پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : از وقتی شیخ تمیم قدرت را به جای پدرش در قطر به دست گرفت، بسیاری از نگاهها به سیاستگذاریهای وی به ویژه در عرصه سیاست خارجی دوخته شده که چهار پرونده آمریکا، ایران، اخوان و عربستان در آن از حساسیت بیشتری برای دوحه برخوردار است.
به گزارش خبرگزاری فارس، اندیشکده تحقیقات استراتژیک منطقهای قاهره در پژوهشی با عنوان «آیا سیاستهای قطر پس از به قدرت رسیدن شیخ تمیم در قطر تغییر میکند» تلاش میکند، به ارزیابی تغییر و تحولات بر سیاست خارجی قطر با تغییر قدرت در این کشور بپردازد.
این مرکز پژوهشی در این باره مینویسد: تغییر قدرت در قطر که در کناره گیری شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی از قدرت و به قدرت رسیدن شیخ تمیم بن حمد آل ثانی در این کشور نمود پیدا میکند، سوالات بسیاری را درباره دلایل این اقدام و به ویژه بازتابهای داخلی و خارجی این اقدام در اذهان به وجود دارد، به ویژه آنکه این اقدام در زمانی روی داد که منطقه شاهد تغییر و تحولات بسیار حساس و بزرگی است.
انتقال قدرت در خاندان آل ثانی در قطر تاکنون به سه شکل انتقال قدرت پس از فوت امیر، کودتای سفید و کناره گیری داوطلبانه صورت گرفته است. باتوجه به این پیشینه برخی از کارشناسان کناره گیری شیخ حمد در این برهه حساس زمانی چه در عرصه بین المللی و چه در عرصه منطقهای و با توجه به اینکه شیخ حمد به نیمه دهه شصت خود نرسیده را امری اختیاری و نه الزامی و اجباری از سوی شیخ حمد ملاحظه میکنند و یا قطر تلاش میکند، این امر را اینگونه جلوه دهد.
نگاهی به انگیزههای کناره گیری شیخ حمد از قدرت
امیر سابق قطر در سخنرانی که کناره گیری خود از قدرت بر این نکته تاکید داشت که این اقدام وی با این هدف صورت میگیرد که زمینه و فرصت را برای جوانان فراهم کند تا آنها بتوانند ایدهها و افکار خود را در کشور به اجرا بگذارند، به ویژه آنکه امیر جدید قطر بیش از 33 سال ندارد. این درحالی است که روزنامه انگلیسی « فایننشال تایمز» در گزارشی تاکید کرد که سالهای پیش حتی پیش از آغاز انقلابهای موسوم به «بهار عربی» برای این امر برنامه ریزی شده بود و از سال 2010، 85 درصد پروندهها و قضایای کشور قطر در دست شیخ تمیم بود.
در این میان برخی تحلیلها در بررسی انگیزه کناره گیری شیخ حمد از قدرت به سمت بیماری و وضعیت جسمانی نامناسب شیخ حمد سوق پیدا و برخی دیگر از فشارها و اعمال نفوذ «شیخه موزه»، همسر سوم امیر قطر سخن گفتند. شماری دیگر از تحلیلگران نیز بیم و هراس شیخ حمد از قدرت یافتن بیش از پیش «شیخ حمد بن جاسم»، نخست وزیر و وزیر خارجهاش که مهمترین بازیگر عرصه سیاست خارجی و سیاست اقتصادی و سرمایه گذاریهای خارجی قطر طی سالهای گذشته بود، را عامل این نقل و انتقال در قدرت در خاندان آل ثانی دانستند.
براساس قانون اساسی قطر ولیعهد از میان یکی از فرزندان امیر حاکم انتخاب میشود و درباره دلایل انتخاب امیر تمیم که از حیث ترتیب چهارمین فرزند ذکور شیخ حمد در میان سه همسرش به شمار میآید، بسیاری از تحلیلها بر نفوذ بسیار شیخه موزه در این انتخاب تاکید داشتند، چراکه تمیم فرزند ارشد موزه به شمار میآید. از سوی دیگر گفته شده که فعالیتهای سیاسی گسترده و وسیع شیخ تمیم به خصوص پس از اینکه انتقال قدرت در این کشور به امری قطعی تبدیل شد و نزدیک بودن وی به مراکز تصمیم گیری در کشور و در دست داشتن پرونده قضایا و مسائل مهم کشوری چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی مانند ارتش و امنیت و رشد و توسعه اقتصادی همه موجب شدند تا زمینه به قدرت رسیدن وی در قطر فراهم شود.
امیر تمیم و اصلاحات داخلی
با روی کار آمدن شیخ تمیم به قدرت سوالات بسیاری درباره سیاستهایی که وی از این پس در عرصه داخلی و خارجی در این کشور اتخاذ خواهد شد، مطرح گردید که تلاش میشود، در ادامه به هریک از آنها پرداخته شود.
در سطح اقتصادی
در سطح اقتصادی به نظر نمیرسد که شیخ تمیم با چالشهای قابل توجهی مواجه باشد، به ویژه پس از جهش اقتصادی بزرگی که طی 18 سال گذشته این کشور شاهد آن بوده و موجب شده تا درآمد سرانه هر فرد در قطر به بالاترین سطح آن در جهان یعنی صد هزار دلار برسد و این موجب شد تا سرمایه گذاریهای اقتصادی این کشور به 192 میلیارد دلار برسد. به همین دلیل انتظار نمیرود که تغییراتی ریشهای را در سیاستهای رشد قتصادی این کشور شاهد باشیم.
در سطح داخلی
اما آنچه در عرصه داخلی در زمان حاکمیت شیخ تمیم جدید به نظر میرسد، اقدام وی به برداشتن گامهای ملموس در عرصه اصلاحات سیاسی است که قطر از نبود آن به شدت رنج میبرد. مهمترین موفقیتهایی که در زمان شیخ حمد، امیر سابق قطر به آن دست یافت در حوزه اقتصاد و خدمات و آموزش بود.
به همین دلیل بعید نیست که شیخ تمیم دست به اقداماتی در حوزه اصلاحات سیاسی مانند برگزاری انتخابات پارلمانی بزند که پدرش وعده برگزاری آن را اواخر سال 2013 میلادی داده بود. همچنین انتظار میرود که گامهایی در راه بنای موسسات و نهادهای جامعه مدنی بزند که تقریبا در قطر نام و نشانی از آنها نمیتوان یافت.
در این بین اگر شیخ تمیم دست به چنین اقداماتی بزند، این گامها وی را در تثبیت پایههای حکومت جدیدش و رویارویی با برخی انتقاداتی کمک میکند که اعتقاد دارد، قطر آن اندازه که در تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی منطقه دست دارد، در داخل کشور با رکود سیاسی و عدم اجرای هرگونه اصلاحات سیاسی مواجه است و این دو عامل هم اکنون به مهمترین مشخصههای عرصه سیاسی قطر تبدیل شدهاند.
گرایشات سیاست خارجی
از جمله سوالات مهمی که پس از رسیدن شیخ تمیم به قدرت در قطر خود را مطرح میکند، سیاست گذاریهای وی در عرصه منطقهای و بین المللی در مرحله آینده است، به ویژه آنکه طی سالهای گذشته قطر تلاش کرد تا در این دو عرصه بسیار بزرگتر از آنچه هست خود را نشان دهد و نه تنها در حوزه خلیج فارس، بلکه در عرصه خاورمیانه میان اعراب حرف اول را بزند.
سوالی که در اینجا خود را مطرح میکند، این است که آیا امیر جدید قطر ادامه دهنده راه پدر خود خواهد بود؟ یا اینکه دیدگاه خاص خود را در تعامل با پروندهها و قضایای سیاست خارجی دنبال خواهد کرد؟
دادهها و اطلاعات اولیه به دست آمده به این نکته اشاره میکند که احتمال بسیاری وجود دارد که شیخ تمیم خط مشی پدر خود در عرصه سیاست خارجی را دنبال کند، چون وی در عمل سالهاست که در این عرصه حضور و فعالیت داشته و هر سال بر نقش آن افزوده و این نقش پر رنگتر میشده است. همچنین وی یکی از ترسیم کنندگان سیاست خارجی دولت قطر طی سالهای اخیر بوده است.
بهترین دلیل این مدعا اولین سخنرانی او پس از به دست گرفتن قدرت در روز چهارشنبه 26 ژوئن 2013 بود که در آن هیچ نکته جدیدی درباره سیاست خارجی قطر نمیشد یافت. به همین دلیل حداقل در اولین مرحله زمامداری و حکومت شیخ تمیم انتظار نمیرود که تغییرات قابل توجهی در گرایشات سیاسی قطر ملاحظه کرد.
پس از خروج شیخ حمد از عرصه سیساسی قطر، تصمیم گیرندگان این عرصه سه نفر خواهند بود، یعنی: شیخ تمیم، امیر جدید قطر و شیخه موزه، مادر امیر و شیخ حمد، پدر امیر و انتظار نمیرود که شیخ تمیم در عرصه سیاست خارجی تصمیمات بزرگ و حساسی بدون مراجعه و رایزنی با پدرش بگیرد، این بدین معناست که وی به عنوان حاکم یک کشور تحت نظر و اشراف پدرش عمل و امور را اداره خواهد کرد و چه بسا به مرور زمان شخصیت واقعی وی در تعامل با قضایا و مسائل سیاست خارجی اشکار شود.
در اینجا میتوان گفت، شیخ تمیم در عرصه سیاست خارجی با چهار پرونده اصلی رو در رو است که باید با آنها تعامل داشته باشد و همه به نحوی با نفوذ و نقش منطقهای بحث برانگیز قطر در ارتباط هستند و میتوان آنها را در موارد رابطه با آمریکا، رابطه با گروههای سیاسی اسلامگرا و به طور مشخص اخوان المسلمین، رابطه با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی و رابطه با ایران و موضع این کشور در قبال بحران سوریه ملاحظه کرد.
رابطه با آمریکا
درباره رابطه قطر با آمریکا باید گفت که به نظر نمیرسد، قطر دوره شیخ تمیم تغییری در سیاستهای خود در قبال آمریکا انجام دهد، بلکه بالعکس دوحه بیش از پیش از واشنگتن به عنوان یکی از اصول و پایههای تغییر ناپذیر سیاست خارجی خود، حمایت به عمل میآورد و حتی رسانهها در این اواخر از توافقی میان آمریکا و قطر پرده برداشتند که براساس آن حکام قطر در تمام امور و مسائل مورد توجه دو کشور سیاستهای خود را با دولت آمریکا هماهنگ و منطبق کنند.
رابطه با جماعت اخوان المسلمین
اما در خصوص رابطه شیخ تمیم با جماعت اخوان المسلمین برآوردها و پیش بینیهای اولیه نشان میداد که این رابطه کما السابق ادامه مییافت و حتی در دوره حاکمیت تمیم به اوج خود می رسید، به ویژه آنکه قطر تلاش دارد از دو کشور مصر و تونس حمایت مالی به عمل آورد و سرمایهگذاریهای خود در این دو کشور را افزایش دهد و این صرف نظر از حمایت نامحدود این کشور در برخی از رهبران جنبش «حماس» و بخشی از پیکره این جنبش است، به نحویکه نقش مهمی در تغییر موضع این جنبش در قبال نظام سوریه داشت که سالهای این جنبش را در آغوش گرفته بود.
همچنین انتظار میرود که شیخ تمیم همچون پدرش تلاش کند، شکافهای موجود میان این جماعت با آمریکا را از بین ببرد و این دو را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک کند و با اینکه حکومت قطر در این اواخر وجود هستهای اخوانی را در این کشور کشف و تلاش کرد رسانهها به آن نپردازند، تغییری که انتظار میرود، در رابطه امیر جدید قطر با جماعت روی دهد، تغییر در موضع آمریکا در قبال اخوان المسلمین به ویژه پس از تظاهرات روز 30 ژوئن و براندازی حکومت اخوانیهاست، اگرچه خلع قدرت شدن اخوانیها شیخ تمیم را به بازنگری اساسی در رابطه خود با اخوانیها وا میدارد.
رابطه با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس
درباره رابطه شیخ تمیم با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و به طور مشخص عربستان سعودی باید گفت که انتظار میرود، شیخ تمیم به بهبود این روابط بپردازد، به ویژه پس از نقش بسیار مهمی که در بهبود این روابط این دو کشور هنگامیکه ریاست شورای عالی قطری – سعودی در سال 2008 میلادی را برعهده داشت، ایفا کرد و موفق شد، نقشه جدیدی از روابط دو جانبه بین دوحه – ریاض را ترسیم کند.
رابطه با ایران
اما در خصوص رابطه با ایران، با وجودیکه روابط دو کشور ایران و قطر در سالهای اخیر و به خاطر بحران سوریه شاهد تنش و سردی روابط به خاطر موضع گیری دوحه و تهران در قبال بحران سوریه بود، با این حال شیخ تمیم تلاش بسیاری خواهد داشت تا رابطه خود با تهران را حتی اگر به شکل ظاهری و صوری هم باشد، حفظ کند و در این ارتباط اگرچه وی به حمایتهای خود از معارضان سوری ادامه خواهد داد، اما به هیچ وجه انتظار نمیرود که وی دست به اقداماتی بزند که بر سردی این روابط بیافزاید.
خلاصه سخن اینکه به نظر میرسد، مانند تمام نظامها و حکومتیهای موروثی که پسر میراثدار پدر است، انتظار نمیرود که شیخ تمیم تغییر چندانی در سیاستهای پیشین این کشور به وجود آورد. اما باید اذعان کرد که این نحوه انتقال قدرت میتواند، چالش بزرگی برای کشورهای عربی حوزه خلیج فارس مانند عربستان سعودی ایجاد کند، به ویژه اگر تمیم در این راه دست به اصلاحات سیاسی قابل توجه و بزرگ در قطر بزند.