arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۲۱۱۳۱
تاریخ انتشار: ۴۷ : ۱۷ - ۲۵ تير ۱۳۹۲

جک استرا: مذاکره با روحانی مثل مذاکره با یک اسقف بود/موقعیت خاتمی در ایران توسط جورج بوش تضعیف شد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
وزیر خارجه پیشین انگلیس معتقد است حسن روحانی نرمشی به خرج نمی دهد اما راه چانه زنی را بلد است.

جک استرا وزیر امورخارجه پیشین انگلیس ، یکی از سه سفیر اروپایی است که اولین مذاکرات هسته ای با ایران را در زمان دبیری حسن روحانی بر شورای عالی امنیت ملی انجام داد. وی به خاطر سفرهای متعددی که به تهران داشت از سوی منتقدانش به جک تهرانی معروف شده بود. وی در کتاب خاطراتش که به تازگی منتشر شده است به مذاکرات خود با روحانی اشاره کرده است. سایت بی بی سی فارسی اخیرا در مصاحبه ای با وی درباره روابط ایران و انگلستان ، موضوع هسته ای  و سایر مضوعات سیاست خارجی ایران با توجه به انتخاب روحانی به ریاست جمهوری ایران پرداخته است که اهم آن در ادامه می آید:

    او(روحانی) هیچگونه نرمشی به‌خرج نمی‌داد و راه چانه‌زنی را به‌خوبی بلد بود، اما می‌شد با او به توافق رسید. اساس یک مذاکره خوب این است که نیاز طرف مقابل را درک کنید. ما می‌توانستیم با او کار کنیم و به او اعتماد داشتیم. او هم به ما اعتماد داشت. به همین خاطر هم توانستیم به پیشرفت‌های قابل ملاحظه‌ای برسیم.

    سازنده‌ترین دوره مذاکرات زمانی بود که فقط سه کشور اروپایی با ایران مذاکره می‌کردند، چون یوشکا فیشر، دومینیک دوویلپن و من همگی مایل بودیم به توافقی دست پیدا کنیم. من همیشه به کمال خرازی می‌گفتم که ما سپر انسانی ایران هستیم، چون تا زمانی که مذاکرات‌مان با ایران ادامه داشت، آمریکایی‌ها نمی‌توانستند آسیب چندانی به ایران برسانند. حرفم غلط هم نبود.
    در آن عکس(عکس استرا و روحانی درکاخ سعدآباد) دو نفر دیده می‌شوند که در عین حال که برای هم احترام قائلند، مشغول لطیفه گفتن هستند. یکی از دلایل احترامم برای دکتر روحانی این بود که او را فردی می‌دانستم که به کشورش بسیار می‌بالد و از اعتقاداتش دفاع می‌کند.

    بگذارید یک مثال دیگر برایتان بزنم. سرگئی لاوروف مدت زیادی است که وزیر امور خارجه روسیه است. به نظر من او آدم روراستی است و کار کردن با او راحت است. او مثل فولاد سخت است. یک ملی‌گرای روس است، اما می‌دانستید مواضعش از کجا ناشی می‌شود و چه می‌خواهد. او هم می‌دانست شما چه می‌خواهید و اگر با او مذاکره می‌کردید و هر دو طرف خواهان رسیدن به توافق بودند، می‌توانستید به آن برسید. اما این که بگوییم او اهل نرمش بود کاملا اشتباه است. او یک آدم حرفه‌ای است و احساس من در مورد روحانی هم همین است. اما به هیچ وجه اهل نرمش نیست. او هم به کشورش افتخار می‌کند و هم از آن دفاع می‌کند. اما به نظر من اگر ما توانسته بودیم با دکتر روحانی و آقای خاتمی به توافقی آبرومندانه برسیم، ایران با این همه مشکلاتی که در ۸ سال اخیر گرفتار آنها بوده، مواجه نمی‌شد.

    شخصا فکر می‌کنم او یک مقام حکومتی بسیار باشخصیت بود. همیشه می‌دانست درباره چه صحبت می‌کند، و کاملا بر موضوعات مسلط بود. او بسیار مبادی آداب بود و طبع طنز خوبی هم داشت. او یک روحانی است، روحانی ارشدی هم هست. مذاکره با او مثل مذاکره با یک اسقف است. این مسأله دو مزیت دارد، چون اولا در کارش بسیار وارد است، و ثانیا لباس روحانیت بر تن دارد. اگر با من هم‌نسل و هم‌مذهب باشید - من انگلیکان هستم - ناخودآگاه احترام بیشتری برای کسانی که در کسوت روحانیت هستند، قائل خواهید بود. متوجه هستید؟

    آقای خاتمی واقعا بعد از وقایع ۱۱ سپتامبر شجاعت زیادی به‌خرج داد، اما من فکر می‌کنم احساس مردم ایران هم همین بود. در ایران چرا کسی باید از کارهای تروریست‌های سنی حمایت کند؟ اما آقای خاتمی واقعا به طرف غربی‌ها قدم برداشت. دلیل اولین سفر من به تهران هم همین بود. او ضمانت داد که تهران به آمریکا و بریتانیا در سرنگون کردن طالبان کمک خواهد کرد. اما بعد آن فاجعه دیپلماتیک پیش آمد، و جورج بوش در سخنرانی‌اش درباره محور شرارت، نام ایران را در کنار عراق و کره شمالی قرار داد. بعد از آن حرف‌ها مذاکره با ایرانی‌ها سخت‌تر شد، چون موقعیت خاتمی در داخل نظام ایران به دست جورج بوش تضعیف شده بود. کاری که او کرد واقعا کوته‌بینانه بود، و افرادی مانند جان بولتون بودند که همچنان به ضربه زدن به طرف ایرانی ادامه می‌دادند.

    بخشی از مشکلات ما در هنگام مذاکرات هم این بود که در واقع به نیابت از طرف آمریکا مذاکره می‌کردیم. ما تصمیم گرفتیم مذاکرات را در چارچوب تروئیکای اروپایی پیش ببریم، چون سه کشور اروپایی تفاهم بسیار خوبی با هم داشتند.

    ما به یکدیگر اعتماد داشتیم، و دیدگاه سیاسی‌مان شبیه بهم بود. علاوه بر آن، دستمان در مذاکرات کاملا باز بود. با اینکه با تونی بلر اختلاف نظرهایی داشته ام، او به من اجازه داد پرونده را شخصا مدیریت کنم و آزادی عمل بسیار زیادی داشتم. اما برخی از چیزهایی که باید در مذاکرات به ایران می‌دادیم را تنها از آمریکایی‌ها می‌توانستیم بگیریم، و مشکل هم از همین‌جا شروع شد.
    برداشت من این بود که بریتانیا در گذشته با ایران رفتار بدی داشته و احترام کافی را به این کشور نگذاشته، و عملکرد بریتانیا به تندروهای نظام ایران امکان داده که به این افکار دامن بزنند. واقعیت این است که ما در ایران خیلی محبوب نبوده ایم. اما در سفرهایم به ایران در عین حال متوجه شدم که با مردمی بسیار فرهیخته سر و کار دارم، و اگر بخت کمی یارم باشد مردم خواهند فهمید که من از مشرب فکری متفاوتی می‌آیم.

    در مورد حداقل‌های لازم نمی‌توانم نظر بدهم، چون دیگر در دولت نیستم. من جزو مذاکره‌کنندگان نیستم، و نمی‌خواهم وانمود کنم که در جریان امور هستم. اما به نظر من پیشنهادهای مطرح شده در استانبول یا آلماتی نسبتا مناسب بودند. این پیشنهادها تفاوت چندانی با آنچه در توافق پاریس به آن رسیدیم ندارد. به نظر من مسأله اصلی این است که در زمینه بازرسی‌ها و ضمانت‌های ایمنی، و همچنین حق غنی‌سازی شفافیت کامل وجود داشته باشد. پس از آن به نظر من راه برای عادی‌سازی نسبی اوضاع باز است. اگر اراده رسیدن به توافق وجود داشته باشد، این کار شدنی است.

    جان کری در گذشته حرف‌های بسیار جالبی درباره ایران زده، از جمله درباره حق این کشور برای غنی‌سازی اورانیوم. علاوه بر آن، کری و اوباما هیچکدام دینی به بنیامین نتانیاهو (نخست وزیر اسرائیل) ندارند.

    نباید فراموش کرد که نتانیاهو قبل از انتخاب مجدد اوباما به ریاست جمهوری چه کرد. نتانیاهو آمریکایی است. او آمریکایی- اسرائیلی است، اما در اصل آمریکایی است. او به آمریکا می‌رود و با اوباما گستاخانه برخورد می‌کند، و بعد هم در یکی از گردهمایی های انتخاباتی میت رامنی [رقیب باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته] حاضر می‌شود. در واقع او همه پول‌هایش را روی برد میت رامنی شرط‌بندی کرد و باخت. اوباما این موضوع را فراموش نخواهد کرد. خیلی مایه خوشحالی است که دکتر روحانی زمانی به ریاست جمهوری انتخاب شده که در آمریکا رئیس جمهوری بر سر کار است که دومین دوره حکومتش را می‌گذراند، قدرتمند است و وزیر امور خارجه خوبی دارد.

نظرات بینندگان