تحریمهای اقتصادی به عنوان یک ابزار سیاسی از بدو پیروزی انقلاب
در سال 57 دامنگیر اقتصاد ایران شد. این تحریمها در 34 سال گذشته مراحل
گوناگونی را طی کرده است. در این گفتوگو سیر این تحریمها با مجید تفرشی
(پژوهشگر تاریخ معاصر) بررسی شده است. مجید تفرشی در کنار برخورد دوگانه
غرب؛ بیتدبیریهای برخی مسوولان سه دهه گذشته را نیز در وضع این تحریمها
موثر میداند. در انتها وي بر شکلگیری کمپینی فراگیر (در داخل و خارج از
کشور) علیه تحریمهای اقتصادی از سوی فعالان مدنی تاکید دارد:
آقای تفرشی تحریم اقتصادی به عنوان یک ابزار سیاسی برای مواجهشدن با کشورها چه سابقهای در تاریخ معاصر جهان دارد؟
تقریبا از زمان پایان جنگ جهانی دوم، مساله استفاده از تحریمها به عنوان
ابزار مقابله با کشورهای هدف یا دشمن برای مرعوبکردن، محدودکردن یا
تحتتاثیر قراردادن آنها مطرح بوده است. وجه غالب یا نمونه بارز این ماجرا
آن دسته از تحریمهایی بود که کشورهای بلوک غرب یا شرق علیه یکدیگر وضع
میکردند. یا در دو دوره جنگهای اعراب و اسراییل درسالهای 67 و 73 میلادی
به شکل جدی شاهد آن بودیم. بهخصوص تحریم فروش نفت از سوی کشورهای عربی در
سال 73 باعث چهار برابر شدن بهای جهانی نفت خام و البته تاثیرات شگرف بر
اقتصاد جهان و همچنین کشور ما شد. غیراز این دو مورد، میتوان به مورد
بسیار تاثیرگذار و حساس تحریمها علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی، رودزیا
یا همان زیمبابوه کنونی یا نامیبیا اشاره کرد. در این موارد، تحریمها نه
فقط علیه این کشورها که حتی علیه کشورهای نقضکننده این تحریمها نیز اعمال
میشد.
در مواردی مثل آفریقایجنوبی تحریمهای اقتصادی به دلیل نقض
گسترده حقوق بشر اعمال شد اما در موارد دیگر مثل تحریمها علیه بلوک شرق،
تحریمها مبتنی بر اهداف سیاسی بود. این ابزار چقدر توانسته نتایج مد نظر
اعمالکنندگان را تامین کند؟
در ابتدا باید گفت که تحریمها همیشه ظاهری انسانی داشته و شاید هم در
مواردی حقیقتا با اهداف انسانی اعمال شده، ولی نمیتوان انکار کرد که
تحریمها همواره ابزاری سیاسی در اختیار تحریمکنندگان بوده است. در مورد
تاثیر تحریمها اجازه بدهید به ضربالمثلی هندی اشاره کنم که میگوید:
«وقتی فیلها با هم میجنگند، گلها و چمنها له میشوند.» واقعیت این است
که تحریمها تاثیرگذار است. در مورد تعیینکنندگی تحریمها میشود تردید
داشت اما در موثربودن آن به نظرم خیر. اثر تحریمها بیشتر متوجه ملتهاست
تا دولتها. برنده این روند هم معمولا دلالها و کارچاقکنها هستند. آنها
با اتکا به روابط خاصی که دارند میتوانند از این آب گلآلود برای خود ماهی
بگیرند. معمولا در کشورهای اروپایی و آمریکایی فهرستی از افراد متمول و
ثروتمند منتشر میشود به این فهرست که نگاه کنیم افرادی را میبینیم که با
استفاده از همین چرخه دورزدن تحریمها و با اتکا به روابط خاص توانستهاند
به ثروتهای هنگفت برسند. این ثروتها به طور طبیعی میتوانست جزو
درآمدهای ملی کشورهای تحریمشده باشد.
در حقیقت میتوان گفت تحریمها اغلب در تضعیف کشورها موثر بوده و
بیشتر به عنوان مقدمهای برای جنگ مورد استفاده قرار گرفته است. یعنی به
تعبیری میتوان گفت که تحریمها در اغلب مواقع با دورنمایی جنگطلبانه
اعمال میشود. درست است؟
به نظر من تحریمها ممکن است به جنگ ختم شود ولی الزاما مقدمه جنگ نیست.
تحریمها معمولا مقدمه سازشپذیرتر کردن طرف دعواست. مثلا در مورد کشورمان
خیلی از حامیان تحریم با هدف اجتناب از بروز جنگ از تحریمهای اقتصادی
حمایت میکنند. اما در گروه حامیان تحریمها، افراد و گروههایی را هم
میتوان یافت که با هدف تضعیف ایران و سپس جنگ از تحریمها حمایت میکنند.
لزوما همه یکجور فکر نمیکنند. به قول آنگلو دوفونته؛ حالت یک بستر و دو
رویا دارد. اما در مورد ایران واقعیت این است که تحریمها تاکنون موثر
نبوده، یعنی در نتیجه اعمال آنها تغییری در رفتار ایران ایجاد نشده است.
البته این به معنای تایید همه آن چیزی که رخ داده نیست و میشد بهتر از این
عمل کرد تا این هزینه گزاف به کشور تحمیل نشود.
تحریمهای اقتصادی علیه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی
همواره اعمال شده است. سابقه تحریمها علیه کشور ما چه مراحلی داشته و چطور
اعمال شده است؟
من در این مورد مشخص مطالعات زیادی داشتهام و اسناد و مدارک کاملی را از
نزدیک مشاهده کردهام. اینکه غربیها ادعا میکنند که این تحریمها
بیسابقه است به نظر من نادرست است. تقریبا پس از پیروزی انقلاب به انحای
مختلف کشور ما مورد تحریم قرار گرفته است. از نقض قراردادهای نظامی تا قطع
همکاریهای اقتصادی کمپانیهای اقتصادی. قسمت اول در ابتدای انقلاب توسط
دولت بریتانیا و سپس آمریکا اعمال میشود. از زمان پیش از انقلاب ایران،
مناسبات بسیار گسترده نظامی و اقتصادی با غرب داشت که بلافاصله پس از
پیروزی انقلاب، بسیاری از قراردادها لغو شد. به شکل مشخص میتوان به ناو و
بالگردهای خارک یا خریدهای نیروی دریایی اشاره کرد. هلیکوپترها،
هواپیماها و... که صحبت از این موارد، بسیار وقتگیر است. در همین میانه
ماجرای اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری، باعث تشدید این روند شد. به نحوی
که کار به سازمانملل و شورای امنیت و دیگر مجامع بینالمللی و اروپایی
کشیده شد و ایران دچار تحریمهایی شد که به موجب آن، هرگونه ارتباط نظامی،
قطع و حتی همکاری در بخش نفت با ایران محدود شد. یعنی اجماع جهانی به نحوی
بود که حتی شوروی سابق و چین هم به تحریمکنندگان پیوستند یا مخالفتی
نکردند. تحریمهای بعدی در بستر جنگ ایران و عراق اعمال شد که به موجب آنها
ظاهرا، هم ایران و هم عراق به لحاظ تسلیحاتی یا مواردی که کاربرد دوگانه
داشته تحریم شدند که البته بعدها ثابت شد که این تحریمها جنبه ریاکارانه
داشته و هرگز به شکل عادلانه میان دو کشور اعمال نشده است. در اسناد مربوط
به دولت انگلستان، به روشنی پیداست که این تحریمها عمدتا علیه ایران بوده و
کمتر در مورد عراق اعمال میشده است. مثلا در مورد تانکهای چیفتن که هنوز
مبالغ پرداختی از سوی ایران کاملا عودت داده نشده است، به ایران تانکهای
چیفتن را که بابت آنها پول پرداخت شده بود تحویل نمیدادند، قطعات و خدمات
پرسنلی نمیدادند ولی به شکل پنهانی از طریق اردن به همان تانکها که
عراقیها از ما غنیمت گرفته بودند سرویس میدادند. اسناد این موضوع کاملا
آشکار و آزاد شده است. این ماجرا کمابیش در دوران ریگان ادامه یافت به نحوی
که بجز مورد مک فارلین که بعدها به ایران کنترا معروف شد مورد خاصی که
نشانهای از نزدیکی میان ایران غرب باشد، قابل مشاهده نیست.
اما در مقطع ریاستجمهوری کلینتون و دور اول ریاستجمهوری آقای
هاشمی شاهد بهبود روابط اقتصادی میان ایران و آمریکا بودیم. چطور شد که در
آن دوران آمریکا مجددا پس از مدتی به سیاست تحریم بازگشت؟
ببینید در مورد رابطه ایران و آمریکا باید به دو مورد مشخص توجه کرد: اول
اینکه همه سیاستمداران آمریکایی طرفدار بهبود روابط میان دو کشور نیستند و
دوم اینکه سیاست آمریکا در تسخیر گروههای لابی است و مهمترین گروه لابی،
لابی یهودیان است یعنی سیاست خارجی و منویات دولت اسراییل بسیار در
جهتگیری سیاست خارجی آمریکا خصوصا در مورد ایران موثر است. در حقیقت
بازگشت آمریکا به سیاست تحریم، ناشی از چند دلیل بود: اولا گروههای حامی
سرنگونی حکومت ایران در کنگره و سنای آمریکا دست بالا را در اختیار داشتند
به نحوی که دولت کلینتون با وجود میل باطنی مجبور به همکاری با آنها شد و
دوما در طرف مقابل یعنی در ایران هم همینطور بود یعنی مخالفتها با بهبود
رابطه با آمریکا شدید بود و این با وجود تمایلی بود که از سوی شرکتهای
نفتی آمریکایی مثل هالیبرتن یا شورون برای سرمایهگذاری و حتی تاسیس دفتر
در ایران مشاهده میشد. نکته ظریف درخصوص مساله رابطه با آمریکا در سیاست
ایران، این باور عجیب است که کسانی که موفق به گشایش قفلهای این رابطه
شوند در حقیقت به اکسیر جاودانگی در سیاست ایران دست خواهند یافت و البته
همین مورد باعث کارشکنی و مقاومت در برابر هر تحرکی در این خصوص میشود. هم
در دوران هاشمی و هم خاتمی و حتی احمدینژاد این امر کاملا مشهود بوده
است.
آقای تفرشی با پیروزی آقای روحانی در انتخابات اخیر امیدهایی
برای گشایش در مذاکرات هستهای و لغو تحریمها ایجاد شده است. با این حال
اما سری جدید تحریمها علیه ایران پس از انتخابات اعمال شد. به نظر شما این
موضوع تاثیری در روند بهبود مذاکرات نخواهد داشت؟
هم امیدها به بهبود شرایط مذاکرات و هم سری جدید تحریمها واقعی هستند.
اسراییلیها موفقیت روحانی را موفقیت جمهوری اسلامی و حتی موفقیت پروژه
استقلال و فرهمندی ایران میدانند و به هر حال خواهان تشدید تحریمهای
اقتصادی هستند و البته تهدید به حمله نظامی و جنگ میکنند.
بنابراین تحریمهای جدید نشانه استیصال است و نه اقتدار. به نظرم چنانچه
روند مذاکرات به مذاکره مستقیم با آمریکا ختم شود هر دو طرف دعوا یعنی
ایران و آمریکا به نتیجه برد- برد دست یافتهاند.
به هرحال با گذر از راندهای طولانی زدوخورد میان ایران و غرب، امروز مشخص
شده است هیچکدام از طرفین نتوانستهاند به پیروزی مطلق، آنچنان که مد
نظرشان است دست پیدا کنند. پس هماکنون زمان تجربه بازی برد- برد است.
بیتردید شاهکلید گشایش قفلها در این ماجرا مذاکره مستقیم، شفاف و مقتدرانه میان ایران و آمریکاست.
همانطور که فرمودید بخشی از مشکلات ناشی از تحریمها نتیجه
دشمنیها و مخالفتهایی است که علیه پروژه استقلال و فرهمندی ایران در طرف
مقابل وجود دارد و البته بخش دیگر، ناشی از سوءتدبیرها در اداره سیاست
خارجی ماست. جدای از وظایفی که سیاسیون و دولتمردان برای مقابله با این
روند بر عهده دارند. به نظر میرسد که جای یک نیروی مکمل و متشکل از
نیروهای جامعه مدنی، استادان دانشگاهها، روزنامهنگاران و فعالان اقتصادی
در اتاقهای بازرگانی و... برای حمایت از دیپلماسی هستهای و مخالفت با
روند تحریمهای اقتصادی خالی است. به نظر شما اینگونه نیست؟
به نظرم از پیامدهای انتخابات اخیر، جو بسیار مثبتی است که در مورد
ایران، هماکنون در دنیا ایجاد شده است. از پیامدهای ناگوار انتخابات قبلی
انزوای نیروهایی بود که در مخالفت با تحریمها و جنگ علیه ایران در غرب
فعالیت میکردند. حال آنکه در حال حاضر چنین فضایی وجود ندارد. باید از این
فضا استفاده کرد و دستکم در موارد انسانی خصوصا در موارد دارویی و غذایی
فعال شد و البته در همه موارد با فعالکردن ارتباطات با نیروهای جامعه مدنی
در غرب، روشنفکران، روزنامهنگاران، استادان دانشگاهها و حتی فعالان حزبی
از تشدید تحریمها جلوگیری کرد. فعالیت جمعی و سازمانیافته بهخصوص در
ارتباط با جامعه مدنی در کشورهای غربی بسیار موثر است. این کارزارها خصوصا
به شکل متشکل و جمعی، هم در داخل و خارج باید پیگیری شوند. در خارج باید
شرایطی را به وجود آورد که سیاستمدارن غربی مجبور به شنیدن صدای ملت ایران
شوند و سیاست تحریم را کنار بگذارند و در داخل نیز باید شرایطی به وجود آید
که با سعهصدر و رواداری، صدای جامعه مدنی تحمل شود. به هرحال عده زیادی
از شهروندان به تعبیر مقاممعظمرهبری برای دفاع از منافع ملی و حمایت از
کشور خود به صحنه آمدند و حماسه سیاسی خلق کردند. این روند اعتمادسازی در
جامعه ما باید ادامه پیدا کند و هر صدای مخالفی به مخالفت با اصل و اساس
حکومت و براندازی تعبیر نشود. دفاع از منافع ملی، استقلال و فرهمندی ایران و
مخالفت با تحریمهای ناجوانمردانه، محمل خوبی برای تحقق این امر است.
با توجه به ادعای غربیها در مورد اصل تجارت آزاد؛ اتاقهای بازرگانی برای لغو تحریمها چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟
در عرصه تجارت و بازرگانی بینالمللی همواره کسانی بودهاند که از نفوذ
بسیار بیشتری نسبت به سیاستمداران برخوردار هستند. شناسایی این افراد و
استفاده از پتانسیلهای آنها برای تاثیرگذاری بر این روند، بسیار مهم است.
رییس فعلی اتاق بازرگانی ایران، آقای نهاوندیان، به واسطه حضور چندینساله
در غرب، بهخوبی بر این موضوع اشراف دارند و البته تلاشهایی را هم در این
مورد سامان دادهاند که بسیار موثر بوده، آنچنان که باعث تجدیدنظر دولت
دیوید کامرون در انگلستان در مورد برخی سیاستها درباره ایران شده است. مثل
مواردی که سیاستمداران سابق بریتانیایی که هماکنون با جامعه تجاری این
کشور در تماس هستند و از طریق گفتوگو با طرف ایرانی به واقعیتهای جامعه
ایران دست یافتهاند و خواهان اصلاح در جهتگیری سیاسی دولت متبوع خود
شدهاند.
در یک مورد بلافاصله پس از انتخابات ایران آقای لورد نورمن لمون که سابقه
طولانی حضور در کابینه دولتهای محافظهکار در انگلستان دارد و البته الان
دوران بازنشستگی را میگذرانند، در یادداشتی به شدت از شرایط جدید ایران
دفاع کرده و خواهان تجدیدنظر در سیاستها علیه ایران شدند. ایشان وزیر
خزانهداری دولت جان میجر و به قولی از ریشسفیدان حزب محافظهکار و در
حقیقت مرشد نخستوزیر کنونی بریتانیا هستند. به نظرم این نوع موضعگیریها
از سوی چهرههای معتبر که در اتاقهای فکر حضور دارند و نظراتشان همیشه در
تصمیمگیریها معتبر بوده است، به مرور زمان در شکلگیری سیاستهای جدید در
مورد ایران، موثر خواهد بود.