در پی درگذشت محمود استادمحمد، هنرمندان عرصههای مختلف تئاتر و ادبیات از فراق خالق نمایشنامهی «آسیدکاظم» نوشتند و پیامهای تسلیت هم از سوی مسوولان، بنیادها و تشکلهای هنری منتشر شد.
به گزارش انتخاب به نقل از ایسنا،خالق نمایشنامهی «دیوان تئاترال» بامداد 3 مرداد ماه بر اثر عوارض ناشی از سرطان کبد درگذشت و فردا 5 مرداد ماه، پیکرش راس ساعت 10 صبح از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تشییع میشود.
دولتآبادی: استادمحمد از معصومترین هنرمندان تئاتر ما بود
محمود دولتآبادی با یادکردن از محمود استادمحمد به عنوان یکی از معصومترین هنرمندان تئاتر معاصر گفت: استادمحمد قلمی روان و پسندیده داشت.
این نویسنده پیشکسوت که در پی در گذشت محمود استادمحمد نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر با خبرنگار بخش تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفتوگو میکرد، در سخنانی عنوان کرد: برای محمود استادمحمد، طلب آمرزش دارم چون محمود یکی از معصومترین هنرمندان تئاتر معاصر ما بود.
او در ادامه دربارهی ویژگیهای نوشتاری استادمحمد گفت: او قلم روانی داشت و معمولا سراغ موضوعاتی میرفت که میشناخت. دیالوگهایی که مینوشت در صحنههای واقعگرایانه بیشتر مربوط میشد به لایههای اجتماعی که زندگی کرده بود. ندیدم محمود محدودهای را برای نوشتن انتخاب کند که نتواند از عهدهی آن بربیاید.
دولتآبادی در بخش دیگری از این گفتوگو اظهار کرد: محمود استادمحمد را دوست میداشتم نه به خاطر هنرمند بودنش یا به خاطر نمایشنامه نوشتن و نه به خاطر اینکه یکی از عاشقان تئاتر بود، محمود استادمحمد را بیشتر به خاطر همان محمود استادمحمد بودن یعنی آدم پسندیده و دوستداشتنی بودن، دوست میداشتم. زیرا بعضی از آدمها هستند که در همان دیدار نخست به دل مینشینند و آن بهترین احوال و دریافت از یک کاراکتر است که در استادمحمد بود. چه در جوانیاش چه بعد از آن دورهی آوارگی و بازگشتش به ایران که من سرنوشت او را مثل دیگر دوستان هنرمندم در خارج از کشور دنبال میکردم.
نویسنده «کلیدر» در ادامهی متذکر شد: سرنوشت محمود استادمحمد البته یکی از غمانگیزترین سرنوشتهایی بود که دچارش شده بود در غربتی که سرانجام هم تحمل نکرد و به کشور برگشت. برای من خیلی خوشایند بود که او آمده و اینجاست. چنانچه میدانید گرفتاریهای من آنقدر زیاد است که متاسفانه در دورهی بیماریاش بیش از یکی دو بار مجال نشد ببینمش ولی در همان مجال، آن مهربانی، شیفتگی و علاقه را در من بیدار میکرد. خوشبختانه کتابی هم از آثارش درآمد یعنی مجموعهی نمایشنامهها که در اولین دیدار به من پیشکش کرد.
او در ادامه وضعیت استاد محمد را به کل مسئلهی تئاتر ایران ارتباط داد و گفت:مرحله بازگشت استاد محمد به کشور و در انزوا قرار گرفتن او و بیتوجهی که از جانب تئاتر به این آدم شد مرا برمیگرداند به احوالات اوایل انقلاب که من از افرادی بودم که پیشنهاد سندیکای تئاتر را دادم و ضمن همهی اهداف اجتماعی هنر تئاتر که پیگیر آن بودیم، یکی از آنها هم این بود که هنرمند در هر کسوتی و یا وسیعتر از آن هنرگزار از جمله نورپرداز، کارگر صحنه و... هم بتوانند از یک امکان متناسب و مناسب برخوردار باشند که با شأن انسانی و هنر خودشان بتوانند کار و زندگی کنند، از امنیت شغلی برخوردار باشند و از بیمه به معنای تأمین اجتماعی و فردی؛ در واقع محترمانه زیستن، کار کردن و مردن.
دولتآبادی در ادامه افزود: اما با کمال تأسف باید بگویم بیشتر نامآوران عرصهی تئاتر در آن زمان از سندیکای تئاتر حمایت نکردند، به آن نگرویدند و ترجیح دادند بروند پشت در اتاقهای مدیران را بزنند و در اتاق انتظار بنشییند تا کی مورد تفقد قرار گیرند. نبود توفیق سندیکای تئاتر که با توفیق آن در برگزاری فستیوال 12 شب همراه بود، باعث شد تئاتر عملا در خدمت بخش دولتی قرار گیرد و این بخش دولتی تئاتر عملا هنرمندان تئاتر را یکانیکان جدا کند و ببرد و بعد کل هنر نمایش در مجموعهای قرار گیرد که از آن به عنوان هنر دولتی یاد میکنیم.
او ادامه داد: امروز میبینیم هنرمندان تئاتر دچار چه مشکلاتی هستند. پایان ملودرام این وضعیت هم نمونهاش فرجام زندگی محمود استاد محمد میتواند باشد و آن رفتار زشتی که در مراسم گلریزان آن هنرمند سیاهباز، سعدی افشار شنیدم انجام گرفته بود که بسیار ناپسندیده،حقیر و دور از شأن هنرمند بود. دورادور در جریان بودم. افراد یکان یکان برای محمود استادمحمد احساس دلسوزی میکنند ولی من همواره نظرم این بود که هنرمندان و همهی آدمها در آن وضعیتی قرار بگیرند که دلسوزی را توهین به خود تلقی کنند. باری همه میمیرند و خواهند مرد. امیدواری من این است که همه افراد از جمله هنرمندان مملکت با امکانات مناسب بتوانند از موهبت کار، زندگی، امنیت و تأمین این جنبهها استفاده کنند و تبعا محترمانه همه از این پل سپنجی بگذرند.
محمود دولتآبادی در بخش دیگری از این گفتوگو به ایسنا عنوان کرد: از جنبهی شخصی، من محمود استادمحمد را از سالیان دور میشناختم، وقتهایی که او در گروههای مختلف تئاتر کار میکرد و من هم در گروههای دیگر مشغول کار بودم. گهگاهی یکدیگر را دیده بودیم نه اینکه بنشینیم ساعتها و گفتگو کنیم. در یکی از همین دیدارهای عبوری نمیدانم چه به او گفته بودم که بعد از آن که دیدمش هی به زبان میآورد، محمود آن سالها چیزی به من گفت که حالا متوجه میشوم چه نکتهای بود و همه این مدتهای عمری که گذاراندم به آن جمله فکر میکردم. حقیقت این است که من هم به یاد نمیآورم به او چه گفته بودم ولی مکان را به یاد میآورم که طرف پل چوبی بود. از آن جالبتر این بود که در آخرین نوبتی که دیدمش باز این موضوع را به زبان آورد و من رویم نشد بپرسم چه گفتهام که در ذهنت مانده. نگران بودم نتواند عین جمله را به یاد بیاورد و در وضع بیماری باعث شرمندگی یک لحظهی او نشوم که فکر کند، حافظهاش را در اثر بیماری از دست داده که نداده بود.
این نویسنده در بخش پایانی از گفتوگو با ایسنا در پی درگذشت محمود استادمحمد گفت: درگذشت محمود استادمحمد را به "مانا"ی عزیز تسلیت میگویم واو دارای این درک است که این اتفاق(مرگ) به اصطلاح شتری است که در خانهی همه میخوابد. بدیهی است که در طول مدت بیماری محمود استادمحمد تحمل مشکلات او بیشتر متوجه مانا بود و آنطور که من دیدیم به راستی میشود گفت فرزند شایسته و خلف محمود استادمحمد بود و هست. به مانا و نزدیکان محمود استادمحمد تسلیت میگویم و با آنها احساس همدردی میکنم.
نصیریان: استادمحمد، فردی تاثیرگذار در تئاتر ایران بود
علی نصیریان با ابراز تاسف از درگذشت «محمود استاد محمد»، او را فردی تلاشگر و تأثیرگذار در تئاتر ایران توصیف کرد.
این هنرمند باسابقه تئاتر ایران در گفتوگویی با ایسنا، با اشاره به آشناییاش با محمود استاد محمد یادآور شد: ایشان را در گروه بیژن مفید شناختم و برای اولینبار او را در اداره پیشآهنگی که مشغول تمرین یک نمایش بودند، دیدم. به نظرم جوانی کارآمد و با استعداد رسید و بعدها کارهای بیشتری از او دیدم.
نصیریان اضافه کرد: حتی زمانی که ما هر دو در کانادا بودیم، او همیشه از بچههای تلاشگر و مستعد تئاتر ایران بود.
این هنرمند تئاتر افزود: محمود استاد محمد در زمینه شناخت تئاتر ایرانی و شخصیتهای ایرانی فردی بسیار قابل بود و آثار خوب و تأثیرگذاری از خود برجای گذاشت.
علی نصیریان در پایان صحبتش گفت: از درگذشت ایشان کمال تأسف را دارم و برایشان آرزوی علو درجات میکنم.
یعقوبی: درگذشت استادمحمد ناشی از بیتوجهیهاست
محمد یعقوبی با اظهار تأسف از درگذشت محمود استادمحمد، این اتفاق را متأثر از بیتوجهی به مسائل درمانی هنرمندان دانست.
این نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر به ایسنا، گفت: در خبرها آمده که محمود استادمحمد بهخاطر عارضهی سرطان درگذشته و گویی این یک اتفاق طبیعی است، در حالی که درگذشت او به مرگ طبیعی نبود، بلکه این اتفاق بهدلیل بیتوجهی به درمان هنرمندان و رسیدن دارو رخ داد.
او با اظهار تأسف از درگذشت تعداد زیادی از هنرمندان، افزود: متأسفانه رسیدگی به وضعیت دارو و درمان هنرمندان، شرایط نامناسبی دارد و در سالهای گذشته بارها شاهد بیماری و درگذشت هنرمندان بودهایم.
فتحی: استاد محمد یکی از پایههای اساسی نمایشنامهنویسی نیم قرن گذشته بود
حسن فتحی گفت: محمود استادمحمد یکی از پایههای اساسی نمایشنامهنویسی نیمقرن گذشته در ایران بود که جایگاه ویژهای در تاریخ تئاتر مملکت ما دارد.
این هنرمند تئاتر، سینما و تلویزیون در حالی که به شدت از درگذشت محمود استاد محمد متاثر شده بود به ایسنا، گفت: نسلهای گوناگون هنرمندان تئاتر این مملکت هرگز محمود استادمحمد، نمایشنامههایش و تاثیری را که بر دو سه نسل از شاگردان خود برجای گذاشت، فراموش نخواهند کرد.
فتحی اضافه کرد: «استادمحمد» یکی از چهرههای بسیار مهم درامنویسی ماست که تأثیر او بر تاریخ تئاتر این مملکت انکارنشدنی است.
این کارگردان تئاتر خاطرنشان کرد: تا آنجا که به نسبت ما با مرگ مربوط میشود، همه ما بازندهایم و کسی در این مبارزه به پیروزی میرسد که آثاری جاودان خلق کرده باشد.
حسن فتحی افزود: شاید جسم استاد ما در مبارزه با مرگ پیروز نشده باشد، اما او با تأثیر خود و آثاری که خلق کرد، در مواجهه با میرایی و مرگ پیروز شد و همین آثار، او را در تاریخ تئاتر ایران مانا و جاودانه کرد.
سپانلو: او یکی آخرین بازماندگان نسل طلایی تئاتر ایران بود
محمدعلی سپانلو گفت: محمود استادمحمد یکی از آخرین بازماندگان نسل طلایی تئاتر ایران بود.
این شاعر و منتقد ادبی در گفتوگو با ایسنا، گفت: استادمحمد مانند افرادی مثل اسماعیل خلج از بازماندگان «تئاتر نو» بود. او از نسلهای جوانتر تئاتر ملی و کسانی مانند نصیریان، بیضایی و ساعدی بود.
او با اشاره به خاطرهای از نمایش «آسید کاظم» به کارگردانی محمود استادمحمد، توضیح داد: نمایش «آسید کاظم» به کارگردانی استادمحمد در اتاق کوچکی به نام «خانهی نمایش» در نزدیکی میدان فردوسی، روی صحنه رفت. نمایش که کارگردانی آن را استادمحمد برعهده داشت، شگفتانگیز، سرشار از استعداد در بازی و حرکت بود. من پس از دیدن آن نمایش، در یکی از نشریات آن زمان مقالهای دربارهاش نوشتم، بعد از چاپ آن مقاله، وزیر فرهنگ مقاله را دید و به همین خاطر، محل اجرای نمایش را از آن اتاق کوچک در میدان فردوسی، به تالار سنگلج منتقل کرد و همین امر باعث رونق کار آنها شد و من نیز از این بابت که مقالهام باعث این کار شد، بسیار خوشحال شدم.
یاراحمدی: در سوگ استادی نشستیم که بی تردید ...
محمد امیر یاراحمدی –نمایشنامهنویس- در پی درگذشت محمود استادمحمد نوشتاری را منتشر کرد.
این هنرمند در یادداشت خود که در اختیارایسنا قرار داده، آورده است: «روز غمانگیزی است. عزیز ارجمندی را از کف دادهایم که شیدا و شوریدهی فرهنگ این سرزمین بود. دلبستگیاش به نمایشنامهی ایرانی و ارزشهای ادیبانهی آن و نیز پایبندیاش به مسوولیتهای اجتماعی و اخلاقی تئاتر چنان بود که در هر مجال و با هر بهانهای بر طبل بیدارباش این قبیله میکوفت که تئاتر عمل صالح است، علم است، خرد است،شعبده و تفنن و شوخیگری نیست، خادم فرهنگ و هدایتگر مردم است، تاریکخانه نیست، مأوای روشن انسان است. صد سال مرارت کشیدهایم و آرزوها به گور سپردهایم تا از میرزا و دستهچی و تقلیدچی به نمایشنامهنویس و کارگردان و بازیگر رسیدهایم، مبادا که آیندگان بگویند ما نسلی بودیم که دستاورد رنجبار و گرانسنگ پیشینیان خود را یک شبه ویران ساختیم.
در سوگ استادی نشستهایم که بیتردید فرزند راستین نسلی بود که در کمتر از سه دهه توانست بیپشتوانگی و کممایگی تئاتر این سرزمین را جبران کند و سرنوشت تئاتر ایران را به سرنوشت تئاتر مدرن جهان پیوند دهد. نسلی که به گفتهی او آدمهایش عاشق بودند و عشق برایشان چیز بعیدی نبود، نسلی جسور و روگردان از تقلید و گرتهبرداری که این باور را در خود استوار کرده بود برای ساخت تئاتر ایرانی، تئاتری معاصر و مدرن نیازی به رونویسی از آثار بکت، یونسکو و آلبی نیست. اگر ایرانی بمانیم و با تکیه بر شخصیت و فرهنگ خود به رابطهی میان تئاتر و انسان بنگریم درمییابیم که راه مدرنیزم فقط از کوچه پسکوچههای پاریس و نیویورک نمیگذرد.
و امروز این شاگرد نجیب دیروز با کوچ دردآلودش پیام دیگری به ما داده است. پیامی که میگوید همه آنچه که برای بهتر ساختن این جهان لازم است، دوستداشتن انسان است، دوستداشتن دیگری و راه دوست داشتن دیگری این است که باور کنیم روزی ممکن است از دست برود.»
تاسف حکیمرابط و اسماعیل خلج از درگذشت استادمحمد
خسرو حکیم رابط نمایشنامهنویس باسابقه و استاد دانشگاه دوست داشت دربارهی محمود استاد محمد مطلبی بنویسد اما درگذشت استادمحمد آنچنان او را متأثر کرده بود که یارای نوشتن نداشت.
حکیم رابط که خود دچار ناراحتی قلبی است با اظهار تأسف فراوان از درگذشت استاد محمد، گفت: محمود آنقدر مهربان و بزرگوار بود که هرگز اجازه نمیداد من به دلیل بیماری قلبیام به دیدنش بروم.
وی افزود: حتی همین تازگیها با همسرم تماس گرفته و او گفته بود اجازه نده خسرو بیاد و مرا ببیند.
حکیم رابط گفت: محمود اینگونه بزرگوار و نسبت به دوستان خود دلسوز بود. او گرچه هنرمند نمایشنامهنویس ما بود اما در عین حال عضوی از خانوادهی ما شده بود و حالا خانوادهی من هم مثل خود من همراه با خانوادهی تئاتر بر سوگ او و فقدانش عذاداریم. یادش گرامی باد برای همیشه.
اسماعیل خلج دیگر نمایشنامهنویس باسابقه و از همقطاران محمود استادمحمد نیز همچون حکیم رابط توان نوشتن مطلبی را نداشت و فقط به ایسنا گفت: از طرف من به خانوادهی محترم ایشان و جامعهی هنری تسلیت بگویید.
بهزاد صدیقی: او با نوشتن، واژهها را به رقص وامیداشت
بهزاد صدیقی، نمایشنامهنویس،مدرس و پژوهشگرتئاتر برای درگذشت محمود استاد محمد پیامی را منتشر کرد.
متن این پیام به این شرح است:
« چگونه میتوان سخن گفت هنگام که دیگر محمود استادمحمدمان دیگر درکنارمان نیست؟ مردی از تبار صحنه و نمایشنامه که با بودن و هستن خویش،نمایشنامهنویسی ما را به بلندا برد؛ کسی که عاشقانه و بیدریغانه برای اعتلای نمایشنامهنویسی ما از دیروز تا امروز میکوشید وهربار با نوشتن و گفتن، صحنهی تئاتر سرزمینمان را جانی دوباره میداد.
اوبا نوشتن، واژهها را به رقص وا میداشت تا جاودانهگی را معنای دوبارهای ببخشد و همیشه و همه وقت، حرمت قلم را پاسدار باشد. او کسی است که تنها در برابرعشق و امید و آگاهی و آزادی سر تعظیم فرود میآورد و از آنها که تظاهر را میستودند و امیدهای واهی را به ارمغان میآوردند ، احساسی ناخوش پیدا میکرد. به راستی استاد محمد از سلالهی کسانی است که همواره صداقت و شرافت در متن و بطن قلم و حیاتشان جاری است و انسانیت و جسارت و امیدواری درلحظه لحظههای حضورشان در هنر این سرزمین باقی است.او اگر چه هرگز از مرگ نهراسید اما بیتاب نوشتن و زندگی بود و هر لحظه میکوشید تا از حضور، تفسیر جدیدی پیش روی مان بازکند.دریغا که استاد از میانمان کوچیده است و دیگر رخ خنده گونش را نمی بینیم و کلام گرم و شیرین و شیوایش را نمیشنویم، اما باور داریم که او با آثارش معنای دیگری به ابدیت خواهد داد. حال بیاییم با خود عهدی ببندیم که ازبزرگ مرد نمایشنامهنویسی این دیارمان درس از خود گذشتن درصحنه را بیاموزیم و درام این ملک را همانند او پاسبان باشیم و هماره و همیشه،شجاعانه پرچم درامنویسی را در این سرا به اهتزاز درآوریم. بیاییم حضوراو را به درک و تماشا بنشینیم.»
پیامهای تسلیتی که در فراق استادمحمد منتشر شدن
پیام تسلیت قادرآشنا برای درگذشت محمود استادمحمد
درپی درگذشت محمود استادمحمد - پیشکسوت تئاتر ایران -، قادر آشنا - مدیر اداره کل هنرهای نمایشی - در پیامی، فقدان این هنرمند را به خانوادهی او و جامعهی هنری تسلیت گفت.
به گزارش ایسنا، در پیام تسلیت قادر آشنا آمده است:
«ای ماهِ سبک عنانتر از عمر چون عمر گرانبهات جویم
دیروز چو آفتاب بودی امروز چو کیمیات جویم
به راستی و درستی، سهم نبودن پیشکسوت بزرگی چون «محمود استادمحمد» را چگونه میتوان گذاشت؟ او که بینیازِ به معرفی، از دیروز به چشمِ خرد، نه یک تن بلکه، هزاران بود و تا همیشه، سربلند در بلندایِ هنر نمایش این خاکِ غریب ایستاده است و نغمهی ماندگار خود را آنچنان خوانده است که تا نام و نشانی از صحنه باشد، میتوان حضورش را در متن نمایش و بطن تئاتر، به بزرگی و شرافت حس کرد. هرچند استواری نجیبانهاش در ماههای اخیرِ درد و بیماری، جوهره فناناپذیر هنر بود و زندگیِ شفاف او با مرگ نسبتی نداشت، اما بدان خاطر که دیگر به دیدارش نمیتوانیم رفت؛ خانواده مکرم شکیبایش و جامعه سوگوار نمایش را تسلیت میدهیم و از درگاه خداوند متعال، برای آن روح صبور، علو درجات و برای بازماندگانش، عزت و سربلندی مسئلت مینماییم.»
******
خانهی هنرمندان ایران به مناسبت درگذشت «محمود استاد محمد» پیام تسلیتی را منتشر کرد.
متن پیام تسلیت خانهی هنرمندان ایران به این شرح است:
« استاد بود، و محمد. و چه نیک نامی برای مردی که در مقام استادی، ردای شاگردی را به تمام قامت، عیان بود و قدر مرشدی را به تمام صورت، بیان.
استاد بود، و محمود. و چه نیک سرنوشتی برای مردی که در ماه ضیافت خدا، خوان آسمانی را به سرمنزل مقصود روان شد و قدر مقدر را به سرای ابدی میهمان.
استاد بود، و محمود، و محمد. و چه نیک کارنامهای برای مردی که بر پهنه ادبیات نمایشی ایران، «آسید کاظم» را به صحنه بخش کرد و «کافه مک ادم» را به پرده نقش.
«محمود استاد محمد» رفت، اما یاد و نامش تا هست از خاطر رفتنی نیست. روحش شاد و یادش تا ابد گرامی باد.»
هیات مدیرهی کانون نمایشنامهنویسان درگذشت محمود استادمحمد را تسلیت گفت.
متن این پیام به این شرح است:
«واژهها در برابر نبود بزرگ مرد نمایشنامه نویسی ایران حقیر شدهاند. اکنون بار دیگر تئاتر ایران سوگوار شد. کانون نمایشنامه نویسان ایران درگذشت استاد بزرگ مرد نمایش نامهنویسی ایران،محمود استاد محمد را به فرزندان محترمش، مانا و کاووس استاد محمد و همچنین دوستداران وی وجامعهی نمایشنامهنویسی و تئاترایران تسلیت میگوید.»
بنیاد اکبر رادی به مناسبت درگذشت محمود استاد محمد، پیام تسلیتی را منتشر کرد.
متن این پیام به این شرح است:
«بانو مانا و جناب کاووس استاد محمد
میدانیم که جای پدرهنرمند و بزرگوارتان خالی است اما باور داریم که اوبا آثارش تا ابد زنده خواهد ماند. بنیاد اکبر رادی نیز با شما همدرد وهمچون شما غمگین است و پرواز همیشگی روح پدرتان را به شما عزیزان و همچنین خانوادهی تئاتر تسلیت میگوید. یادش گرامی و روحش قرین رحمت الهی.»
هیاتمدیرهی بنیاد اکبر رادی:حمیده بانو عنقا (رادی)،فریندخت زاهدی،هادی مرزبان،عطا الله کوپال،فرامرز طالبی،محمد امیریاراحمدی،شهرام کرمی و بهزاد صدیقی.
*******
انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر پیام تسلیتی را منتشر کرد.
متن کامل این پیام تسلیت به شرح زیر است:
« داستان آخر شد.فرشته مرگ درآمد و با بوسهای بر چهره محمود استاد محمد او را در نقاب خاک کشید. او رفت و ما ماندیم. ما ماندیم و دنیایی حسرت از دست و قلمی که همچنان میتوانست خلق کند و یادگارهایی ارزنده از خود برای ادبیات نمایشی این دیار باقی گذارد؛ همانند آن چه تاکنون گذارده بود.
انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر در نگاشته پیشین خود در وضع حال این استاد درگذشته،حجت بر آنان که میتوانستند گامی بردارند تمام کرد.آنانی که میتوانستند و نکردند.آنانی که ،دولتی و غیر دولتی،وعده دادند و عمل نکردند و آنانی که،دولتی و غیر دولتی، حتی وعده ندادند و گوش با پنبه پر کردند...این گلایه بماند برای تاریخ و یادمان نرود که بیماری و عسرت در کمین یکایک ماست.
این که میتوانیم سرمان را بالا بگیریم یا نه،باشد برای خلوتمان. خلوتی که این روزها و شبها حال و شور دیگری دارد . خلوتی که بر وجدانمان نهیب میزند استاد محمد از آخرین قربانیان فراموشکاری ما در برابر وضعیت درمانی هنرمندان نبود و هنوز بسیاری هستند که چشم بر همت و امکان ما دوختهاند.
استادمحمد رفت،اما نام او هماره بر تارک نمایشنامهنویسی ایران خواهد درخشید. روحش شاد و راهش پررهرو باد.
*********
ستاد برگزاری دومین جشنواره تئاتر شهر در پیامی درگذشت محمود استاد محمد هنرمند فقید را به جامعه هنری کشور و خانواده او تسلیت گفت.
متن این پیام به این شرح است: «درگذشت هنرمند محبوب و پیشکسوت تئاتر ایران؛ محمود استاد محمد ، که یکیاز تأثیرگذارترین نویسندگان و کارگردانهای تئاتر ایرانی به شمار میرود، اتفاق غمانگیز و دردناکی برای همه هنرمندان است.تلاش محمود استاد محمد در توجه و احیاء فرهنگ و هنر ایرانی باعث ماندگارشدن و معرفی نمایشهای سنتی و گونههای خاص هنر محلی و شهری شده است.حمایت این هنرمند از گروههای جوان و علاقهمندان به هنر تئاتر ، همکاری چندساله با شهرداری تهران و جشنوارههای تئاتر کانونها و فرهنگسراها،آثار بسیار موثر و شایستهای را موجب شده که برای هنر و هنرمندان این مرزو بوم به یادگار خواهد ماند. بیشک تلاش آن عزیز سفر کرده در توجه به هنرایرانی که با سالها زحمت و دلسوزی همراه بود، چراغ روشنی برای آینده برجا نهاده است. ستاد برگزاری دومین جشنواره تئاتر شهر ، ضمن تسلیت این ضایعه غمانگیز به هنرمندان و خانواده آن استاد پرتلاش و مهربان، برای همه آنها که دراعتلا و رشد فرهنگ و هنر ایرانی و اسلامی تلاش میکنند آرزوی عزت و سربلندی دارد.»
******
تمامی آثار نمایشی به صحنه رفته در مجموعهی تئاتر شهر پنجشنبه 4 مرداد ماه به زندهیاد محمود استاد محمد تقدیم شد و مدیر مجموعه تئاترشهر - در پیامی، فقدان این هنرمند را تسلیت گفت.
در متن این پیام تسلیت آمده است:
روی صحنه سرورم سلطان وقتم… / صد نگین بی بدل رو تاج و تختم... / من فقیرم فقر من فخر منه... /چار دیوار این دکور قصر منه…
سلطانیات روی صحنههای تئاتر پایانی ندارد حتی آنگاه که حضورت جاودانه شود و غم فراغت همیشه بر روح و جان ما سنگینی کند. افسوس میخورم تا تمامی عمر که شما، استاد همهی ما، "استاد محمد" ما به تئاترشهر آمدی و... و واقعا زمانی نمیگذرد... همین هفتهای که گذشت.. برای آخرین بار... و من نبودم. آن روز دوستانم از روحیهات گفتند و من خوشحال شدم و خداراشکر کردم که "محمود" ما "استاد محمد" ما خندان بوده و چشم ما، چشم تئاترشهر به حضورش روشن شده...
اما امروز دیگر سرسرای خانه ما، خانه تو، سیاه پوش شد و دیگر تماشاخانههای تئاترشهر تو را تماشا نمیکنند. ما میدانیم که تمامی این عمارت و تمامی لحظههای آن از بودن تو خاطره دارد و فراموش نمیکند. از "آنها مامور اعدام خود بودند" که با زندانیان زندان قصر به روی صحنه آوردی تا "کافه مک آدم" که هنوز کلام شیرینیات را تا تک تک خشتهای تماشاخانه چهارسو زمزمه میکنند...
هنرمندانه با بیماریات سخن گفتی و قلمت همچنان روی کاغذ دُر می آفرید تا همچنان استادانه زندگی کردن را بیاموزی... ولی بیداد از روزگاری که دردانه و هنرمندانه گلچین میکند تمام آنانی را که خود خالقند...
و امروز ما تمام دوستان "محمود استادمحمد" در مجموعه تئاترشهر عزادار اوییم... از طرف خودم و همکارانم به جامعه هنرمندان تئاتر ایران تسلیت میگویم. به خانواده محترم و شکیبای او تسلیت میگویم... و در نهایت لبخند جاودان تو را در سرای امن و در پناه حضرت حق خواهانم... همیشه استاد ما، "محمود استاد محمد"، صحنه پایانی "آخر بازی" را نوشت.»
به گزارش ایسنا، محمود استادمحمد بامداد 3 مرداد ماه از دنیا رفت.
به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این هنرمند که مدتها با بیماری سرطان کبد مبارزه میکرد، شامگاه دوم مرداد حالش رو به وخامت رفت و دخترش او را به بیمارستان «جم» منتقل کرد و سرانجام صبح (پنجشنبه) این هنرمند تئاتر صحنه زندگی را ترک کرد.
محمود استاد محمد متولد سوم آبان 1329 و خالق نمایشنامههای ماندگاری همچون «آسید کاظم»، «شب بیستویکم»، «سرای رنج و شکنج»، «دیوان تئاترال» و ... بود.