سرویس اجتماعی «انتخاب» : فضای داغ انتخابات ریاست جمهوری 84 است.
لاریجانی، محسن
رضایی، احمد توکلی، محمدبقار قالیباف و در آخرین لحظات محمود احمدی نژاد در
نشست جبهه هماهنگی اصولگرایان تحت ریاست حجت الاسلام ناطق نوری گرد یکدیگر
می آیند تا از میان این 5 نفر، نام یک نفر به عنوان فرد نهایی «جبهه متحد
اصولگرا» کاندیدای ریاست جمهوری شود. حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری و
تیم کارشناسی او، پس از ساعت ها کار و بحث و تحقیق، علی لاریجانی را به
عنوان گزینه نهایی جبهه اصولگرا معرفی
کردند، اما این پایان کار نبود، بلکه تازه اول ماجرا بود!
محمود احمدی
نژاد شهردار وقت تهران به بهانه ی آنچه "خدمت به مردم تهران" خواند از
حضور در دیگر جلسات شورای هماهنگی امتناع کرد و پیغام داد که "اگر من معرفی
نشوم، خود شخصاً پا به عرصه انتخابات می گذارم" ، او البته اصلاً جدی
گرفته نشد و همین «جدی نگرفتن» باعث شد احمدی نژاد مجدداً به تکاپور افتد و 3
نفر دیگر را هم گرد هم آورد، اما این جمع هم با بدقولی احمدی نژاد و ناسازگاری های قالیباف بار
دیگر از هم پاشید. شهردار وقت تهران قول داده بود که ریاست ستاد قالیباف را
عهده دار شده و به نفع او کناره گیری کند.
این چنین نشد، احمدی
نژاد وارد عرصه شد و امدادهای پیدا و پنهان نثارش شد و شد آنچه شد! احمدی
نژاد بر صندلی ریاست جمهوری تکیه زد، اما همچنان تمایل داشت نیروهای او در
راس شهرداری بمانند، وقتی شنید قالیباف برای در اختیار گرفتن شهرداری به
تکاپو افتاده، بهم ریخت و عصبانیتش شدید شد. این ناخرسندی احمدی نژآد از قالیباف مسبوق به سابقه بود، او به
خاطر اقدامات مخفیانه قالیباف در ایام انتخابات 84، به شدت از او دلگیر بود و چند بار نیز، ناراحتی خود را به او انتقال داده بود.
آنسو تر قالیباف هم چنین شرایطی داشت. او چنان از احمدی
نژاد دلگیر و عصبانی بود که ریاستش بر شهرداری، اتوماتیک نوعی انتقام کاری
هم محسوب می شد.
ریاست بر شهرداری تهران ؛ از 84 تا 92از اواسط سال 84 که
قالیباف شهردار تهران شد، "تهران" به صحنه ای برای نبرد دو سیاستمدار تازه
رسیده، تبدیل شد. این دو از آنجا که نورسیده ی عرصه سیاست بودند و فضای کلان
مدیریت کشور را آنطور که باید تجربه نکرده بودند، در سال های نخست،
نادانسته با ایجاد درگیری های شدید میان دولت و شهرداری، صدمات جدی به شهر
تهران و شهروندان آن وارد کردند.
با این حال، توقع آن بود که پس از
دو سه سال، و آشنایی بیشتر این دو به تصمیم گیری های حساس در حوزه های کلان
مدیریتی، درگیری های سیاسی کنار گذاشته شود یا حداقل، این حب و بغض ایجاد
شده به فضای مدیریتی شان سرایت نکتد، اما باز هم نشد...
از یک سو،
قالیباف مکرر از عدم پرداخت بودجه دولت به شهرداری سخن می گفت و آن طرف،
احمدی نژاد لیست هایی نشان مطبوعات می داد که حکایت از پرداخت های به قول
خودش «بی سابقه» به متروی تهران بود.
قالیباف می گفت مشکل رییس متروست!قالیباف
در واکنش به اعتراضات در این مورد، می گفت که مشکل دولت، محسن هاشمی
مدیرعامل وقت متروی تهران است ، اما احمدی نژاد با ارسال پیغامی، نظر
قالیباف را رد می کند و می گوید : «محسن هاشمی فردی غیر سیاسی است. من با
رویکردها و روش مدیریتی قالیباف مشکل دارم»
به گزارش سرویس اجتماعی «انتخاب» ؛ با این حال، بی توجهی
قالیباف به خواسته های احمدی نژاد و بالعکس باعث می شود که این خصومت ها
تشدید شده و جمله ی معروف «بچرخ تا بچرخیم» از سوی هر دو نفر، عملاً اجرایی
شود
این ماجرا سه چهار سالی
ادامه داشت تا آنکه برای مدتی درگیری ها و نزاع های بی ثمر، کاهش یافت.
احمدی نژاد و قالیباف با یکدیگر دیدار کردند و قول هایی هم به رد و بدل شد،
اما
این بار شهردار تهران به بهانه «جریان انحرافی» تندترین حملات را نثار دولت
کرد و چنان شد که باز هم "تهران" به فضای جنگی بدل شد و این ماجراتا
آحرین روزهای دولت احمدی نژاد ادامه داشت.
در این میان، به جز سیاسی کاری نامفهوم تیم مدیریتی و حامیان شهردار تهران ، مشکل آن بود که این
دو سیاستمدار، حاضر نبودند برای تحقق مطالبات شهروندان تهرانی، از موضع خود
کوتاه آیند. هر دو تهران را "طعمه" و "وسیله ای" برای رسیدن به اهداف خود
می دیدند . همین اتفاق، 8 سال به طول انجامید و سبب شد، فرصت های کم نظیری برای حل مشکلات عدیده و آزاردهنده ی تهران، از بین برود.
مدیری غیر سیاسی و دارای رابطه نزدیک با دولت، نیاز شهرداری تهرانبا
این اوصاف، می
توان چنین نتیجه گرفت که مهمترین خصیصه ی شهردار تهران، به جز سوابق سنگین
مدیریتی و آشنایی کامل با مسائل شهری و هم غیر سیاسی بودن، رابطه ی
نزدیک با رئیس جمهور و دولت فعلی ایران نکته ای بسیار حائز اهمیت است، چرا
که به جز حل مسائل
حقیقتاً ساده ای چون «تخصیص بودحه ی مترو» ، حل مسائل
مهم شهر تهران و همچنین ظرفیت سازی و رشد جدی در حوزه های مختلف، جز با
چنین رویکردی محقق نمی شود.
البته قطعاً رییس جمهور فعلی ایران - هم
به لحاظ اخلاقی و هم به خاطر سالهای فعالیت در عرصه مدیریت کلان - قابل
قیاس با رییس جمهور پیشین نیست ، اما مسئله آن است که همچنان لابی های
سنگین برای ابقای قالیباف در شهرداری وجود دارد و حتی تشدید شده است.
قالیباف هر چه باشد به لحاظ خصائل و خصایص مدیریتی و اخلاقی، بسیار به
احمدی نژاد نزدیک است و اگر چنین نبود، او می توانست صحنه ی مدیریت تهران
را در دوره ی احمدی نژاد به فردی بسپارد که مشکلات پیش و پا افتاده ی سیاسی
را بر حل مسائل مهم شهری، ترجیح ندهد.
در واقع، ابقای او این خطر را دارد که بار دیگر درگیری ها و کینه های سیاسی، سر باز کند و این بار، شهرداری آغاز کننده ی آن باشد.
ضمن
آنکه جدای از همه ی این موارد، قالیباف - که دیگر به یک مدیر اجرایی مهم
تبدیل شده - 8 سال سکان هدایت شهرداری تهران را عهده دار بوده و از همه ی
ابتکارات و نوآوری ها و ایده هایش استفاده کرده است. از آنجا که یکی از
مزایای نظام های دموکراتیک، مدیریت نهایتاً دو دوره ای بر ادارات و نهادهای
مختلف کشور است، امید است اول: از تجربیات و ظرفیت های قالیباف در حوزه
های دیگر استفاده شود ، ثانیاً تهران به مدیری سپرده شود که به دور از
سیاسی کاری و انجام عملیات های فانتزی و پوپولیستی شهری، ضمن ایجاد رابطه ی
حسنه با دولت، شرایط را برای تحقق مطالبات شهروندان تهرانی مهیا کند.