پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : توماس فریدمن در تحلیل شرایط مصر برای نیویورک تایمز نوشت: تمام کسانی که سیاست های خاورمیانه را دنبال می کنند می دانند که در این منطقه افراط گرایان تا انتهای مسیر می روند و میانه روها به بیراهه کشیده می شوند.
اما هر چند سال یک بار میانه روها به پا می خیزند و جایگاهی را به خود اختصاص می دهند؛ مانند مذاکرات صلح اسلو در سال 1993، قیام عنبر توسط سنی های عراق علیه القاعده در سال 2006، انقلاب سرو در لبنان علیه سوریه و حزب الله در سال 2005. این تنها امید برای قرار دادن این منطقه – که مسموم به فرقه گرایی است و زیر بار گذشته ای خم شده که همواره خواستار دفن آینده است- در مسیری مثبت تر است. من قیام مردمی هفته گذشته و کودتای نظامی علیه دولت مصر در این دسته قرار می دهم.
من به آسانی به این نتیجه نرسیدم. بیشتر ترجیح می دادیم که محمد مرسی، رئیس جمهور مخلوع مصر از حزب اخوان المسلمین طی سال آینده با برگزاری انتخابات از قدرت کنار می رفت. این امر اخوان المسلمین را مجبور می کرد که با عواقب بی کفایتی و کاهش محبوبیت خود روبرو شود. کاش ارتش مصر که منافع خود را دارد، وارد نمی شد. اما گزینه «تمام عیار» دیگر در مِنوی مصر نیست. در واقع حتی ممکن است غذا هم دیگر در منوی قشر فقیر مصر نباشد. تعداد بسیاری از مردم مصر احساس کردند که سه سال انتظار برای رفتن مرسی، مصر را به لبه پرتگاه می رساند.
ارز خارجی این کشور برای واردات سوخت تا حدی نزول کرده که صف های بنزین و کمبود برق در همه جا به چشم می خورد. کاملا مشخص بود که مرسی هیچ تمرکزی روی حکمرانی و انتصاب بهترین افراد برای مشاغل مختلف نداشت. وی تمام تمرکز خود را به تثبیت خود و حزبش در قدرت اختصاص داده بود بنابراین ممکن بود تا فرارسیدن انتخابات بعدی ریاست جمهوری، مصر در بدترین شرایط باشد: یک دولت مغلوب نشدنی و یک فاجعه اقتصادی و اجتماعی لاینحل.
یکی از بهترین راه ها برای مصر جهت کسب سریع ارز خارجی به منظور خرید سوخت و غذا احیای گردشگری است که 10 درصد اقتصاد این کشور را تشکیل می دهد. شانزدهم ژوئن بود که 17 فرماندار جدید را منصوب کرد. وی در اقصر که قلب صنعت گردشگری مصر محسوب می شود، عادل الخیاط، یکی از اعضای گروه اسلام گرای جامعه الاسلامیه که مسئولیت قتل عام 58 گردشکر اقصر در سال 1997 را پذیرفته بود را منصوب کرد تا صنعت گردشگری و را نابود کرده و به دولت حسنی مبارک آسیب بزند. جامعه الاسلامیه حدود یک دهه پیش خشونت را کنار گذاشت اما هرگز منکر حمله 1997 نشد.
وزیر گردشگری مرسی در اعتراض به این انتصاب استعفا داد و خیاط نیز در نهایت از سمت خود کنار رفت. اما این مسئله به شما کمک می کند که در جریان اتفاقات و شرایط مصر قرار بگیرید. درست مانند این است که شیکاگو یکی از نزدیکترین افراد آل کاپون را مسئول دفتر گردشگری خود کند.
هر کسی که بخواهد مصر را به تنهایی رهبری کند با شکست مواجه خواهد شد: مبارک، ارتش، اخوان المسلمین یا آزادی خواهان. مصر در مخمصه بدی قرار گرفته و تنها راه خروج از آن تشکیل یک دولت متحد ملی است که بتواند تصمیمات سخت بگیرد و اقدامات مشکل اما لازم را اجرایی کند.
در واقع سوال بزرگ مصر نه تنها به اینکه چه کسی این کشور را رهبری خواهد کرد مربوط می شود بلکه چگونگی رهبری این کشور را نیز مطرح می کند. آیا یک دموکراسی سست می تواند در مقابله با چنین ضربه اقتصادی عمیقی پیشرو باشد؟ ما به تازگی از مصر بازگشته ام. این کشور رو به ویرانی است. جمعیت 33 میلیونی این کشور در سال 1982 به 80 میلیون رسیده و مشکلات جوی شرایط نیل را وخیم کرده است. مردم مصر نیل را شریان زندگی و دلتای نیل را منبع روزی خود می دانند که اگر از آنها گرفته شود، دیگر مصری وجود نخواهد داشت.
این تلاقی جمعیت، آب و هوا، بیکاری، کمبود آب و بی سوادی با توجه به جمعیت پریشان و بسیج شده مصر می تواند این کشور را غیرقابل کنترل- و کار رئیس جمهور را غیرممکن- کند. اما مصر نمی تواند همچنان به نوسان میان یک رژیم سکولار نظامی که اخوان المسلمین را به انزوا می کشاند و یک رژیم اخوان المسلمین که طرف مقابل را منزوی می کند، ادامه دهد.
دارون عجماغلو، یکی از نویسندگان کتاب «چرا ملت ها شکست می خورند» این قضیه ساده را مطرح می کند که ملت ها زمانی پیشرفت می کنند که سازمان های اقتصادی و سیاسی همه گیر تاسیس کنند و زمانی شکست می خورند که قدرت و فرصت در دستان تعداد اندکی قرار گیرد. عجم اغلو متذکر می شود که جامعه مصر از نوع دوم است و آنچه بیش از همه به آن نیاز دارد رهبری است که بتواند روح مشارکت را با صداقت بیرحمانه برای ایستادن در مقابل کسانی که سال های بسیاری را تلف کرده اند، ترکیب کند و به آنها بگوید که با تقویت آموزش، کوچک کردن دولت، افزایش کارآفرینی، قدرت بخشیدن به زنان و اصلاح پلیس و قوه قضایی، باید شروعی دوباره داشت.
به هیچ وجه این شانس وجود نداشت که مرسی به این نقطه برسد. اگر انتخابات جدید برگزار و یک قانون اساسی جدید تنظیم شود و یک دولت متحد ملی که شامل اسلامگرایان می شود، شکل بگیرد، فرصت حل تمام مشکلاتی که دیگر نمی توان از آنها طفره رفت، طفره رفتن از مشکلات بدتری که قابل مدیریت هستند، وجود خواهد داشت.
*فرارو