arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۱۹۷۳۴
تاریخ انتشار: ۰۷ : ۱۲ - ۱۵ تير ۱۳۹۲

در معالجه آیت الله شریعتمداری کوتاهی شد؟

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : عصر ایران نوشت:

«حریم امام» عنوان نشریه ای است که در دو سال اخیر هر هفته توسط «آستان مقدس امام خمینی» منتشر می شود و اعضای هیات تحریریه آن را جمعی از علاقه مندان بیت امام و خصوصا یادگار ایشان تشکیل می دهند و حال و هوای خاصی دارد.

« حریم امام » به تازگی مجموعه 85 گفت و گوی ویژه خود را در پنج سرفصل و در قالب یک مجلد ارایه کرده است.

یکی از جالب ترین گفت و گوهای درج شده در این مجله، مصاحبه با دکتر غلامرضا باهر است که به خاطر ارتباط با مراجع و علمای قم و ده ها سال طبابت در بیمارستان آیت الله گلپایگانی به  «طبیب العلما» مشهور است.

دکتر باهر در این گفت و گو برای روشن شدن اذهان درباره شایعات مربوط به روند معالجه آیت الله سید کاظم شریعتمداری توضیحاتی داده و نکاتی را درباره توصیه های امام در این باره بازگفته که قبلا جایی مطرح نشده بود و علاوه بر این که خواندنی است در روایت تاریخ معاصر نیز به کار می آید.

بخش هایی از این مصاحبه (با حذف سوالات) که مشخصا به این موضوع می پردازد از صفحات 42 و 43 ویژه نامه رحلت امام خمینی (ره) نقل می شود :

«... یک روز امام توسط حاج احمد آقا برای من پیغام فرستادند که با من کار دارند. بعد از ظهر بود. محضرشان شرفیاب شدم. عرض کردم: آقا ، فرمایشی داشتید؟ گفتند: شما آیت الله شریعتمداری را می بینید؟ ایشان چه کسالتی دارند؟ گفتم: ایشان چندین سال است که دچار تومور کلیه هستند و تحت درمان اند و بیماری شان در حال پیشرفت است. فرمودند: شما از طرف من ایشان را ویزیت کنید و ببینید چه کاری دارند. هر کاری دارند انجام بدهید و به من هم اطلاع دهید. بعد از این که از خدمت امام مرخص شدم و به قم آمدم فردا صبح خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی شرفیاب شدم و عرض کردم دیروز امام من را خواستند . آقا چنین دستوری به من فرمودند که آقای علوی ( داماد ایشان ) را با خودت ببر و آقای ایرانی ( رییس سپاه قم ) که آنجا بودند گفتند من هم می آیم. ما به اتفاق حوالی 9 شب روز بعد خدمت آیت الله شریعتمداری رفتیم. افرادی که آنجا محافظ بودند ابتدا ورود آن دو نفر را به آنجا مجاز نمی دانستند.

وقتی برای آنها موضوع را شرح دادیم که داماد آقا هستند و این آقا هم رییس سپاه است اجازه دادند. آیت الله شریعتمداری گفتند : آقای دکتر ، این وقت شب کجا بودید؟ گفتم : امام فرمودند که من شما را معاینه و عیادت کنم و اگر خواستی دارید به ایشان برسانم. ایشان از این که چنین پیشنهادی شده خوش حال شدند و دو تایی به یک اتاق رفتیم.  فرمودند ایشان می دانند که من مریضم؟ گفتم نمی دانستند و امروز از من خواستند شما را ویزیت کنم.

گفتند: به ایشان بگویید من چهار خواست بیشتر ندارم: اول، پول های بلوکه شده مرا برگردانند. دوم،  خانه بزرگی از من را که اشغال کرده اند به من برگردانند. سوم این که برای درمانم احتیاج به کمک دارم چه در خارج و چه در داخل.چهارم این که شعارهایی که می دهند گفته نشود. فردا که خدمت امام برگشتم نظر آقای شریعتمداری را عرض کردم. امام فرمودند خود شما به آقای عبایی خراسانی بگویید اگر پول های ایشان را بلوکه کرده اند فورا برگردانند. خانه را نیز در اختیارشان قرار دهند. هر پزشکی در اقصی نقاط دنیا که مورد نیاز ایشان است با خرج جمهوری اسلامی با حاج احمد آقا هماهنگ کنید وبیاورید. نسبت به مورد چهارم هم امیدوارم زمان یواش یواش مسئله را حل کند چون ما چنین چیزی را  به مردم نگفتیم. رفتارهای اطرافیان ایشان باعث شدند که چنین چیزی پیش بیابد و الا هیچ کسی خواهان چنین چیزی نیست و ما نسبت به تمام مراجع ارادت داریم . به ویژه با ایشان که با هم دوست بودیم.

ما پزشکان متعددی را از تهران آوردیم . منتها کسالت ایشان طول کشیده بود. به نظر من با این که من خیلی به ایشان ارادت داریم و الان هم برای ایشان طلب غفران می کنم اما ایشان یک مقداری هم خودشان اهمال کردند . یعنی مراجع یک مقدار نسبت به بیماری هایشان کمتر وسواس دارند.

یک مقدار سهل انگاری کردند و گرنه بلکه ان شاء الله می شد کاری کرد. بیماری پیشرفت کرده بود. عین این مشکل را ما با آیت الله گلپایگانی داشتیم. وقتی بیماری پیشرفت کند کار به جایی می رسد که پزشک هم نمی تواند کاری کند. بعضی ها فکر می کنند اگر ایشان به خارج می رفت صد در صد خوب می شد. نه . ما چنین چیزی اصلا نداریم. خیلی از افراد بودند که به خارج هم رفتند و نشد برای شان کاری بکنیم...به یاد شعری می افتم که در رثای یوحنا بن ماسویه گفتند. یوحنا پزشک معروفی بودو هیچ کس باور نمی کرد روزی بمیرد....

بنابراین اشکالی که جناب آقای کدیور به ما می گیرد وارد نیست...
 
والله قسم هیچ کوتاهی نشد.  حتی تهران که رفتم بزرگ ترین طبیب های ایران مثل دکتر سنادی زاده و اطبایی را که در تهران بودند آوردیم. خود من در قم کسالت شان را تشخیص دادم. کسالت قلب امام را هم من تشخیص دادم. ...حاج احمد آقا گاهی مرا خصوصی می خواست و هم نسبت به آیت الله العظمی گلپایگانی و هم آیت الله شریعتمداری می گفت آقای دکتر، هر کاری اینها دارند دقیقا از نظر پزشکی انجام دهید . اگر دارویی می خواهید و در ایران نیست بگویید ما برای شان تهیه کنیم . اما ایشان دیگر بد حال شده بود. چون تومورشان پیشرفت کرده بود. چند سال بود که ایشان از سرطان کلیه رنج می بردند و اطبایی که در تهران نیز گاهی ایشان را می دیدند می گفتند ان شاء الله خوب می شود و چون سن شان هم یک مقدار بالا بود می ترسیدند دست بزنند . ببینید! گاهی ما در پزشکی به جایی می رسیم که می گوییم « صبر کن ببین چه می شود».

در بیماری های تومورال هم اگر همان اول رسیدگی کنی و برداری خوب است ولی اگر یک مقدار طول بکشد دست بزنی نتیجه بدتر می دهد و آقای شریعتمداری هم این گونه شده بود. خود آیت الله العظمی گلپایگانی هم این طور بودند. یعنی تمام لگن از تومور پر شده بود. هیچ اهمالی در معالجه آیت الله شریعتمداری نشد . بلافاصله به تهران منتقل و در بیمارستان مهراد بستری شدند . بهترین پزشکان تهران هم بالای سرشان بودند. برای آوردن پزشک خارجی هم محدودیتی نبود. بعد از آن فرمایش امام دو سه روز بعد ایشان( شریعتمداری )  بد حال شدند . دیگر به جایی نرسید و به تهران منتقل شد. دیگر فرصتی برای ایشان نبود که این کار برای ایشان انجام شود. ..
ببینید . بعضی بیماری ها هست که وقتی قرار باشد مرگ بیاید به این که پزشک زود اقدام کند یا دیر خیلی مربوط نمی شود ...

حال آیت الله شریعتمداری طوری بد شده بود که دیگر هیچ کاری نمی شد انجام داد.در کمیسیون پزشکی می گوییم برای این بیمار چه کاری صلاح است انجام بدهیم؟ آیا درمان به همین شکل صلاح است یا رفتن به خارج صلاح است؟ اما نمی شد کاری کرد یعنی حتی اگر خارج هم می رفت نمی توانستند کاری بکنند . به عبارتی از جهت پزشکی ضرورتی دیده نمی شد.»

نظرات بینندگان