيست؛ اين چيز خوبى نيست، دل ما را
تاريك ميكند، فضاى زندگى ما را ظلمانى ميكند. هيچ منافات ندارد كه گنهكار
تاوان گناه خودش را ببيند، اما فضا، فضاى اشاعهى گناه
نباشد؛ تهمت زدن، ديگران را متهم كردن به شايعات، به خيالات. همين جا من
اين را هم بگويم: اينكه در دادگاهها - كه در تلويزيون هم
پخش ميشد - از قول يك متهمى چيزى راجع به يك كس ديگرى گفته ميشود، من اين
را بگويم كه اين، شرعاً حجيت ندارد. بله، متهم هرچه
دربارهى خود در دادگاه بگويد، اين حجت است.
۱۳۸۸/۰۶/۲۹
حرفهای نادرست موجب غفلت از دشمن میشود
اگر حواستان پرت شد، غافل شديد، تمركز را از دست داديد، به چيز ديگرى
سرگرم شديد، نتوانستيد پيشبينى كنيد كه او چه كار ميخواهد بكند، حتماً
ضربه ميخوريد. دشمن كه نخوابيده؛ او بيدار است: «و انّ اخا الحرب الأرق و
من نام لمينم عنه». شما اگر حواست پرت شد، شما اگر از موقعيت خودت غافل
شدى، دليل اين نميشود كه دشمنى هم كه در مقابل توست، حواسش پرت شده باشد؛
او ممكن است حواسش جمع باشد، بزند. پس بايد حواسها جمع باشد. اينكه ما اين
همه عرض ميكنيم، توصيه ميكنيم، تأكيد ميكنيم، هم به مسئولين، هم به مردم،
كه خودتان را به مسائل فرعى سرگرم نكنيد، براى خاطر اين است. اينكه به
مطبوعات، به رسانهها، به روزنامهها، به پايگاههاى اينترنتى كه امروز
رواج پيدا كرده است، هى سفارش ميكنيم كه از وارد كردن حرفها و مطالب نادرست
- كه ذهن مردم را مشغول ميكند - به فضاى ذهنى مردم پرهيز كنيد، به خاطر
اين است.
۱۳۹۱/۱۰/۱۹
تهمت زدن به مسئولین كشور جایز نیست
بعضىها - چه مطبوعات، چه بعضى از عناصر گوناگون - توصيهپذير نيستند؛
آنها از ما توصيه نميخواهند؛ معلوم نيست سياستهاى بعضى از اين دستگاهها و
مطبوعات و رسانهها را كى معين ميكند و كجا معين ميشود - نانشان در ايجاد
اختلاف است - اما آن كسانى كه مصالح كشور را ميخواهند، مايلند حقائق را
غالب كنند، من توصيهام به آنها اين است كه از اين اختلافات جزئى و غير
اصولى صرف نظر كنند. شايعهسازى و شايعهپراكنى درست نيست. انسان مىبيند
صريحاً و علناً به مسئولين كشور - كسانى كه بارهاى كشور را بر دوش دارند -
تهمت ميزنند، نسبت به اينها شايعهسازى ميكنند؛ فرق هم نميكند، چه رئيس
جمهور باشد، چه رئيس مجلس باشد، چه رئيس مجمع تشخيص مصلحت باشد، چه رئيس
قوهى قضائيه باشد؛ اينها مسئولين كشورند. مسئولين كشور كسانى هستند كه
زمام يك كارى به اينها سپرده است؛ مردم بايد به اينها اعتماد داشته باشند،
حسن ظن داشته باشند. نبايد شايعهپراكنى كرد؛ دشمن اين را ميخواهد. دشمن
ميخواهد شايعهپراكنى كند؛ ميخواهد دلها را نسبت به يكديگر، نسبت به
مسئولين بدبين كند.
۱۳۸۸/۰۹/۰۴
فضا را نبايد از گمان سوء پر كرد
فضا را نبايد از تهمت و از گمان سوء پر كرد. قرآن كريم ميفرمايد: «لو لا
اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خيرا»؛ وقتى ميشنويد كه يكى را
متهم ميكنند، چرا به همديگر حسن ظن نداريد؟ تكليف دستگاه اجرائى و قضائى
به جاى خود محفوظ است. دستگاههاى اجرائى بايد مجرم را
تعقيب كنند، دستگاههاى قضائى بايد مجرم را محكوم و مجازات
كنند؛ با همان روشى كه ثابت ميشود و در قوانين اسلامى و قوانين عرفى ما هست
و هيچ هم در اين زمينه نبايد كوتاه بيايند؛ اما مجازات مجرم كه از طرق
قانونى جرم او ثابت شده است، غير از اين است كه به گمان، به خيال، به تهمت،
يكى را متهم كنيم، بدنام كنيم، توى جامعه دهن به دهن بگردانيم. اينكه
نميشود. اين فضا، فضاى درستى نيست.
۱۳۸۸/۰۶/۲۹
اين كدر كردن فضاست...
ديگران - خارجىها، بيگانهها، تلويزيونهاى
مغرض - عليه كسى يا كسانى حرفى بزنند، ادعا كنند كه اينها فلان جا خيانت
كردند، فلان جا خطا كردند؛ ما هم عين همان را پخش كنيم. اين، ظلم است؛ اين،
مورد قبول نيست. رسانههاى بيگانه كِى دلشان براى ما سوخته
است؟ كِى خواستهاند حقائق در مورد ما روشن بشود، كه در
اين مورد بيايند حقيقت را گفته باشند؟ ميگويند، حرفهائى ميزنند، ادعاهائى
ميكنند. نبايد گفت اينها شفافيت است. اين، شفافيت نيست؛ اين، كدر كردن
فضاست. شفافيت معنايش اين است كه مسئول در جمهورى اسلامى عملكرد خودش را به
طور واضح در اختيار مردم قرار بدهد؛ اين معناى شفافيت است، بايد هم بكنند؛
اما اينكه ما بيائيم اين و آن را بدون اينكه اثبات شده باشد، بگيريم زير
بار فشار تهمت و چيزهائى را به آنها نسبت بدهيم كه ممكن است در واقع راست
باشد، اما تا مادامى كه ثابت نشده است، ما حق نداريم آن را بيان كنيم؛ اين
آن را متهم كند، آن اين را متهم كند؛ از رسانهى بيگانه -
رسانهى مغرض انگليس - شاهد برايش بياوريم، بعد هم يك نفر
از آن طرف پيدا بشود و كل نظام را به امورى كه شايستهى
نظام اسلامى نيست و نظام اسلامى شأنش بسيار بالاتر است از اين چيزهائى كه
بعضى به نظام اسلامى نسبت ميدهند، متهم بكند، اين اشكال بر آنها بيشتر هم
وارد است. تهمت زدن به يك شخص گناه است، تهمت زدن به يك نظام اسلامى، به يك
مجموعه، گناه بسيار بزرگترى است.
۱۳۸۸/۰۶/۲۹
همان حرفهای آشكار را بیان كنید
البته انتقاد منطقى، گفتن حرف صحيح اينقدر حرفهاى آشكار وجود دارد كه
انسان اگر ذكر آنها را بكند، اصلاً هم غيبت نيست، و ميتواند انسان نقد
بكند. بله مسلّم است، امروز يك جريان صحيح و حقّى در جامعهى ما وجود دارد،
جريانهاى باطلى هم وجود دارد كه به انواع و اقسام طرق ميخواهند جامعه را
خراب كنند، انقلاب را منحرف كنند؛ در اين شكى نيست. آدمهائى هم در رأس اين
جريانات هستند. چه لزومى دارد كه انسان به اين آدمها تهمت بزند. چه لزومى
دارد كه غيبت اينها را بكند. حرف آشكار اينقدر دارند؛ همان حرفهاى آشكار را
بيان بكنند، تبيين بكنند، توضيح بدهند، مطلب روشن خواهد شد.
۱۳۸۹/۱۰/۰۷
عمده این است خودمان را مقید كنیم...
اين رسانههاى الكترونيكى و اينترنتى متأسفانه موجب شده است كه افراد
بىمحابا عليه يكديگر حرف بزنند، بد بگويند. بايد از طرف مسئولين كشور براى
اين هم يك جورى تدبير بشود. ولى عمده اين است كه خود ما مردم، خودمان را
مقيد كنيم به اخلاق اسلامى؛ خودمان را مقيد كنيم به قانون. حالا اين حرف من
بهانهاى نشود براى اينكه يك عدهاى بروند جوانهاى انقلابى را به عنوان
جوانهاى تند، مورد ملامت و شماتت قرار بدهند؛ نه، من همهى جوانهاى غيور
كشور را، جوانهاى مؤمنِ انقلابى كشور را فرزندان خودم ميدانم و پشت سر آنها
قرار ميگيرم؛ من از جوانان انقلابى و مؤمن و غيور حمايت ميكنم؛ منتها همه
را توصيه ميكنم به اين كه در رفتار خود، با اخلاق اسلامى رفتار كنند؛ قانون
را مراعات كنند. همه بايد قانون را مراعات كنند. تجسم انقلاب در قانون
جمهورى اسلامى است.
۱۳۹۱/۰۱/۰۱
علاقهمندى خودتان را از راه تخریب دیگران نشان ندهید
از طرف علاقهمندان به نامزدهاى انتخاباتى گوناگون، بداخلاقیهاى
انتخاباتى، شایستهى ملت ما نیست؛ تهمت زدن آدمهاى مؤمن را، مصونیتدار از
لحاظ اسلامى و شرعى را؛ در معرض هتك آبرو قرار دادن در شبنامهها، در
مطبوعات، در پایگاههاى اینترنتى و غیره، اینها اصلاً مصلحت نیست. من به
طور جد از همهى كسانى كه نسبت به نامزدهاى مختلف علاقهمندىاى دارند،
درخواست میكنم، اصرار میكنم كه این علاقهمندى خودتان را از راه تخریب
دیگران، اهانت به دیگران، متهم كردن دیگران نشان ندهید. هرچه میخواهید، از
نامزد مورد علاقهى خودتان تمجید كنید، تعریف كنید؛ اما دیگران را تخریب
نكنید. این علامت بدى است.
۱۳۸۶/۱۰/۱۲
تا وقتى جرمى ثابت نشده است، نبايستى كسى را در معرض قرار داد
به هر كسى ممكن است يك اتهامى وارد شود. تا وقتى كه از طريق قانونى جرم
ثابت نشده است، نه در خود قوه، نه در بيرون قوه، نه در تريبونها و منبرهاى
رسمى، نه در وسائل ارتباط جمعى، كسى حق ندارد آبروى يك مسلمانى را ببرد؛
اين بسيار مسئلهى مهمى است. بعضى اوقات انسان مىبيند روى قوهى قضائيه
فشار مىآورند كه آقا افشاء كنيد. نه آقا، هيچ لزومى ندارد افشاء كردن. در
موارد خاصى، بله، شارع مقدس مشخصاً و معيناً خواسته است كه مردم مجازات را
ببينند، يا مجازات شونده را بشناسند؛ اينها موارد خاصى است، مال همه جا
نيست. بخصوص وقتى كه در فضاى جامعه روحيهى تعميم وجود دارد كه يك چيزى را
به غير مورد خودش تعميم ميدهند، اينجا انسان خيلى بايد احتياط كند. تا وقتى
جرمى ثابت نشده است، قطعاً نبايستى كسى را در معرض قرار داد؛ در معرض
اتهام هم نبايد قرار داد؛ چون وقتى گفتيد متهم است، افكار عمومى تفكيك
نميكند بين متهمى كه هيچ گناهى نكرده است، با آن كسى كه شواهدى بر گناه او
وجود دارد.
۱۳۹۰/۰۴/۰۶
نباید اتهام افراد در افكار عمومی مطرح شود
حتّى اگر چنانچه فرض كنيم يك نفرى جرمى هم كرده است، اين جرم در دادگاه
صالح اثبات هم شده است، اين شخص به مجازات محكوم هم شده است - فرض كنيد
رفته زندان - چه لزومى دارد ما اسم او را در روزنامهها منتشر كنيم تا
بچهى اين آدم كه دارد مدرسه ميرود، ديگر رويش نشود مدرسه برود؟ چه اشكال
دارد كه اين مدتِ زندانش را بگذراند، بيايد بيرون، خودش و خانوادهاش زندگى
عادىشان را ادامه دهند؟ خب، جرمى كرد، مجازات شد، تمام شد ديگر. بايد
حتماً آبروريزى بشود؟ اين از نكات بسيار مهمى است
.
البته مخاطب اين حرف فقط قوهى قضائيه نيست؛ مسئولان قوه، خارج قوه،
رسانهها مخاطبند. نه از آن طرف بايستى عملكرد قوهى قضائيه را زير سؤال
برد؛ هر اقدامى كه قوهى قضائيه ميكند، بگويند نخير، يك كاسهاى زير
نيمكاسه هست، يك غرضى هست - نخير، كسى نبايد اينجور عمل كند، اينجور حرف
بزند - نه از اين طرف، افراد به صرف اينكه متهم به يك معنائى شدند، اين
اتهام آشكار شود، واضح شود، در افكار عمومى مطرح شود. افكار عمومى از اين
مسئله چه لذتى ميبرد؟ براى افكار عمومى چه فايدهاى دارد كه بداند زيدى،
عمروى، بكرى متهم به فلان عمل خلافى است؟ بايد به اينها توجه كرد.
۱۳۹۰/۰۴/۰۶
نميشود گفت اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس جايز است
اينى كه اصلاً اين كار [غیبت] جايز است يا جايز نيست ولو به قصد اصلاح
باشد، اين را نميشود به طور مطلق يك چنين چيزى را پابند شد؛ كه ما بگوئيم
ما چون ميخواهيم در امر جامعه اصلاح كنيم، پس زيدى را، عمروى را يا يك
جريانى را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهيم، غيبت كنيم؛ حالا آن كسانى كه
اين كارها را ميكنند، خيلى اوقات به غيبت هم اكتفاء نميكنند؛ خب، ملاحظه
ميكنيد ديگر. گاهى چيزهائى را مىآورند كه معلوم نيست حدِّ غيبت بر او صادق
باشد؛ شايد مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غير علم است،
مصداق سبّ و شتم است؛ نميشود اين را گفت كه اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس
بنابراين اين جايز است براى او، نه؛ موارد استثناء همان مواردى است كه [در
كتب فقهی] ذكر شده است
.
منتها بايد اين موارد صدق كند، احراز بشود. اين خیلی مهم است. واقعاً يكى
از چيزهائى كه ما همهمان [باید توجه كنیم]، به مردم هم بايد بگوئيم، ياد
بدهيم كه توجه بكنند اين است كه: به صرف توهم اين كه حالا اين كار مصلحت
دارد، دستشان را، يا قلمشان را، يا وبلاگشان را آزاد نكنند كه هر چه به
دهنشان آمد، آن را بگويند؛ اينجور نيست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول
همين حكم است. يعنى خواندن وبلاگ هم مثل خواندن كاغذ است، كتاب است، نامه
است، مثل شنیدن حرف است. استماع غيبت شامل همهى اينها ميشود؛ يعنى ملاك
استماع در اينها وجود دارد مسلماً. شنيدن به گوش خصوصيتى ندارد، خواندن تو
نامه هم عين همان است كه ما در بحث استماع اين را تأكيد كرديم و عرض كرديم
.
خب، دوربين هم همين جور است. فرض كنيد كه اگر چنانچه انسان يك خطائى را از
كسى ديد، اين را رفت با دوربين ثبت كرد، بعد آمد يك جائى نشان داد؛ اين هم
همان است ديگر، چه فرقى ميكند؟ يعنى بايستى واقعاً به اینها توجه كرد.
محيط را بايد محيط اخلاقى كرد. ما اگر بخواهيم جامعه را اصلاح بكنيم، اين
اصلاح فقط به اين نيست كه انسان از افراد غيبت بكند. راههاى ديگرى هم وجود
دارد. حالا من غيبت را عرض ميكنم. فضلاً از تهمت و افتراء و اينها.
۱۳۸۹/۱۰/۰۷
باید انتقاد را از عيبجويىِ بىمنطق تفكیك كرد
انتقاد، طلب اصلاح و مطالبهى مطالبات مردم، خوب است؛ عيبجويىِ بىمنطق،
بزرگنمايى، تهمتزنى و افترا و شايعهپراكنىِ بىاساس بد است؛ اينها را
بايد از هم تفكيك كرد. به نظر من اين يكى از چيزهايى است كه ما هر چه در
گذشته در اين زمينه كوتاهى داشتيم، حالا بايد از اين كوتاهىها استغفار
كنيم و نگذاريم غفلت ما ادامه پيدا كند.
۱۳۸۴/۰۸/۰۸