arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۱۹۷۸۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۵۶ : ۱۷ - ۱۵ تير ۱۳۹۲

اگر «اوشين» آن طوري پخش مي‌شد، خيلي‌ها دوستش نداشتند!

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پانا: شايد اگر قرار بود آنطوري باشد که بوده شايد خيلي‌ها ديگر دوست نداشتند ببينند. يکدفعه چيزي دست به دست هم داد که اين کار گل کند و هر چه از آن زد بيرون حُسن زد و عيب‌هايش فقط مي‌گفتند گذرا بود و...

باز پخش سريال (سال‌هاي دور از خانه) «اوشين» بعد از حدود 30 طبق اعلام نظرسنجي ها بيش از 57 درصد بيننده دارد. اين در حالي است که گوينده نقش اوشين باوجود اين‌که مدعي است اصل اين سريال چندان تغيير نکرده اما معتقد است که شايد اگر قرار بود ماجراهاي اين سريال آنطوري که بوده نمايش داده شود شايد خيلي‌ها ديگر دوست نداشتند به تماشايش بنشينند. بخش‌هاي برگزيده صحبت‌هاي جالب مريم شيرزاد را در اين خصوص مي‌خوانيد:

ژاله علو به من مي‌گفت هم‌خال من بشين کنار من
آن زمان يک وضعيتي در دوبله ايجاد شده‌بود که دوست نداشتم بروم. يک‌روز ‌آمدم خانه و گريه ‌کردم. پدرم گفت اين چه کاري است مي‌روي در اتاقت گريه مي‌کني؟ گفتم اذيت مي‌شوم، گفت اگر اذيت مي‌شوي نرو و اگر مي‌روي گريه نکن. همان زمان‌ها بود که آقايي زنگ زدند به من براي کار خانم ژاله علو، گفتند شما بياييد.

گفتم من ديگر نمي‌آيم از ايشان تشکر کنيد. چون خانم ژاله هم از راديو واحد نمايش راديو من را مي‌شناختند، ايشان راديو هم مي‌آمدند و وقتي پيش هم بوديم به من مي‌گفتند هم‌خال من بشين کنار من. (چون دو نفرمان روي چانه‌هايمان خال داشتيم.) ايشان به خانم ژاله مي‌گويند که من نمي‌آيم. البته سريال مسافر کوچولو را هم آن موقع کار کرده بودم. ولي اذيت مي‌کردند يعني يک طور رقابت نابرابر بود. يکي که مي‌آمد کارش خوب بود سعي مي‌‌کردند سرش را زير آب بکنند.

محيط دوبله با روحيه من سازگار نيست!
به هر تقدير من از محيط گرم و صميمي آمده بودم اين چيزها را نمي‌توانستم بپذيرم. يعني صفا و صميمت من را کوک مي‌کرد که کارم را انجام دهم و عکس آن من را قفل مي‌کرد در خودم و نمي‌توانستم کارم را انجام دهم. جوان بودم و بيشتر احساساتي بودم. الان 54 سالم است همه عالم بريزند سرم مشکلي برايم پيش نمي‌آيد. آن آقا به خانم ژاله مي‌گويد که فلاني نمي‌آيد، بعد دوباره آن آقا به من زنگ زد و گفت خانم ژاله قبول نکرد و گفت شما خودتان تماس بگيريد. من هم گفتم چشم. زنگ زدم و گفت دختر تو چرا نمي‌آيي؟ گفت نه.

گفتم شما مي‌دانيد محيط دوبله چگونه است با روحيه من سازگار نيست. خانم علو گفت نه من خواهش مي‌کنم تو بيا رُل اين بچه را بگو ديگر نيا. گفتم چشم. بعد آمدم و بچگي اوشين را گفتم و بعد از چند مدت که گذشت گفت مريم بيا بزرگي او را هم تو بگو، گفتم خانم ژاله نمي‌توانم. گفت من کمکت مي‌کنم، گفتم من تا حالا بزرگسال نگفتم، آن اولين کاري بود که به زبان بزرگسال دوبله مي‌کردم. و واقعاً چقدر مهربانانه و چقدر مادرانه و انساني و با عاطفه و لطف و صفا به من کمک کردند و من تا زنده هستم خودم را مديون و ممنون ايشان مي‌دانم.

رفتم مسافرت گفتند پر رو شده است
يک هفته بايد يک سفري را مي‌رفتم به من گفتند اگر بروي گوينده را عوض مي‌کنيم من گفتم بايد اين سفر را بروم به خاطر اينکه مدتي پس از مرگ پدرم، همه خانواده براي فوت پدر جمع شده بودند و مي‌خواستيم دور هم باشيم و با هم خاطرات پدر را تعريف کنيم و کمي به آرامش برسيم. گفتند نمي‌شود سريال روي آنتن است. آن موقع اين حرف را زدم آنها گفتند اِ‌... اين پر رو شده است حالا شايد با گذشت زمان يک حرمتي داشته باشم و به حرف من گوش دهند ولي آن زمان اين به ذهن آنها آمد که اين پر رو شده است و رُل اول را مي‌گويد حالا ژست مي‌گيرد.

بعد گفتند نه نمي‌شه. گوينده‌اش را عوض مي‌کنيم و ديگر همان مي‌ماند. گفتم باشد و رفتم. ما رفتيم زيباکنار که غم پدرم يادمان برود و مادرم سرحال شود. الان خوشحال هستم که اين کار را کرده‌ام، آن سفر را رفتم که مادرم بود و الان نيست، برادر بزرگم بود که الان نيست که الان غبطه نمي‌خورم که آن سفر را رفتم و با اينکه آن سريال مهم شده و مردم دوست شده بودند،‌ ولي من آن سفر را رفتم چون ديگر پيش نيامد که ما دسته‌جمعي سفر برويم.

مردم پاشنه تلفن روابط عمومي را از جا درآورده بودند
اگر آن سفر را نمي‌رفتم الان زار زار گريه مي‌کردم چون ديگر نه مادرم هست و نه برادرم که سفر برويم. نمي‌توانستيم تاريخ سفر را عوض کنيم، خواهر و برادرم بايد برمي‌گشتند و هيچ طوري جور نمي‌شد و تابستان هم بود. تلويزيون را روشن کرديم و گفتند ناراحت نيستي گفتم نه ولي ته دلم ناراحت بودم چون با اوشين دوست شده بودم. ديدم خانم افشاري اوشين را مي‌گويند و خيلي خوب گفتند. برگشتم تهران يادم نيست چه کسي به من زنگ زد و به من گفتن بيا... گفتم براي چه کاري؟ گفت اوشين ديگر، گفتم مگر شما نگفتيد گوينده را عوض کرديد؟ گفتند نه بيا.

مردم پاشنه تلفن روابط عمومي را از جا درآورده بودند که چرا دوبلور اوشين را عوض کرده‌ايد؟ اينقدر تلفن زده بودند که گروه پشيمان شده بودند. اينها واقعاً مصمم بودند با آن خانم ادامه بدهند.من يادم است راديو پيام کار مي‌کردم يک نفر که بولتن مي‌آورد مي‌گفت اين بولتن تمامش اين است که چرا دوبلور اوشين عوض شده است. اگر انسان نيتش خير باشد و خودخواهانه نباشد عالم و کائنات و پروردگار همه چيز آدم درست مي‌آورد سر جاي خودش.

من اصل فيلم اوشين را دارم و فرصت نکردم ببينم
من تا جايي که اطلاع دارم (اصل فيلم اوشين)خيلي تغيير نکرده است. من اصل آن را دارم و فرصت نکردم ببينم. آن زمان مي‌شنيدم که داستان عوض شده و خود خانم ژاله علو هم مي‌گفت. ولي آنطور نبود چون خط اصلي سرجايش بود و خيلي فرق نکرده بود. يک مکان بود که اسمش عوض شده بود. مهم آد‌م‌ها و ديالوگ‌ها و احساسات بود که سرجايش مانده بود. به همين علت خيلي به بافت کلي داستان فيلم صدمه نخورد و آن جذابيتش حفظ شد. يک مقدار هم با فرهنگ ما سازگارتر شد. شايد اگر قرار بود آنطوري باشد که بوده شايد خيلي‌ها ديگر دوست نداشتند ببينند. يکدفعه چيزي دست به دست هم داد که اين کار گل کند و هر چه از آن زد بيرون حُسن زد و عيب‌هايش فقط مي‌گفتند گذرا بود و تمام شد و مي‌رفت و هر چه بود حسن بود که جلوه مي‌کرد در اين کار.

يک غده در سرم دارم که دکتر گفته دست نزن
الان 54 سالم است متاسفانه يک غده در سرم دارم که يک در ميان اذيتم مي‌کند و دکتر گفته دست نزن چون روي بصل‌النخاع است، حجم ريه‌ام کم شده، چشمم ضعيف شده‌است از بس که کار ديالوگ انجام دادم و گوشم هم مي‌گيرد الان که کمي کار بلدم الان نه گوش و نه چشم دارم و نه نيرو دارم چون ضعيف شده‌ام.

خانم ژاله مي‌گفت مريم خيلي دلم برايت مي‌سوزد
يادم است خانم ژاله مي‌گفت مريم خيلي دلم برايت مي‌سوزد. آن موقع شبکه دو مثل الان نبود که از لحاظ نشستن يک مقدار بهتر باشد، نيکمت‌ها و صندلي‌هاي چرخ‌دار نبود و نيمکت چوبي بود و بعضي از وقت‌ها خانم علو مي‌آمد و شانه‌هاي من را ماساژ مي‌داد چون از اولش بايد مي‌نشستم تا آخرش که بلند مي‌شدم يعني خسته مي‌شدم ولي نيروي جواني، الان اگر بخواهم يک روز آنطوري کار کنم بايد يک هفته بروم تعطيلات از فرط خستگي.

آرزو مي‌کردم وقتي سن بزرگسالي اوشين پخش مي‌شود برق کل مردم ايران برود
همش آرزو مي‌کردم وقتي سن بزرگسالي اوشين پخش مي‌شود برق کل مردم ايران برود. -چون فکر مي‌کنم که رُل کودکي‌هايش را خوب حرف زده‌ام ولي در بزرگسالي‌هايش آن طور که بايد و شايد نه.

اگر اين چشم را نداشت باز هم اينقدر گيرا بود!
هر چيزي که همه‌گير مي‌شود يک تاثيراتي روي طبقات مختلف مي‌گذارد. براي من خيلي شيرين است که قسمت اخلاق‌مداري‌اش ترويج شود. هر آدمي يک نفيس بودن و يک سرشت خوش و خوب در خودش دارد وقتي در ديگري مي‌بيند و تحسين مي‌کند سعي مي‌کند در خودش تقويت کند. سريال خوبي بود، اين سريال نشان مي‌دهد يک زني اينقدر تحت فشار و اينقدر مصمم و بعد چقدر صبور، صبرش فو‌ق‌العاده بود، صبر عجيبي داشت. به خصوص در ارتباط با مادرشوهرش.

خيلي انتخاب بازيگران خوب بوده چون بعداً اوشين بزرگ شده بود به قدرت رسيده بود و ديگر کسي براي او دلش نمي‌سوزد و کسي با او همذات‌پنداري نمي‌کرد. اگر اوشين جوان يک هنرپيشه ديگر را مي‌گذاشتند ولي نگاه او را نداشت. نگاهش خيلي فوق‌العاده بود. اين را آقاي ايرج رضايي به من مي‌گفت وقتي که رُل مي‌دهي چشم‌ها را نگه کن و در اوشين سعي کردم حرف آقاي رضايي را عمل کنم ببينيد چه چشم‌هايي دارد اگر اين چشم را نداشت باز هم اينقدر گيرا بود. خيلي نگاهش فوق‌العاده بود و انگار سرنوشتش و صبرش و غمش در چشم‌هايش بود. چشم‌هايش خيلي دوست‌داشتني بود...
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۰:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۵
58
37
اتفاقآ اگر اوشین آن طور پخش می شد طرفداراش 160% هم بیشتر می شد
نظرات بینندگان