پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : در شرایطی که چند روزی بیشتر به زمان آغاز به کار
رسمی دولت جدید نمانده، گمانهزنی درباره روندی که این دولت در مورد مسائل
گوناگون داخلی و خارجی در پیش خواهد گرفت، به یکی از مهمترین مسائل این
روزهای محافل گوناگون تبدیل شده است. بیگمان، یکی از مهمترین حوزههای
مطرح که به ویژه در سالهای اخیر اهمیت بیشتری یافته، حوزه سیاست خارجی
است. در این رابطه با دکتر محمود سریعالقلم به گفتوگو نشستهایم.
به
گزارش انتخاب به نقل از تابناک، دکتر محمود سریعالقلم، استاد دانشگاه شهید
بهشتی در گفتوگویی به مهمترین مسائل مطرح درباره سیاست خارجی کشور و
چشماندازهای آتی در این حوزه در دولت جدید پاسخ گفته که در هفت محور عمده
به شرح زیر است:
۱ ـ روند سیاست خارجی ایران در هشت سال گذشته را
چگونه ارزیابی میکنید و مهمترین کاستیهای آن در چه محورها و موضوعاتی
بوده است؟
اگر بخواهیم مؤدب باشیم که طینت ایرانیان است و نسبت به
کسانی که متفاوت هستند منصفانه قضاوت کنیم و بر آنها القاب نگذاریم، باید
گفت عملکرد هشت سال گذشته در سیاست خارجی مبتنی بر کم دانشی و بیدانشی
بوده است. گروه بسیار کوچکی که سکان سیاست خارجی را در دست داشتند، نسبت به
محیط بینالمللی، حس داشتند و نه شناخت؛ حس تعارض، حس تقابل، حس نفی.
عصبانی بودند. این همان ادامه «مکتب هیجان» در سیاست بود. ما ایرانیها
در زمینههای بسیاری از جمله معماری، هنر، موسیقی، ادبیات، مهندسی و پزشکی
میراثداریم و باید هم افتخار کنیم؛ اما در سیاست هنوز تابع حس، مزاج،
عصبانیت و رفتارهای واکنشی هستیم. بسیار باید تربیت شویم تا منطق و عقلانیت
بر رفتارهای ما حکمفرما شود. این که ما هر آنچه میخواهیم پشت تریبون به
هر ملتی، دولتی، واقعهای و پرچمی میگوییم، ناشی از احاطه هیجان بر زبان
ماست. طبیعی است که این عملکرد مبتنی بر هیجان و غریزه، پیامدهای جدی داشته
باشد. میگویند که زمان تصمیم به قتل در بیشتر موارد کمتر از یک دقیقه
است. وقتی شخص عصبانی میشود، رفتارهای نامعقول از او انتظار میرود.
همچنان که سیگار برای قلب مضر است، هیجان و مزاج نیز برای سیاست زیانآور
است.
این دولت با عصبانیت تمام و بدون بررسیهای لازم فکری، سراغ
واقعهای حدود هفتاد سال پیش در آلمان رفت و این خود محرکهای شد تا ۳۴
قطعنامه توسط اتحادیه اروپا، سازمان ملل و آمریکا علیه ایران صادر شد و
وضع اقتصاد ما را به شرایط امروز رساند. اگر یک حقوقدان در آن گروه کوچک
بود و موارد پیشین بینالمللی را گوشزد میکرد، تلاش میشد تا پرونده
هستهای ایران از آژانس بینالمللی در وین به شورای امنیت در سازمان ملل
ارجاع نشود. بسیار مفید خواهد بود اگر متفکرین دینی در کشور ما توضیح دهند
آیا این عملکردها ارتباطی با اصول فکری دینی داشته است؟ آیا میشود انسان
تفنگی را بردارد و به پاهای خود شلیک کند و خود را فلج کند؟ میدانیم دین
مبانی عقلی و منطقی دارد و با عصبانیت و هیجان مبارزه میکند. متأسفانه
مجلس ما هم که منتخب ملت است و باید منافع عامه را مد نظر داشته باشد، نسبت
به عملکرد سیاست خارجی سکوت کرد. ۶۳ درصد درآمد نفت ایرانی در ۱۰۸ سال
گذشته از مظفرالدین شاه تاکنون در همین هشت سال گذشته بوده است. این ثروت
بیش از ۷۰۰ میلیارد دلاری میتوانست ما را یکی از ارکان قدرت منطقهای کند و
ایرانی، محترمتر و با عزتتر زندگی کند. دیپلماسی ما به جایی رسیده که از
اکوادور میآیند به کنفرانس سوریه در تهران تا سرنوشت آن کشور را رقم
زنند.
در این دوره، روابط ما با اروپا و جهان عرب قفل شد. با تعدادی
از همسایگان، روابط ما تقریباً تعطیل است. آسیاییها بیشترین سوءاستفاده
را از ما کردند. بانکداری، کشتیرانی، بیمه و صادرات نفت ما تحریم شد و ما
بناچار به افراد و پول نقد متوسل شدیم تا زندگی روزمره را مدیریت کنیم و
دهها مشکل اداری و مالی پدید آمد. تأکید میکنم اشکال اساسی در نبود یک
سیستم فکری و نیز دانش است.
رسانهها و مجلس هم کارویژه انتقادی
ندارند تا افکار و سیاستهای اشتباه و بر خلاف منافع ملی را اصلاح کنند.
زمانی در دهه ۷۰ و بخشی از ۸۰، دفتر مطالعات وزارت خارجه مرکز رفت و آمد
دیپلماتها و محققان برجسته جهانی بود؛ اما در سال ۱۳۸۶، ۷۵ مؤسسه تحقیقاتی
در جهان، مجموعه پژوهشی وزارت امور خارجه را تحریم کردند و آنجا تبدیل به
خانۀ ارواح شد. اصالت عقل را در سیاست نپذیرفتهایم. تخصص و دانش مقدم است
بر دوستیها، تبعیتها، مزاجها و هیجانها.
امروز شرایط سیاست
خارجی ما حتی از سالهای اول انقلاب و دورۀ جنگ تحمیلی هم سختتر است. طی
سالهای گذشته، موضوعات سیاست خارجی اولویت نداشتند و تقدم و تأخر خود را
از دست داده بودند. انرژی سیاست خارجی همه جا پخش بود و حالت فیالبداهه
داشت. متوجه پیامدهای سخنان و عملکردها نبودند. روابط بینالمللی ما به
حداقل خود رسیده است. در مقام مقایسه با دوبی و استانبول، فرودگاه
بینالمللی ما در حداقل فعالیت خود است.
در توضیح المسائل میگوید:
شکستن نماز واجب از روی اختیار حرام است، ولی برای حفظ مال و جلوگیری از
ضرر مالی یا بدنی مانعی ندارد. چطور ما از طریق عملکرد هیجانی و مزاجی در
سیاست خارجی در این حد به خود و به اقتصاد کشور لطمه زدیم و شبکه وسیعی از
فساد مالی متشکل از ایرانیان و غیر ایرانیان برای انتقال کالا و خدمات
ایجاد کردیم. باید مؤدبانه قضاوت کنیم؛ از یک طرف بیدانشی است و از سوی
دیگر فقدان انتقاد نهادهایی مانند رسانهها و مجلس که میتوانستند فرآیند
اصلاح افکار و سیاستها را رقم بزنند. امروز در دور افتادهترین روستاهای
کشور، شهروندان ایرانی میدانند تغییر در سیاست خارجی، مهمترین مبنای
بهبود وضع اقتصادی است.
۲ ـ به نظر شما ضعف سیاست خارجی ایران در
سالهای اخیر بیشتر حاصل عوامل ساختاری، کارگزاری یا نهادی بوده و هر یک از
این عوامل چه نقشی در این زمینه داشتهاند؟
ضعف در هر دو بخش ساختاری و
کارگزاری بوده است. اگر ما اجماع کلان نخبگان سیاسی را در کشور داشته
باشیم که جهتگیریها مشخص باشد، طبیعی است دولتها که به قدرت میرسند،
نمیتوانند در این حد، زاویه ایجاد کنند و عملکردی داشته باشند که شالودۀ
اقتصادی و سیاست خارجی را زیر و رو کند. ورود و خروج دولتها در حکومتها
مانند دوندگان دو امدادی است که چوب مدیریت و کشورداری را به یکدیگر
میسپارند. وقایع نشان میدهد ما به این وضعیت و شرایط نرسیدهایم. در
فرآیندهای انتخاباتی کشور ما، یکباره گروهی به قدرت میرسند که تقریباً هیچ
تجربهای در کشورداری و مسائل سیاست خارجی ندارند. اگر این شرایط در یک
کشور تازه تأسیس شده بود، تعجبی نداشت ولی ما باید بهتر از این عمل کنیم.
ایجاد
ثبات مهمترین اصل در حکمرانی است البته شخصیت شلوغ و پر حادثه از یک طرف و
رفتارهای کوتاه مدت ما از سوی دیگر، فرصت ثبات بخشیدن به حوزۀ مدیریت را
نمیدهد. طبیعی است که نخست باید ساختارها را اصلاح کنیم تا کارگزار در آن
قالب بهتر عمل کند. افکار و رویههای ما بیش از اندازه نوسان دارد. کار
سنگین فکری لازم است تا در کشور ثبات فکری و رویهای صورت پذیرد. بیش از
اندازه در دستگاه دولتی، کارچاقکن وجود دارد. اگر 10 درصد امور، فکری
باشد خیلی امور با کارآمدی بالاتری پیش میرود. تشکیل یک حکومت کارآمد را
نباید دستکم بگیریم، به ویژه در این جهان پیچیده و تو در تو هر تعامل یا
تقابلی در سیاست خارجی به نحوی باید در راستای منافع عامه مردم باشد و بر
زندگی آنها، اثرات مثبتی به جای گذارد. هر ریالی که دولت ما در خارج هزینه
میکند باید برای مردم سودده باشد.
مجلس و رسانههای یک کشور باید
قدرتمند و با نفوذ باشند تا مرتب عملکرد دولت را زیر نظر داشته و تذکر
دهند. به این دلیل است که جامعه مدنی و تفکیک قوا اصالت حقوقی دارند، چون
تنظیم کننده و میزان الحراره هستند. من به عنوان یک دانشجوی علم سیاست،
رسانهها را حتی مهمتر از قوه مقننه در تنظیم رفتار دولت میدانم. این
مجموعه به ما ساختاری ارائه میدهد که مدیریت دولت، قانونگذاری و
دستگاههای نظارتی معنا پیدا میکنند.
۳ ـ به نظر شما اولویتهای
دولت جدید در عرصه سیاست خارجی باید به چه ترتیبی باشد و مهمترین چالشهای
دولت جدید در عرصه منطقهای و جهانی کدامند؟
مهمترین اولویت دولت
جدید، تغییر سریع تصویر ایران در منطقه و جهان است؛ تصویری که نشان دهد
افرادی مؤدب، با فرهنگ، اصیل، با دانش، مجهز به عفت کلام، خویشتندار و
فهیم نسبت به منافع و مصالح ملی در دستگاه دولتی مسئولیت پذیرفتهاند.
عدهای که قبلاً هواپیما سوار شدهاند، سیر هستند، غذای خوب خوردهاند،
زندگی متعارفی داشتهاند و با جهان آشنایی دارند، منافع دیگران را نیز در
نظر میگیرند و از همه مهمتر از ثبات فکری برخوردارند، قابل اتکا هستند و
ظرفیت تغییر جهانبینی پنج بار در یک روز را ندارند. اصول فوق را که بنده
شمردم در همسایگی، دوستی و تجارت هم صدق میکند. روابط کشورها بیرون از
این قواعد نیست. مبانی که باعث اعتبار ژاپن و آلمان شده، تابع همین نکات
است؛ بنابراین، نخست باید دنیا احساس کند و سپس به یقین برسد که ما در
ایران دولتی متشکل از افراد فهیم و با اصالت داریم.
دومین اولویت،
رفع نگرانیهای دیگران نسبت به سخنان و کارکرد ماست. اگر ما میخواهیم با
عزت و احترام زندگی کنیم، چه لزومی دارد با سخنان بیهوده و کارهایی که
نمیخواهیم انجام دهیم دیگران را تحریک کنیم؟ ما سخنانی میگوییم و وارد
موضوعاتی میشویم که به ما و مصالح ما هیچ ارتباطی ندارد. بعد دیگران تحریک
و علیه ما بسیج میشوند و کارهایی انجام میدهند و ما را تحریم میکنند و
با بیتدبیری، خودمان را گرفتار میکنیم. میگویند ملانصرالدین جایی نشسته
بود و هر چند دقیقه، بلند فریاد میکشید. علت را پرسیدند. گفت: این سوزنی
که به خودم میزنم، خیلی درد دارد و مجبورم داد بزنم. دولت جدید باید صرفاً
بر مصالح مردم ایران متمرکز شود. سیاست خارجی باید در خدمت مردم ایران
باشد.
موضوعات، وقایع و کشورهایی که در مدار منافع مردم ایران
نیستند، نباید وقت و انرژی کشور را بگیرند. این همان عقلانیت در سیاست
خارجی است. بولیوی و کومور چه ربطی به ما دارند؟ اگر ما هزینه و فایده
کنیم، شرایطی را فراهم میکنیم که در حوزۀ خلیج فارس و آسیای مرکزی اتومبیل
تولید کنیم و نه در ونزوئلا. متأسفانه مجلس ما به این تصمیمگیریهای
نادرست اعتراض نکرد. جهان باید احساس کند ایران یک کشور نرمال است و نه
کشوری که باید از آن فاصله گرفت، ترس داشت و نگران سخنان و عملکرد افراطی
آن بود. سیاست خارجی هر کشوری قاعدتاً نماد فرهنگ اجتماعی آن است. میانگین
ایرانی، رادیکال نیست. لایهای حاشیهای از ما رادیکال است. تندروی و
تندخویی میراث چپهای دهه ۳۰ و ۴۰ هستند. در فرهنگ اجتماعی ایرانیان و در
فرهنگ اسلامی، تندخویی جایگاهی ندارد.
اولویت سوم، متمرکز شدن سیاست
خارجی بر بهبود وضع اقتصادی است. به جز کره شمالی و بلاروس، این هدف سیاست
خارجی تمام کشورهای جهان است. هر چند وقت یک بار مانند دو روز پیش
میشنویم که تعدادی ایرانی در کشتیهای قاچاق انسان از اندونزی به
استرالیا، در دریا غرق شدهاند. این در شأن ایرانی نیست. کشور امارات با
عملکرد مثبتی که دارد هر سال سه تا پنج کشور را اقناع میکند که از
شهروندان اماراتی روادید نخواهند و این رقم در حال افزایش است. قدیم به
واسطه رفتار درست و صادقانه یک تاجر، نام او خود اعتبار بود. کشورها هم
این گونه هستند. سیاست خارجی جز تسهیل روابط اقتصادی، کار دیگری ندارد.
ورود و دخالت در هر موضوعی که باعث خدشه دار شدن این اصل شود، قاعدتاً از
اولویتهای سیاست خارجی خارج میشود.
بزرگترین چالش دولت جدید در
سیاست خارجی، اجماع سازی داخلی میان نهادهای کلیدی قدرت برای متمرکز شدن بر
رشد و توسعه اقتصاد ملی است. مبنای فلسفی این اجماع سازی این است که
حکمرانی مطلوب و ماهیت وجودی یک حکومت، توجه به خواستههای مردم، عزت یک
ملت و ثبات زندگی آنهاست. ما مسئول حل و فصل مشکلات مردم کره زمین نیستیم.
دولت و حکومت در ایران مسئول حل و فصل مشکلات مردم ایران است. اگر ما بر
این اصل متمرکز شویم، بالاترین سطح از امنیت ملی را تأمین کردهایم و کسی
هم با ما کاری ندارد. اگر در درون به اجماع برسیم، میتوانیم در صحنۀ
بینالمللی، مؤثر باشیم و در دیپلماسی به نتیجه برسیم.
۴ ـ با مشخص
شدن نتیجه انتخابات، بحثهای فراوانی در عرصه داخل و خارجی درباره بازگشت
«اعتدال» و «عقلانیت» به سیاست خارجی کشور مطرح شد. شما با توجه به شعارهای
مطرح و افرادی که بالقوه برای به دست گرفتن سکان سیاست خارجی دولت جدید
مطرح هستند، چشمانداز این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
اطمینان
دارم ماهیت دولت جدید، معتدل و عقلایی است؛ اما میزان موفقیت آن تابع صحنۀ
سیاست داخلی و عملکرد جریانهای خارج از دولت است. به تازگی اقای مهندسی
گفته بود اعتدال گرایی همان مبارزه با استکبار است. البته مبارزه با
استکبار، مشروط به این که ما مشکلات کلیدی خود را حل کرده باشیم، میتواند
برای خودش هدفی باشد، ولی این آقای مهندس میدانند که بنا بر آمار رسمی،
چهار میلیون معتاد در ایران وجود دارد. حدود بیست هزار نفر سالانه در
جادهها کشته میشوند. از نظر فساد مالی، ایران جزو ده کشور اول جهان است.
ایران بالاترین نرخ مهاجرت نخبگان را دارد. کشور طی دهههای آینده با مشکل
جدی آب روبهروست. ما به عنوان یک کشور مذهبی، رتبه چهارم طلاق در جهان را
داریم.
آیا عقل و منطق ایجاب نمیکند دولت به این مسائل بپردازد؟
پایهایترین سطح تحلیل در عقلانیت، پرداختن به مشکلات مردم ایران است. بسط
عدالت در آفریقا و وحدت سیاسی در جهان از مشتقات خیال بافی و تخیل هستند.
شاید برای فیلم سازی و گفتوگوی ویژه آخر شب تلویزیونی مفید باشند، اما
حکمرانی بر پایه واقعیت است نه تخیل. بسیار روشن است که ادبیات و
اولویتهای دولت جدید متفاوت است و تا میزانی که بتواند جمیع سیاست مداران
و نهادها را پیرامون مصالح ملی جمع کند، خواهد توانست عقلانیت را در
سیاست خارجی تحقق بخشد. عملکرد «چوئن لای» میتواند الگویی برای این دولت
باشد. او با آرامش و بدون هیاهو، اجماعی نزد نخبگان ایجاد و مقدمات ورود
چین به عرصه قدرتمندی اقتصادی و ملی را فراهم کرد. همراهی نسل اول انقلاب
با عقلانیت دولت یازدهم بسیار کانونی است. با این منش، تاریخ بهتر قضاوت
خواهد کرد.
۵ ـ چشمانداز حل بحران هستهای و کاهش تحریمها در دوره جدید را چگونه ارزیابی میکنید؟
شاید
اولین اتفاقی که باید بیفتد، این است که برنامه هستهای ایران از حالت
سیاسی و امنیتی به یک موضوع فنی و علمی و تکنیکی تبدیل شود. تغییر تصویر،
کاهش نگرانیها، ادبیات منطقی و معقول، تمرکز بر منافع ملی و بهبود وضع
اقتصادی میتواند فرآیند اصلاح وضعیت را تسهیل کند اما کار آسانی نخواهد
بود و زمانبر است. یک سخنرانی هیجانی و مبتنی بر مزاج و حس، میتواند
سیاست خارجی یک کشور را برای سالها تخریب کند. بعد دهها سخنرانی معقول و
چند سال کار منطقی میطلبد تا گذشته را تطهیر کند. بحث این است که نزدیک به
90 درصد وضعیت اقتصادی و موضوع تحریم، بازتاب عملکرد سیاست خارجی در
سالهای گذشته است که اگر بخواهیم یک ایرانی اصیل باشیم و مؤدبانه قضاوت
کنیم، نتیجه بیدانشی ما از قواعد بازی در سطح جهانی است. اگر کشوری هم ما
را تحریک کند، طبیعی است واکنش نشان دهیم. به همین علت است که حقوقدانان،
بهترین سیاست مداران هستند، چون مراقب سخنان خود حتی در حد حرف اضافه هم
هستند.
بنابراین، دقت و عفت در کلام نه تنها در سیاست، بلکه همه جا،
احترام، منزلت و عزت به دنبال میآورد. در سیاست بینالملل، گاهی واکنشها
سالها طول میکشد. دوگل رییس جمهور فرانسه سه سال و نیم صبر کرد تا سر
موقع به سخنان سخیف یک سفیر در پاریس واکنش نشان دهد. شاید کشوری بیست سال
صبر کند تا نسبت به سوزاندن پرچمش که نماد یک ملت است، از خود واکنش نشان
دهد. حسی و مزاجی و هیجانی عمل کردن در سیاست بسیار خطرناک است. به این
علت، نخبه گرایی که مظهر عقلانیت است، بهترین روش کشورداری است و پوپولیسم
همه جا، خسارتهای جبران ناپذیری به بار آورده است. ما که کومور و بولیوی
نیستیم که کشور را گروهکی مدیریت کنیم و در نتیجه پوپولیستی.
ایران
تنها کشور در کل خاورمیانه، شمال آفریقا و آسیای مرکزی است که از هر تخصص
قابل تصوری از هنر گرفته تا معماری و اقتصاد، حقوق، علوم پایه، پزشکی و
مهندسی در آن شمار چشمگیری از افراد قابل اعتنا هستند و بعضاً در سطح جهانی
معتبرند؛ بنابراین، بحران هستهای و موضوع تحریمها معلول هستند. موضوع و
علت، منطق حکمرانی و ورود افراد سیر به حوزۀ مدیریت است که اول خداترسی و
بعد ترس از قانون و خبرنگار در آنها نهادینه شده باشد.
بنا بر آمار
بانک مرکزی، در هفت سال گذشته هر یک ساعت، ۷۵۰ فقره چک در بانکهای ایران
برگشت خورده است. رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز اعلام کرده که ۴۵۵
شرکت، ارز دولتی گرفتهاند و برای کالاهایی که باید میآوردند اقدامی
نکردهاند. نکته اساسی این است که باید ساختار حکمرانی را اصلاح کرد و
قانون گرایی به وجود آورد. سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است. دولت جدید
با چالشهای عظیمی رو به روست تا نه تنها در داخل به اصلاح ساختارها
بپردازد، بلکه نمایی معقول از جامعه و کشور به محیط بینالمللی عرضه کند.
اصلاح ساختار اقتصادی کشور کاری کهکشانی خواهد بود. اگر دولت جدید با
کارآمدی و قانون مداری و ضابطه محوری امور را پیش ببرد، در صحنه بینالمللی
هم احترام لازم را کسب خواهد نمود. در نهایت، عادی شدن موضوع هستهای،
کاهش تحریمها و بهبود وضع اقتصادی به همراهی همه جریانها و نهادها با
دولت یازدهم وابسته است تا به مصالح و منافع ملی دست یابیم و از ادبیات
ماجراجویانه به حکمرانی مبتنی بر عقلانیت سوق پیدا کنیم.
۶ ـ به نظر
شما در دوره پیش رو، روابط ایران با کشورهای مهم منطقه، به ویژه ترکیه،
عربستان و قطر چگونه خواهد بود و موضوع سوریه تا چه حد در این باره اثرگذار
خواهد بود؟
در تداوم بحثهای گذشته مبنی بر تمرکز و اولویت بندی در
سیاست خارجی، مهمترین موضوع منطقهای کشور ما در ماههای آتی، بازسازی
روابط با عربستان است. عربستان تأثیرگذارترین کشور در کل خاورمیانه و شمال
آفریقاست که متأسفانه روابط سیاسی با ریاض تقریباً به تعطیلی کشانده شد.
با توجه به ظرفیتهای قابل توجه در دولت جدید، امید به بازسازی این روابط
وجود دارد. هنوز عربستانیها به اهمیت و اعتبار توافق یک دهه پیش رییس
جمهور منتخب که آن موقع در سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی صورت پذیرفته
بود، اشاره میکنند.
عربستان مهمترین صحنه گردان بهار عربی است.
هماهنگی با عربستان منافع دراز مدت فراوانی برای مردم ایران دارد. رابطه با
عربستان در حدی که منافع طرفین به رسمیت شناخته شده و سهمی بر یکدیگر قائل
شوند، باعث خواهد شد که جایگاه ایران در منطقه شامات محفوظ بماند. اگر
تحولات به صورتی رقم بخورد که رژیم بشار اسد از میان برداشته شود و اسرائیل
به سراغ حزب الله در جنوب لبنان برود، موقعیت ایران در منطقه بسیار محدود
خواهد شد. در نظر داشته باشید که اخوانیها در بهار عربی مشکل پیدا
کردهاند و دولتهای آمریکا و اسرائیل به تازگی انتخاب شده و ثبات در
سیاستگذاری دارند. از این رو، ماتریس قدرت ایجاب میکند ایران با عربستان و
سپس با ترکیه به مذاکره بپردازد و به جای از دست دادن ۹۰، حداقل ۳۰ را در
آینده برای خود محفوظ دارد. چه ما بخواهیم و نخواهیم و چه مورد وثوق ما
باشد یا نباشد، به ترتیب اولویت، عربستان و ترکیه، کانون سیاست منطقهای
هستند و ما میتوانیم درصدی از ماتریس قدرت منطقهای را با هماهنگی این دو
کشور به دست آوریم.
رابطۀ مساعد با عربستان در تنش زدایی سیاست
خارجی ایران و همچنین حل و فصل مسالمت آمیز موضوع هستهای و تخفیف تحریمها
بسیار مؤثر خواهد بود. سرنوشت سوریه در مهمترین سطح با توافقات روسیه و
آمریکا تعیین خواهد شد و در سطح بعدی در دینامیزم سیاسی مثلث ایران، ترکیه و
عربستان. برای آن دسته از ما دانشگاهیان که به قدرت ملی کشور میاندیشیم و
علاقهمندیم ایران یک کشور اثرگذار اقتصادی و سیاسی منطقهای باشد،
امیدواریم دستگاه دیپلماسی از مهندسین، اطبا و فیزیک خواندهها و شیمی
خواندهها به حقوقدانان و اقتصاددانان انتقال پارادایمیک پیدا کند؛ کسانی
که قدرت را میفهمند و به صورت تدریجی و با حوصله و سخنان سنجیده و اجماع
داخلی، قدرت و منزلت کشور را ارتقا میبخشند. با توجه به حساسیتهای مشروعی
که در جمهوری اسلامی نسبت به استقلال سیاسی کشور وجود دارد، عاقلانه خواهد
بود اگر با هماهنگی با عربستان و ترکیه، سهم مهم منطقهای خود را در قدرت و
ثروت تعیین کنیم. در غیر این صورت، کلیه اسباب به حاشیه راندن بیشتر ما
موجود است.
۷ ـ آیا با توجه به شرایط و پتانسیلهای موجود، دولت
روحانی موفق خواهد شد شرقگرایی افراطی (اتکا به روسیه و چین) در سیاست
خارجی ایران را کاهش داده و نوعی توازن را در روابط با شرق و غرب برقرار
کند؟
تصور نمیکنم تمایل کشور به شرق با انتخاب بوده، بلکه بیشتر شرایط
ما را به این سمت سوق داده است. به عنوان یک واقعیت، جامعه ایرانی تمایل به
غرب دارد، نه شرق. من صدها فرد به شدت مذهبی و حتی انقلابی میشناسم که
ترجیح دادهاند فرزندانشان در یک کشور اروپایی یا شمال آمریکا تحصیل کنند
تا در یک کشور آسیایی. کسانی که این واقعیت را نفی میکنند، بیشتر دلایل
روانی دارد تا عقلی و علمی. این که ایرانیها تمایل به غرب دارند، دلایل
صرفاً سیاسی یا ایدئولوژیک ندارد، بلکه به خاطر علاقه همه ایرانیها به
کیفیت است: ایرانیها یخچال خوب میخواهند، هواپیمای خوب میخواهند، مواد
غذایی خوب میخواهند، خدمات خوب میخواهند و این ویژگیها را در مغرب زمین
پیدا میکنند؛ بنابراین، حتی اگر به لحاظ سیاسی، کشور ما در مقطعی تمایل
شرقی پیدا کند، به لحاظ اقتصادی و در نهایت در صنایع کلیدی مانند نفت،
گاز و پتروشیمی تمایل دستگاه اجرایی و بخش خصوصی ما به کالا و خدمات غربی
است. ارتباطات علمی و فناوری ما عمدتاً با غرب است. سیاست خارجی یک کشور
تحت تأثیر بافت اجتماعی و فرهنگ عمومی است.
نزدیک به دو میلیون نفر
ایرانی با ثروتی معادل پانصد میلیارد دلار در غرب زندگی میکنند و این
واقعیت انکارشدنی نیست. غرب را نمیتوان delete کرد؛ افزون بر این که شرق
هم قابل اعتنا شده و قدرت و ثروتش با غرب متمایل به تساوی است. کشور ما
مانند ترکیه چند لایه ملی، اسلامی، غربی و شرقی دارد. اگر ما روابط حسنهای
با همسایگان جنوبی خود داشتیم، میتوانستیم با پتانسیلهای مهندسی
ایرانیها، نقش مهمی در ساختار عمرانی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس داشته
باشیم. این شش کشور در سال حدود چهارصد میلیارد دلار درآمد نفت دارند و اگر
نیمی از آن صرف پروژههای عمرانی شود، ایران بالقوه میتوانست نقش
اقتصادی هند را در این منطقه بازی کند. حدود یک میلیون مدیر و مهندس هندی
در این منطقه کار میکنند.
اگر ما سیاست خارجی و امنیت ملی را
اقتصادی تعریف کنیم، خود به خود با اتکاترین راهبرد بازدارندگی را به
ارمغان آوردهایم. لازمه این امر، انتقال پارادایمیک نسل اول انقلاب است که
با مدیریت دولت جدید، به نسل سوم اعتماد کند و به تدریج در سالهای آتی،
کشور را به سمت و سوی توسعه ملی و تولید ثروت هدایت کند. اگر اتاقهای فکر
فعال شوند و کسانی که استنباطهای مشترک از مصالح ملی دارند دور هم جمع
شوند، میتوانند وزن شرق، وزن غرب، وزن همسایگان و غیره را تنظیم کنند.
جغرافیا و فرهنگ و اِکُوسیستم ما، راهبردهای مشخص را پیش روی ما میگذارند.
راهبرد سیاست خارجی ما وجوه فراوانی دارد. نه به خاطر فکر و سیاستگذاری،
بلکه به واسطه جغرافیا و نفت، ضدیت فعلی ما با غرب تاریخ انقضا دارد. آرای
روستاها در تمایل به بهبود وضع اقتصادی و تغییر جهت گیریهای سیاست خارجی
در انتخابات ۹۲ نیز بر این اصل صحه میگذرد، چه رسد به شهرها و نسل جوان.
مردم عموماً به بهبود روابط خارجی و به ویژه با غرب رأی مثبت دادند.
بگذریم که از سال ۱۳۶۸ تاکنون، به ویژه در انتخابات ریاست جمهوری، عامه
مردم ایران به سه اصل رأی مثبت دادهاند: بهبود وضع اقتصادی، آرامش اجتماعی
و روابط معقول بینالمللی.
معقول آن است که توازنی بین تمامی وجوه
داخلی و بینالمللی برقرار کنیم. هم طراحی این راهبرد و هم اجرای آن محتاج
سیاستمدارانی با دانش و علاقهمند به خاک است. بد نیست عملکرد مائو و حزب
کمونیست چین بین سالهای ۱۹۷۵ – ۱۹۶۵ را با دقت بخوانیم. سیاست خارجی را از
خیابانها جمع کنیم. به پوپولیستها بگوییم بروند کتاب بخوانند و کمتر سخن
بگویند. نسل اول انقلاب میتواند با شجاعت به کمک دولت جدید آید تا ایران
را از ناکارآمدی نجات دهد. مدارهای گسترش کارآمدی، تعامل معقول داخل با
خارج است. بدون کار بینالمللی نمیتوان کارآمدی را در داخل به وجود آورد؛
نکتهای که این دانشجوی علم سیاست از ۱۳۶۹ مطرح کرده است. اگر نسل اول این
راه را گزیده و با پیچیدگی و حتی ابهام به فرایند اجماع سازی داخلی کمک
کند، تاریخ منصفانهتر قضاوت خواهد کرد.